فصل 1 (1) زمان مطالعه: 4 دقیقه »دریاقلى» مىخواست براى خود چاى بریزد که صداى همهمهاى از دور شنید. اول فکرى شد صداى باد است که در نخلستان مىپیچید و سعفها(1) را ادامه مطلب »