جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کلید واژه‏ى شخصیت على

زمان مطالعه: 4 دقیقه

آیا مى‏توان کلید واژه‏ى شخصیتى على (ع) را بر اساس آنچه گفته شد بیان داشت تا بر پایه‏ى آن، رفتارهاى دیگر او را حدس زد و یا تبیین نمود؟

روانشناس‏ها و بیوگرافى نویسان کوشش مى‏کنند تا براى روحیات اشخاص، یک کلید شخصیت پیدا کنند. مى‏گویند شخصیت هر کس یک کلید معین دارد، اگر آن را بیابید، سراسر زندگى او را مى‏توانید توجیه کرده و به تصور بکشید. البته به دست آوردن کلید شخصیت افراد خیلى مشکل است، خصوصا شخصیت‏هاى خیلى بزرگ.

عباس محمود عقاید، دانشمند متفکر مصرى، کتابى نوشته است به نام «عبقریة الامام«. (1) در این کتاب اظهار نظر مى‏کند که: من کلید شخصیت على (ع) را در فروسیت و جوانمردى یافتم. على (ع(، مردى است که در سراسر زندگى‏اش، چه در میدان جنگ و چه در محیط خانواده، چه در محراب عبادت و چه در مسند حکومت و در هر جایى، روح مردانگى در او وجود دارد. فروسیت یعنى مردانگى؛ و مردانگى مافوق شجاعت است. او مى‏گوید: کلید شخصیت على (ع) مردانگى است. مولوى حدود هفت صد سال قبل از عباس محمود عقاد به این نکته پى برده بود که در على (ع) چیزى بالاتر از شجاعت وجود دارد.

در داستان معروف نبرد با عمر و بن عبدود، على (ع) دشمنش را به زمین

زد و خواست او را بکشد، آن مرد آب دهان خود را به صورت على (ع) انداخت و على (ع) در آن لحظه او را نکشت و برخاست و قدم زد و بعد که آمد سر او را ببرد آن مرد سؤال کرد: چرا اول مرا نکشتى؟ گفت: چون من تحت تأثیر غضب خودم قرار گرفتم و نمى‏خواستم در آن هنگام دستم حرکت بکند در حالى که خشم خودم هم تأثیر داشته باشد، بلکه مى‏خواستم تو را در راه رضاى خدا کشته باشم. مولوى این داستان را خیلى عالى به نظم درآورده است.

به نظر شهید مطهرى بهتر از این گفته در مدح على (ع) نیامده است، آنجا که مى‏گوید:

تو ترازوى احدخو بوده‏اى‏

بل زبانه‏ى هر ترازو بوده‏اى‏

در شجاعت شیر ربانیستى‏

در مروت خود که داند کیستى‏

در این بیت مى‏گوید: در شجاعت، تو اسدالله هستى اما در مروت و مردانگى که مافوق شجاعت است، هیچ کس نمى‏تواند تو را توصیف بکند، تو مافوق توصیف هستى. (2).

آیا ما نیز از کلام امام مى‏توانیم چنین ادعایى داشته باشیم؟ آیا وقتى که سخن و کلام نماینده‏ى روح گوینده است، (3) باز مى‏توان چنین حرفى زد؟ چرا که سخن، نماینده‏ى روح است، سخن به همان دنیایى تعلق دارد که روح گوینده‏اش به آنجا تعلق دارد. طبعا سخنى که به چند دنیا تعلق دارد، نشانه‏ى روحیه‏اى است که در انحصار یک دنیاى بخصوص نیست. (4).

سخنان على (ع) چند بعدى است و اختصاص به رشته و گرایش خاصى ندارد و بیش از هزار سال قبل توسط اندیشمندانى چون سید رضى و یا افرادى

مثل شیخ محمد عبده و صفى الدین حلى بدان اعتراف شده و سخنى نیست که امروزه شناخته شده باشد. (5).

