جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ظهور عنصر کمال جویى در مولفه‏هاى قدرت ملى

زمان مطالعه: 3 دقیقه

امیرالمومنین على (ع) بر اساس علم واقع بینى و نفس الامرى که داشتند، تکامل انسانى را در رفتارها و کارهایى مى‏دانستند که ناشى از ایمان بوده و از

مصادیق عمل صالح محسوب گردد، استعدادهاى انسانى در مسیرى که برایش مشخص کرده‏اند بروز نماید و به تکامل برسد. یعنى تکامل او را در عملکردهایى مى‏دانستند که از نوع وجودى بوده و مساوق یا مساوى با وجود انسان باشد تا او را به جلو ببرد و بر او چیزى از سنخ وجودى بیفزاید.

حضرت (ع) از این راه و مسیرى که تکامل انسان را ممکن مى‏سازد، به نام شریعت یاد مى‏کند، که رهرو خویش را به شرط تمسک به آن به سلامت به مقصد مى‏رساند. این شریعت و راه یکى بیش نیست؛ چرا که انسانیت انسان‏ها یک معنى بیشتر ندارد: «الا و ان شرایع الدین واحده و سبله قاصده، من اخذ بها لحق و غنم و من وقف عنها ضل و ندم.» (1).

در این استراتژى، تقوا و توجه به سیاست‏هاى اعلام شده تنها وسیله و ابزارى است که مى‏تواند انسان را به درستى در مسیر نگه دارد و امکان انحرافات او را به صفر برساند. (2) عقل سلیم و توجه به پیام‏ها و استدلال‏هاى او کمک دیگرى است که در این مسیر، پیش پاى او قرار گرفته تا او را هر چه سریع‏تر و با کم‏ترین صدمات ممکن به هدف برساند. (1).

حضرت خود را هادى و راهبر اصلى این استراتژى مى‏دانستند که پیروان خود را به سلامت به بهشت و سعادت الهى رهنمون مى‏سازد: «ان اطعتمونى فانى حاملکم ان شاءالله على سبیل الجنه.» (3) و در این مسیر از سیاست‏هایى پیروى مى‏کردند که از قرآن و پیامبر خدا (ص) دریافت نموده‏اند؛ (4) پیامبرى که

مراحل تکامل وجودى انسانى را طى نموده و تجسم عینى انسان کامل گردیده است و جانش با جان‏ها یکى شده و همه‏ى مراحل طولى و عرضى را در بر مى‏گیرد و از نقص و کاستى انسان‏ها رنج مى‏برد (5): «لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم» (6) و «و لعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفا.» (7) او نیز به تبعیت از رسول خدا (ص(، تمام مراحل چهارگانه‏ى تکامل انسانى را طى کرده بود، (8) به طورى که همانند پیامبر (ص) از گرسنگى، برهنگى، مظلومیت، محرومیت، بیمارى و فقر مردم رنج مى‏برد و درد مى‏کشید تا آنجا که نمى‏توانست در بستر خود با شکم سیر بخوابد؛ دل نگران از این که مبادا در اقصى نقاط کشور شکم گرسنه‏اى باشد. (9).

حضرت به حهت طى مراحل تکامل انسانى و آشنایى به تمام چالش‏هاى این مسیر، تنها عملى را ه سنخ وجود انسانى مى‏دانست که مصداق عمل صالح بوده و از ویژگى‏هاى آن برخوردار باشد. (10) ایشان تکامل انسانى را به اعمالى مى‏دانست که هویت درونى او را متناسب با سراى دیگر مهیا مى‏سازد، و صرف توجه به امور مادى و مادیات را مایه‏ى ضلالت و دورى از مسیر حقیقى برمى‏شمرد. (11) اظهار مى‏داشت که مشکلات و سختى‏هاى این راه را نیز با هویتى که از تحقق هدف نهایى خواهید یافت، بر خود آسان سازید. یعنى

حضرت این سخن را به درستى مى‏شناخت که وسایل و ابزارها در سایه‏ى اهداف توجیه شده و رنگ مى‏گیرد: «فو الله لولا طمعى عند لقائى عدوى فى الشهاده، و توطینى نفسى على المنیه، لا حببت الا القى مع هولاء یوما واحدا و لا التقى بهم ابدا.» (12)، «فلو شغلت قلبک ایها المستمع بالوصول الى ما یهجم علیک من تلک المناظر المونقه لزهقت نفسک شوقا الیها» (13) از این رو، بخشش مال را در صورتى عامل رشد و تکامل صاحب مال مى‏شناخت که فقط در مسیر و راه‏هایى که خداوند اجازه داده است، انجام گیرد. (14).


1) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 120.

2) »لا یهلک على التقوى سنخ اصل و لا یظما علیها زرع قوم«، نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 16، نامه‏ى 53.

3) نهج‏البلاغه، خطبه‏هاى 156 و 197.

4) نهج‏البلاغه، خطبه‏هاى 160 و 190.

5) استاد مطهرى، کتاب انسان در قرآن، ص 80.

6) سوره‏ى توبه، آیه‏ى 128.

7) سوره‏ى کهف، آیه‏ى 6.

8) رجوع به: اسفار ج 9، و انسان در قرآن، شهید مطهرى، ص 54.

9) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 45.

10) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 23 و نامه‏ى 51.

11) نهج‏البلاغه، خطبه‏هاى 28 و 203.

12) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 35 «اگر در پیکار با دشمن، آرزوى من شهادت نبود و خود را براى مرگ آماده نکرده بودم، دوست مى‏داشتم حتى یک روز با این مردم نباشم و هرگز آنان را دیدار نکنم.«.

13) نهج‏البلاغه، خطبه‏هاى 126 ، 84 و 165: «اى شنونده! اگر دل خود را به منظره‏هاى زیبایى که در بهشت به آن مى‏رسید مشغول دارى، روح تو با اشتیاق فراوان به آن سامان پرواز خواهد کرد.«.

14) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 126.