جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مولفه‏ى اجتماعى و فرهنگى

زمان مطالعه: 4 دقیقه

لزوم سنخیت داشتن رفتارهاى انسان با مراتب وجودى او ایجاب مى‏کند که در تمامى رفتارهاى اجتماعى، اعم از رعایت قوانین، مقررات، آداب و سنن اجتماعى و اخلاقى توجه عمده به حقایق و واقعیت‏هایى باشد که همسو با زندگى انسانى بوده و در راستاى استراتژى حیات طیبه است. گستره‏ى این امر، دامنه‏ى وجودى انسانى است و شامل تمام مراحل و مراتب زندگى مى‏گردد. به همین دلیل، مردم از تقلید کورکورانه‏ى حرکات اجتماعى و سیاسى ممنوع گردیده‏اند و از آحاد مردم خواسته شده رأسا در امور خویش تصمیم گرفته و

راه هدایت و سعادت را برگزینند. (1) حتى در تربیت نسل جوان، توجه عمده به آیین و آدابى است که آنان در آینده با آن مواجه خواهند شد و از حقوق والدین است که آنها را براى روبه‏رو شدن با چنان وضعیتى تربیت نمایند: «لا تقسروا اولادکم على آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم.» (2).

در مورد گزینش دوست و محیط اجتماعى آمده است که پیوسته سعى کنید با افراد آگاه و دانشمند مصاحبت نمایید. (3) در انتخاب لباس و سایر آداب اجتماعى تذکر مى‏داد که همواره شئون شخصى و اجتماعى خود را حفظ کنید. تأکید حضرت (ع) بر این بود که شخصیت انسانى چیزى نیست که به راحتى بتوان از دست داد، و یا با هر چیزى معاوضه نمود. (4) در روایت آمده که حضرت على (ع) روزى در مسجد رسول خدا (ص) با مردى روبه‏رو شدند که قیافه‏ى خود را به صورت زنان درآورده و با ظاهرى فریبنده در انظار عمومى ظاهر شده بود. حضرت (ع) با شدت با این شیوه‏ى رفتارى برخورد نمود و فرمود: «هرچه زودتر مسجد پیامبر را ترک کن‏اى کسى که مشمول لعنت رسول خدا هستى….» (5).

در معاشرت‏هاى اجتماعى اجازه نمى‏داد هر کس به هر نحوى که مى‏خواهد پشت سر دیگران سخن براند، (6) و اظهار مى‏داشت:

»وقتى انسان از برادرش، اطمینان و استقامت در دین و درستى راه و رسم را سراغ دارد، باید به گفته‏ى مردم درباره‏ى او گوش ندهد. چه بسا افرادى سخنى گویند که واقعیتى ندارد، چنان که هر تیرى به هدف نمى‏خورد.» (7).

در اصلاحات اجتماعى عقیده داشت که اصلاحات اجتماعى، یک امر عمومى است و همه‏ى اصناف جامعه باید در آن دخیل باشند. جامعه در صورتى اصلاح خواهد شد که همه‏ى مردم دست به دست هم داده و مشکلات را رفع نمایند: «ان الرعیه طبقات، لا یصلح بعضها الا ببعض.» (3) مرزى را براى اجراى قوانین و مقررات اجتماعى نمى‏شناخت و همه را در قبال آن مساوى مى‏دانست. ملاک حضرت (ع) انسان بماهو انسان بود؛ نه خویشاوندى در آن اثر مى‏گذاشت، نه مسلمانى و غیرمسلمانى.

»على بن ابورافع» کلیددار بیت‏المال در زمان خلافت حضرت على (ع) نقل مى‏کند که در میان اموال بیت‏المال، گردنبند طلایى بود که در جنگ بصره نصیب سپاه اسلام شده بود. با رسیدن ایام عید قربان، دختر امیرالمؤمنین (ع) به قید «عاریه‏ى مضمونه‏ى مردوده«، آن را به مدت سه روز عاریه گرفت. وقتى مولاى متقیان از این قضیه آگاه شد، فرمود: هر چه زودتر، ابورافع را حاضر کنید. پس از حضور ابورافع، مکالمه‏ى زیر بین آن دو صورت گرفت:

على (ع(: ابورافع! تو دارى به مسلمانان خیانت مى‏کنى؟!

ابن‏ابوابى رافع: یا امیرالمؤمنین! معاذ الله که من به مسلمانان خیانت کنم.

على (ع(: تو چگونه گردنبندى را که متعلق به عموم مسلمانان است، بدون اجازه‏ى من و آنها به دختر من تحویل داده‏اى؟!

ابن‏ابوابى رافع: یا امیرالمؤمنین! او دختر شماست، و من به عنوان «امانت مضمونه‏ى مردوده«، آن را به مدت سه روز در اختیار وى قرار داده‏ام، خود نیز از مال خویش آن را ضمانت کرده‏ام و من متعهد هستم که گردنبند را سالم به جاى خود برگردانم.

على (ع(: همین امروز آن را به جایش برگردان. مبادا دیگر چنین کارى تکرار شود که تو را به شدت تنبیه مى‏کنم. این را بدان که اگر دخترم بدون قید «عاریه‏ى مضمونه‏ى مردوده» آن را تحویل مى‏گرفت، در این صورت او نخستین زن هاشمى مى‏بود که دستش را در راه دزدى قطع مى‏کردم.» (8).

برخورد حضرت (ع) با برادرش عقیل (9) و یا پسر عمویش ابن‏عباس (10) در این موارد شهره‏ى عام و خاص مى‏باشد.

وقتى به او خبر رسید که با تعدى بر زن یهودى، خلخال از پاى او کنده‏اند، بدون این که مردم در مقابل این عمل متجاوزین عکس العملى نشان دهند، فرمود:

»اگر بعد از شنیدن این حادثه مرد مسلمانى از غصه بمیرد، نه تنها مورد سرزنش واقع نمى‏شود، بلکه نزد من به شایستگى یاد مى‏شود.» (11).

در برخوردهاى اجتماعى به عاملان و فرمانداران سفارش مى‏نمود که با مردم با حالت و چهره‏ى عبوس روبه‏رو نگردند، به آنها بهتان نزنند و به خاطر ریاست، به مردم بى‏اعتنایى نکنند، و افزون طلبى نداشته باشند، چه آن که همه‏ى

مردم برادران دینى و در استخراج حقوق، کمک کاران هستند. (12).


1) »و لا تقف ما لیس لک به علم، ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا«، سوره‏ى اسراء، آیه‏ى 36.

2) شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج 20، ص 27: «فرزندان و نسل جوان را محدود به آداب و اخلاق خویش نسازید، زیرا آنان در زمان غیر از زمانى شما خلق شده‏اند.«.

3) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 53.

4) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 5.

5) وسائل الشیعه، ج 12، ص 211: «…. اخرج من المسجد رسول الله یا لعنه رسول الله….«.

6) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 140.

7) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 141.

8) محمد حرعاملى، وسائل الشیعه، ج 28، ص 293.

9) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 21، و شرح ابن ابى‏الحدید ج 11، ص 245.

10) شرح ابن‏الحدید، ج 16 ص 167، نهج‏البلاغه، نامه‏ى 41، بحارالانوار، ج 42، ص 152.

11) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 27: «فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا أسفا ما کان به ملوما، بل کان عندى جدیرا.«.

12) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 26.