اقتصاد از ریشهى (قصد) به معنى «راستى راه» است و مىگویند: قصدت قصده: «آهنگ او کردم» و در لغت بر دو معنى آمده است:
1- حد وسط و میانهى افراط و تفریط، به همین معنى در قرآن به کار رفته است: «و اقصد فى مشیک» (1) «در رفتار میانه را برگزین.»
2- امرى که بین پسندیده و ناپسند در نوسان است: «فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد«. (2) بعضى از آنها بر خود ستم کردند و بعضى راه میانه را برگزیدند.
اقتصاد در اصطلاح به حالت میانه و اعتدال بین زیاده روى و خست ورزى اطلاق مىشود. (3) خداوند مىفرماید: «والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما» (4).
در نهجالبلاغه، از اقتصاد همین مفهوم مراد شده است: «ما عال من اقتصد«، (5) و در نامهى امام به زیاد بن ابى آمده است: «فدع الاسراف مقتصدا«، (6) و یا در کلمات دیگر دارند: «من اقتصد خفت علیه المؤونه.» (7) و «العقل انک تقصد فلا تسرف.» (8).
لفظ اقتصاد در مفهوم متداول و رایج آن، در کلمات امام (ع) به صورتهاى مختلف به کار رفته است: «لا هلاک مع الاقتصاد» (9) و «الاقتصاد ینمى القلیل.» (10).
امام (ع) مفهوم «اقتصادى» را تا آنجا گسترده مىکند که برنامههاى زندگى فردى و اجتماعى را دربرمىگیرد، آنجا که مىفرماید: «اذا اراد الله بعبد خیرا الهمه الاقتصاد.» (11) و عدم رعایت اقتصاد در زندگى را باعث نابودى آن مىشناسد: «من لم یحسن الاقتصاد اهلکه الاسراف«: «هرکس میانهرو نباشد، اسراف در تمام ابعاد زندگىاش گسترش یافته و او را به نابودى مىکشاند.» (12) و نیز «اذا رغبت فى صلاح نفسک فعلیک بالاقتصاد القنوع و التقلل«: «اگر مىخواهى
در اصلاح نفس خود بکوشى، میانه روى، قناعت و کم خرجى را پیشه کن.» (13).
بعضى اعتقاد دارند در کلام امیرالمؤمنین (ع) تنها به مکتب اقتصادى اشاره شده و توجهى به سیاستهاى علم اقتصاد نشده است، در صورتى که در کلام ایشان هم به تولید و ایجاد ثروت توجه شده و هم به نحوهى توزیع آن – که اشاره به اصول و سیاستهاى علم اقتصاد داشته و پایه و ارکان مکتب اقتصادى را تشکیل مىدهد – (14) توجه گردیده است.
وقتى حضرت به بیان اطلاعات دقیق از ملخ و نحوهى آسیب رسانى آن به محصولات کشاورزى مىپردازد، (15) بىتردید در نزد متخصصان به اهمیت این موضوع پى برده مىشود که در عین توجه به عظمت الهى و قدرت هستى بخش جهان، به زیر بنایىترین مسایل اقتصادى یعنى کشاورزى و مبارزه با آفات آن، توجه شده است.
امام (ع) بر اساس بینش توحیدى خویش، خالق عالم هستى را خدایى مىداند که همه چیز را به اندازه آفریده و انسان را خلیفهى خویش در زمین قرار داده است. در این اندیشه، خداوند تبارک و تعالى استعداد رشد و بارورى را در زمین به ودیعت گزارده و این انسان است که باید از این استعدادها بهرهى مطلوب برده و آنها را در مسیر درست به استخدام گیرد و زمینهى رشد و تکامل همنوعانش را فراهم سازد. انسان با این اقدام در مسیرى قدم مىگذارد که بر اساس عنصر واقع نگرى و کمال جویى، هرگامش به تحقق استعدادهاى نهفته او ختم مىگردد و او را به ایفاى تعهدى که به گردن گرفته نزدیک
مىسازد؛ تعهد و امانتى که کوهها و آسمانها از قبول و پذیرش آن سرباز زدند و شانه خالى کردند. (16).
