ایشان بر اساس اصول فرهنگى و استراتژى که در پیش گرفته بودند به صورتهاى پنهان و آشکار به امر نظارت و بازرسى مبادرت کرده و هر نوع انحراف از اصول و مبانى را تذکر مىدادند. نکتهى قابل توجه در این نظارتها این است که تمام این امور جنبهى هدایتى داشت، نه حالت مچ گیرى و بازخواست.
مختار تمام اهالى بصره نقل کرده است که: من شبها را در مسجد مىخوابیدم. روزى به قصد دیدن گوشهاى از بازار کوفه بیرون رفتم. ناگهان صدایى مرا به خود آورد که مىگفت:اى فلان، جامهات را بالا ببر، که هم لباست پاکتر است و هم به تقواى الهى نزدیکتر. پرسیدم این کیست؟ گفتند: او امیرالمؤمنین على بن ابىطالب (ع) است. او در حالى که به طرف بازار شتران در حرکت بود، به دنبالش به راه افتادم. وقتى بدان جا رسید در وسط بازار ایستاد و فرمود: «یا معشر التجار ایاکم و الیمین الفاجرة فانها تفقد السلعة و تمحق البرکة«، «اى گروه تاجران مبادا سوگند دروغ بر زبان رانید که آن، کالا را تباه کند و برکت را ببرد.» پس به بازار پارچه رفت. ناگهان به مردى خوش سیما
برخورد، به او فرمود «اى فلان آیا دو جامه به پنج درهم دارى؟» مرد از جا پرید و پاسخ داد: بلى یا امیرالمؤمنین. وقتى فروشنده او را شناخت، امام از آنجا رفت و در جلوى فروشندهى جوانى ایستاد و به او فرمود: آیا دو جامهى پنج درهمى دارى؟ جوان گفت: من دو جامه دارم؛ یکى از دیگرى بهتر است؛ یکى دو درهم و دیگرى سه درهم. فرمود: بیاور. پس به قنبر گفت: آن جامه را که سه درهم است بگیر! (1).
از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود: على (ع) هر روز تازیانه به دوش در یکایک بازارهاى کوفه قدم مىزد و مىفرمود: «یا معشر التجار قدموا الاستخارة و تبرکوا بالسهولة و اقتربوا من المبتاعین و تزینوا بالعلم، و تناهوا عن الکذب و الیمین و تجافوا عن الظلم و أنصفوا المظلومین، و لا تقربوا الربا و اوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فى الارض مفسدین.»
و در حالى که بازار را دور مىزد مىفرمود:
تفنى اللذائذ فمن نال صفوتها
من الحرام و یقى الاثم و العار
تبقى عواقب سوء فى مغبتها
لا خیر فى لذة من بعدها النار
»لذتها و خوشىها بگذرد و هر کس به لذت حرام دست یازد، گناه و ننگ برایش باقى مىماند. عواقب بدى در پایان لذتها براى او باقى مىماند و لذتى که آتش به دنبال آورد، هیچ خبرى در آن نیست.»
این استراتژى منحصر به دورهى زمامدارى حضرت نبود، بلکه در دورهى زمامدارى خلفاى قبلى نیز به اجرا و عمل به این عناصر و مبانى فکرى در متن جامعه اصرار مىورزید، چرا که آنها را از متن اسلام و قرآن گرفته بود.
زمانى که عمال و کارگزاران خلیفهى سوم دست به اجحاف زده و ساکنین شهرها را مضروب و مجروح ساخته و بیتالمال را به طور «فعال ما
یشاء» در راه هواهاى نفسانى خویش به مصرف رساندند، مسلمانان ستمدیده دست به شورش زده و تظاهراتى به راه انداختند و «مدینه» را محاصره نموده و از خلیفه توضیح خواستند. (2) حضرت على (ع) در این اوضاع خطاب به خلیفه فرمودند: «الا تنهى سفهاء بنىامیه عن اعراض المسلمین و اشبارهم و اموالهم؟ و الله لو ظلم عامل من عمالک حیث تغرب الشمس لکان اثمه مشترکا بینه و بینک.» (3).
1) ثقفى، ابراهیم بن هلال، الغارات، دار الکتاب، بىتا، ص 65.
2) بابازاده، علىاکبر، سیماى حکومتى على (ع(، انتشارات انصاریان، سال 1378، ص 73.
3) شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج 9، ص 15 «از این سفیهان بنىامیه که بر آبروى مسلمانان و پوست و اموالشان مسلط ساختهاى جلوگیرى نمىکنى؟ سوگند به خدا هرگاه یکى از این کارگزاران تو بر روى زمین ستمى روا دارد، تو با وى در این عمل ستمگرانه سهیم خواهى بود!!«.