وقتى على (ع(، به اصطلاح عرفا، مصداق «انسان کامل» و «کون جامع» (6) و «جامع همه‏ى حضرات» و دارنده‏ى همه‏ى مراتب وجودى است، به طور طبیعى سخنان او نیز از وجوه مختلفى برخوردار خواهد بود و هر کدام ناظر بر عالمى است که از آن خبر مى‏دهد. (7).

چنان که در توضیح عنصر کمال جویى آمد، انسان در نظام آفرینش به نحوى خلق شده است که شکل دهى هویت ثانوى او به دست خودش رقم مى‏خورد و این هویت، طورى در بستر خود قرار گرفته که هر گامى در آن، مقدمه‏ى گام دیگرى مى‏باشد و با دستیابى به هر کدام، امکان حصول براى گام‏هاى بعدى ایجاد مى‏گردد و در ضمن سعه‏ى وجودى طبقه‏ى پایین، در طبقه بالا قرار مى‏گیرد.

به نظر مى‏رسد عنصر واقع بینى (نفس الامرى) ناشى از سعه‏ى وجودى و علمى حضرت (ع(، پایه و ریشه‏ى تمام حرکت‏ها و رفتارهاى ایشان بوده است. حضرت (ع) با علم خدایى که داشتند واقعیت اشیا و نقش آنها در حیات جمعى را به روشنى مى‏دیدند. علم به واقعیت عالم هستى بود که او را به پذیرش خدا و ایمان به رسول خدا (ص) و عبادت و اطاعت از او وامى‏داشت؛ وقتى سخن از «فأسألونى قبل ان تفقدونى» (8) و یا «سلونى قبل ان تفقدونى» (9) به

طور مطلق مى‏کرد، حکایت از علم واسع، شناخت ژرف اوست؛ همچنان که خود فرمود: «فلأنا بطرق السماء أعلم منى بطرق الارض.» (10) درنگ در کشتن عمر و گرچه ناشى از صفت جوانمردى و مروت اوست، از آنجا که هر صفتى وجود تبعى و ظلى دارد و وجود خود را وابسته به وجودى موصوف مى‏داند، این صفت را باید منشعب از یک اصل دیگر بدانیم که وجود استقلال دارد. تأکید حضرت (ع) بر کشتن او براى رضایت الهى گویاى این نکته‏ى ظریف است، چرا که حضرت (ع) بر اساس علم الهى به خوبى مى‏دانست که این عمل و هر عمل دیگرى، اگر به صبغه و رنگ خدایى در نیاید، به زوال دنیا زایل شده و نتیجه‏ى دیگرى نخواهد داشت.

بر اساس آنچه بیان شد، مى‏توان چنین نتیجه گرفت که: همه‏ى اوصافى که از این شخصیت منحصر به فرد عالم هستى بعد از رسول الله (ص) یاد مى‏شود، تجلیات وجودى است که در هر منظرى به وجهى جلوه نمایى کرده و آنچه در مرکز این تشعشعات رفتارى قرار دارد همان وجود حضرت (ع) بوده که با علم واقع‏بین همراه شده بود. بنابراین، کلید شخصیت على (ع(، واقع‏بینى بر مدار حق است. این کلیدى است که تمام رفتارهاى فردى و اجتماعى ایشان را تفسیر نموده و به آنها معنى مى‏بخشد. به معنى دیگر، خیمه‏گاه رفتارى على (ع) بر این عمود استوار شده است و با برداشتن آن، هویت خود را از دست مى‏دهد.


1) نبوغ امام.

2) مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى ج 1، صدرا، 1368، ص 148.

3) مطهرى، مرتضى، انسان کامل، صدرا، 1368، ص 52.

4) مطهرى، مرتضى، سیرى در نهج‏البلاغه، صدرا، 1368، ص 27.

5) همان، ص 20 به بعد.

6) وجود جامع و کامل.

7) همان، ص 30.

8) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 93.

9) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 189.

10) همان.