براساس مبانى استراتژى فرهنگى حضرت (ع(، مسئولیت «بلاد» (سرزمینها) و «عباد» (بندگان) بر عهدهى انسان مىباشد: «اتقوالله فى عباده و بلاده، فانکم مسؤولون حتى عن البقاع و البهائم، اطیعوا الله و لا تعصوه و اذا رأیتم الخیر فخذوا به و اذا رأیتم الشر فاعرضوا عنه.» (17) لذا نعمتهاى الهى با کار انسان پیوند مىخورد تا ثمرهاش روزى مقررى باشد که خداوند براى هر آفریدهاى در دل زمین جاى داده است. به خاک قدرت بارورى و حاصلخیزى بخشیده و در قبال آن، مسئولیت کشت و زرع را به انسان واگذار کرده است. معادن را در درون زمین تعبیه کرده و مسئولیت استخراج آن را بر عهدهى انسان گذاشته است. آب و هوا و دیگر نعمتها و عوامل طبیعى را، به اندازه فراهم آورده است و این انسان است که باید با کار و کوشش، آنها را به رزقى پاک مبدل سازد. در گفتار امام، مسئولیت انسان حد و مرز نمىشناسد، هر جا زمینى است، او مسئول احیا و سازندگى است و مسئولیتش در صورتى پایان مىپذیرد که زمین آباد گردد و بشریت سعادتمند شده و نیازمندان و مستضعفان از زیر یوغ ستم آزاد گردند.
این مسئولیت، همه جانبه است و شامل ابعاد مختلف سیاسى، فرهنگى، نظامى و اقتصادى مىگردد. براساس این رویکرد است که حضرت (ع) اصل «عمارة البلاد» (آبادانى سرزمینها) و «اسعاد العباد» (سعادتمند کردن انسانها) را
پیش مىکشد. دو اصلى که ارکان اساسى اقتصاد را مىسازند (18) عبارتند از:
1- طبیعت با نعمتها و ذخایرى که در درون خود دارد.
2- مسئولیتها با عمل خیرى که همراه است، که از آن به «کار» یاد مىکنیم.
بر این اساس، امام (ع) اندیشهى اقتصادى خود را بر پایهى مسئولیت پذیرى استوار مىکند و انسان را در قبال سرزمینها و انسانها و چارپایان و.. مسئول مىداند، تا غبار تنگدستى را از چهرهى فقرا و مستمندان بزداید و محیطى سالم براى تمام آحاد مردم فراهم سازد.
قراردادن تلاش و جدیت انسان در آبادانى زمین و کسب روزى حلال در رتبهى جهاد در راه خدا، نشان از درجهى اهمیتى است که نزد امام (ع) به این امر داده شده است. ذکر مثالهایى از زندگى حیوانات؛ چون مورچه (15) و خفاش، (19) و بازگویى مظاهرى از تلاش شبانه روزى آنها براى بقاى زندگى و نیز ذکر زندگى بعضى از انبیاى الهى (20) همچون داود (ع(، که به استفاده از بیتالمال و حاصل دسترنج دیگران مورد سئوال واقع شده بود و آنگاه با دست خویش از لیف خرما زنبیل مىبافت و با فروش آن، امرار معاش مىنمود (21) و وابستگى مالى خود را از بیتالمال قطع کرد، (22) همه بر این واقعیت تأکید دارند که امر
معیشت انسان به دست خود او سپرده شده و در عرصهى زندگى نباید وابسته و کل مردم باشد، (23) و این که رشد و تعالى انسان، تنها در گرو عمل خود او حاصل مىگردد.
على (ع) در زندگى کار مىکردند و از حاصل دسترنج خویش امرار معاش مىنمودند، به طورى که از درآمد آن توانستند بیش از هزار بنده آزاد کنند. (22) امام با شعار: «کسى که دیگران را به کارى فراخواند و خود بدان عمل نکند، مانند تیراندازى است که در کمان بىزه تیر افکند.«، (24) به بشریت فهماند که طى راه کمال انسانى تنها با تلاش و جدیت خود شخص ممکن مىگردد و حسب و نسبت، او را به جایى نخواهد رساند: «من أبطا به عمله لم یسرع به حسبه.» (25).
