امام (ع) ارزش بسیار والایى براى نیروهاى مسلح و مدافعان از مرزهاى شرف و کشور قایل بود و سپاهیان و نیروهاى مسلح را از یک سو، دژهاى محکم مردم و از طرف دیگر، عامل زینت فرمانروایان، عزت دین و وسیلهى امنیت به شمار مىآورد که به اذن الهى زمینهى امنیت و آرامش را براى تودهى مردم فراهم مىسازند. (1) از این رو، هر کسى را لایق مقام فرماندهى سپاهیان نمىدانست، بلکه افرادى را شایستهى این مقام مىدانست که داراى شرایط ذیل باشند:
1- نسبت به خدا و رسول خیرخواه باشند؛
2- امین و بردبار باشند؛
3- داراى سابقهى نیک و از خانوادههاى اصیل و تربیت یافته باشند؛
4- اهل شهامت و شجاعت باشند؛
5- اهل سخاوت و بخشش باشد. (2).
با وجود احراز این شرایط، تمام فرماندهان و لشکریان حضرت (ع(، همواره ملزم به رعایت استراتژى و خط مشىها و سیاستهاى زیر بودند:
1- به صرف تهمت و شک عمل نکنند و بر اساس سوء ظن و گمان، عقاب ننمایند. (3).
2- جز با کسى که با آنها مخالفت کند و در مقابل آنها بایستد و دشمنىاش را آشکار سازد، نجنگند و این گونه افراد را نیز ابتدا به حق دعوت نموده و حجت را بر او تمام کنند، اگر توبه نمود از او بپذیرند و تنها آنگاه که او عزم جنگ کرد، با او بجنگد. (3).
3- با کسى که از دین خارج گشته و بیعت شکسته و حکومت را براى خود خواسته و دینش را با کالاى کم ارزشى از دنیا عوض کرده است، نبرد کنند. (4) در این امر، یاران آنها کسانى هستند که رضایت الهى و سعادت اخروى مقصد آنهاست. (5).
4- در همهى موضع گیرىها و مبارزات، هرگز قدرت طلبى و رقابت در به دست گرفتن حکومت و قدرت و جاى دیگران نشستن، هدف آنها نباشد، آنچنان که سیاستمداران و نظامیان در درگیرىها به دنبال آن مىباشند. (6).
5- هدف اصلى آنان از جهاد و پیکار مسلحانه با دشمنان، بازگرداندن نشانهها و دلایل هدایت و راه رشد و تکامل ملت به آنها و نشان دادن خط اصیل هدایت به سوى خدا و رشد فکرى مردم در جهت انتخاب راه زندگى باشد، تا تودهها با رهایى از سلطهى دشمنانشان، با فکر و ارادهى آزاد، در آن نشانهها و دلایل بیندیشند و راه مطلوب خود را باز یابند. (7) همچنین، نتیجهى جهاد و پیکار را براى بازسازى و اصلاح و آبادانى و احیاى ارزشهاى اسلامى بخواهند. (8).
6- جهاد باید براى آنان تا آنجا که ممکن است سود معنوى دو طرفه داشته باشد. وقتى دشمن در گمراهى خود کشته مىشود، این جهاد فقط براى مجاهدان سود مىبخشد، اما اگر در سایهى جهاد مقدس، دشمن زنده بماند و هدایت شود، بهترین راه ممکن براى هر دو طرف خواهد بود: «ذلک احب الى من اقتلها على ضلالها» (9).
7- در جهاد مقدس، اعمال ناشایستهى دشمن نباید سپاه اسلام و فرماندهان آن را به مقابلهى به مثل و انحراف از هدف و توسل به وسایل منافى هدف بکشاند. (10).
8- در برابر دشمن مهاجم که در جهت باطل و ظلم و تجاوز حرکت مىکند، جبههى حق و فرماندهان آن دو راه بیشتر در پیش ندارند: ستمکشى،
اعتراف به ذلت، واپسگرایى و عقب افتادگى، و یا مبارزه، استفاده از سلاح، کشتن و یا شهید شدن. (11).
9- مرگ، زندگى همراه با ستمکشى است. زندگى، زنده ماندن در سایهى دشمنان نیست، بلکه در مرگ همراه با قیام در راه خداست. (12) از این رو، فرماندهان اسلام به همراه لشکریان خویش باید مرگ با عزت را بر زندگى ذلت بار ترجیح دهند.
10- فرماندهان و سایر رزمندگان باید در راه عقیده و ارزشها در طول جنگ ثابت قدم باشند: «و انى لعلى المنهاج الذى ترکتموه طائعین و دخلتم فیه مکرهین.» (13).
1) نهجالبلاغه، نامهى 53.
2) نهجالبلاغه، نامهى 53 و بستانى، محمد، الاستراتیجیه العسکریة عند الامام على (ع(، ترجمهى على اکبرى، سازمان تحقیقات خودکفایى بسیج، 1378، ص 35.
3) نهجالبلاغه، خطبهى 298.
4) نهجالبلاغه، خطبهى 384.
5) نهجالبلاغه، همان.
6) نهجالبلاغه، خطبهى 136 ، 131 ، 24 ، 6 ، 3 و نامههاى 31 و 53.
7) نهجالبلاغه، خطبهى 131 و جهاد از دیدگاه امام على علیهالسلام، عمید زنجانى، وزارت ارشاد اسلامى، 1363، ص 59.
8) نهجالبلاغه، نامههاى 17 و 45.
9) نهجالبلاغه، خطبهى 54 و جهاد از دیدگاه امام على علیهالسلام، عمید زنجانى، وزارت ارشاد اسلامى، 1363، ص 65.
10) نهجالبلاغه، خطبهى 51 و سورهى مائده، آیهى 6.
11) نهجالبلاغه و جهاد از دیدگاه امام على علیهالسلام، عمید زنجانى، وزارت ارشاد اسلامى، 1363،ص 67.
12) همان.
13) نهجالبلاغه، نامهى 10.