امام (ع) در طول زندگى، خصوصا در دورهى زمامدارى، ضمن حمایت از گروههاى زحمتکش جامعه که در حرفههاى مختلف فعالیت داشتند، مردم را تشویق به فعالیت و قدردانى از کسانى مىنمود که در تهیهى نیازمندىهاى جامعه تلاش مىکنند. نامهى امام (ع) به مالک اشتر یک منشور جاودانهى حکومتى است که در بخشى از آن به این سفارشها مىپردازد. مثلا در توصیف تجار و صاحبان صنایع جامعه مىفرماید:
»سفارش مرا نسبت به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر و آنان را به نیکوکارى توصیه کن، چرا که آنان منابع اصلى منفعت و پدیدآورندگان وسایل زندگى و آسایش هستند و ابزار راحتى و
آسایش را براى مردم فراهم مىآورند و سرزمینهاى دور و نزدیک، خشکى، دریا و سرزمینهاى هموار و کوهساران صعب العبور را در مىنوردند و آن کالاها را که در دسترس مردم نیست، فراهم مىآورند، جاهایى که مردم با آن آشنایى نداشته و جرأت رفتن به آنجا را ندارند.» (26).
1) سورهى لقمان، آیهى 19.
2) سورهى فاطر، آیهى 32.
3) مفردات راغب، ص 404، به نقل از اندیشههاى اقتصادى در نهجالبلاغه، محسن حائرى، ترجمهى عبدالعلى آلبویه لنگرودى، بنیاد نهجالبلاغه، 1378، ص 1.
4) سورهى فرقان، آیهى 67: و آنان که چون هزینه کنند اسراف نمىکنند و خست نمىورزند، بلکه میان این دو، راه اعتدال را در پیش مىگیرند.
5) نهجالبلاغه حکمت 140: «و هر کس میانه روى پیشه کند، نیازمند نگردد.«.
6) نهجالبلاغه نامهى 20: «زیاده روى را کنار بگذار و میانهرو باش.«.
7) غرر الحکم، ج 5، حدیث 474: «هر کس میانهرو باشد، هزینهاش سبک مىگردد.«.
8) غرر الحکم، ج 2، حدیث 45: «خرد آن است که میانهرو باشى و از اسراف بپرهیزى.«.
9) غرر الحکم، ج 5، ص 225: «میانه روى با هلاکت همراه نیست.«.
10) غرر الحکم، ج 1، ص 51: «میانه روى اندک را بسیار کند.«.
11) غرر الحکم، ج 3، ص 175: «اگر خداوند خیر بندهاى را بخواهد، میانه روى را در دل او مىاندازد.«.
12) حائرى، سید محسن، اندیشههاى اقتصادى در نهجالبلاغه، ترجمهى عبدالعلى آلبویه لنگرودى، بنیاد نهجالبلاغه، 1378، ص 3.
13) غرر الحکم، ج 3، ص 192.
14) حائرى، سید محسن، اندیشههاى اقتصادى در نهجالبلاغه،، ترجمه عبدالعلى آلبویه لنگرودى – بنیاد نهجالبلاغه، 1378، ص 3.
15) نهجالبلاغه، خطبهى 185.
16) سوره احزاب، آیهى 72.
17) نهجالبلاغه خطبهى 167. «خدا را در نظر بگیرید در حق بندگانش و بلادش، زیرا که شما حتى در حق سرزمینها و چارپایان نیز مسئولید، اگر خیرى دیدید، آن را بگیرید و اگر شرى دیدید آن را واگذارید.«.
18) حائرى، سید محسن، اندیشههاى اقتصادى در نهجالبلاغه، ترجمهى عبدالعلى آلبویه لنگرودى، بنیاد نهجالبلاغه، 1378، ص 8.
19) نهجالبلاغه خطبهى 154.
20) یا داوود انک نعم العبد لولا انک تأکل من بیتالمال و لا تعمل بیدک شیئا، اصول کافى، ج 5، ص 75.
21) نهجالبلاغه خطبهى 160.
22) کلینى، اصول کافى، ج 5، ص 75.
23) سورهى نحل، آیهى 76.
24) ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 2، ص 8 «الداعى بلا عمل کالرامى بلاوتر.«.
25) شرح ابن ابىالحدید، ج 19، ص 58: «آن کس که عملش او را به جایى نرساند، حسب و نسبش او را به جایى نخواهد رساند.«.
26) نهجالبلاغه نامهى 53.