امیرالمومنین على (ع) بر اساس علم واقع بینى و نفس الامرى که داشتند، تکامل انسانى را در رفتارها و کارهایى مىدانستند که ناشى از ایمان بوده و از
مصادیق عمل صالح محسوب گردد، استعدادهاى انسانى در مسیرى که برایش مشخص کردهاند بروز نماید و به تکامل برسد. یعنى تکامل او را در عملکردهایى مىدانستند که از نوع وجودى بوده و مساوق یا مساوى با وجود انسان باشد تا او را به جلو ببرد و بر او چیزى از سنخ وجودى بیفزاید.
حضرت (ع) از این راه و مسیرى که تکامل انسان را ممکن مىسازد، به نام شریعت یاد مىکند، که رهرو خویش را به شرط تمسک به آن به سلامت به مقصد مىرساند. این شریعت و راه یکى بیش نیست؛ چرا که انسانیت انسانها یک معنى بیشتر ندارد: «الا و ان شرایع الدین واحده و سبله قاصده، من اخذ بها لحق و غنم و من وقف عنها ضل و ندم.» (1).
در این استراتژى، تقوا و توجه به سیاستهاى اعلام شده تنها وسیله و ابزارى است که مىتواند انسان را به درستى در مسیر نگه دارد و امکان انحرافات او را به صفر برساند. (2) عقل سلیم و توجه به پیامها و استدلالهاى او کمک دیگرى است که در این مسیر، پیش پاى او قرار گرفته تا او را هر چه سریعتر و با کمترین صدمات ممکن به هدف برساند. (1).
حضرت خود را هادى و راهبر اصلى این استراتژى مىدانستند که پیروان خود را به سلامت به بهشت و سعادت الهى رهنمون مىسازد: «ان اطعتمونى فانى حاملکم ان شاءالله على سبیل الجنه.» (3) و در این مسیر از سیاستهایى پیروى مىکردند که از قرآن و پیامبر خدا (ص) دریافت نمودهاند؛ (4) پیامبرى که
مراحل تکامل وجودى انسانى را طى نموده و تجسم عینى انسان کامل گردیده است و جانش با جانها یکى شده و همهى مراحل طولى و عرضى را در بر مىگیرد و از نقص و کاستى انسانها رنج مىبرد (5): «لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم» (6) و «و لعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفا.» (7) او نیز به تبعیت از رسول خدا (ص(، تمام مراحل چهارگانهى تکامل انسانى را طى کرده بود، (8) به طورى که همانند پیامبر (ص) از گرسنگى، برهنگى، مظلومیت، محرومیت، بیمارى و فقر مردم رنج مىبرد و درد مىکشید تا آنجا که نمىتوانست در بستر خود با شکم سیر بخوابد؛ دل نگران از این که مبادا در اقصى نقاط کشور شکم گرسنهاى باشد. (9).
حضرت به حهت طى مراحل تکامل انسانى و آشنایى به تمام چالشهاى این مسیر، تنها عملى را ه سنخ وجود انسانى مىدانست که مصداق عمل صالح بوده و از ویژگىهاى آن برخوردار باشد. (10) ایشان تکامل انسانى را به اعمالى مىدانست که هویت درونى او را متناسب با سراى دیگر مهیا مىسازد، و صرف توجه به امور مادى و مادیات را مایهى ضلالت و دورى از مسیر حقیقى برمىشمرد. (11) اظهار مىداشت که مشکلات و سختىهاى این راه را نیز با هویتى که از تحقق هدف نهایى خواهید یافت، بر خود آسان سازید. یعنى
حضرت این سخن را به درستى مىشناخت که وسایل و ابزارها در سایهى اهداف توجیه شده و رنگ مىگیرد: «فو الله لولا طمعى عند لقائى عدوى فى الشهاده، و توطینى نفسى على المنیه، لا حببت الا القى مع هولاء یوما واحدا و لا التقى بهم ابدا.» (12)، «فلو شغلت قلبک ایها المستمع بالوصول الى ما یهجم علیک من تلک المناظر المونقه لزهقت نفسک شوقا الیها» (13) از این رو، بخشش مال را در صورتى عامل رشد و تکامل صاحب مال مىشناخت که فقط در مسیر و راههایى که خداوند اجازه داده است، انجام گیرد. (14).
1) نهجالبلاغه، خطبهى 120.
2) »لا یهلک على التقوى سنخ اصل و لا یظما علیها زرع قوم«، نهجالبلاغه، خطبهى 16، نامهى 53.
3) نهجالبلاغه، خطبههاى 156 و 197.
4) نهجالبلاغه، خطبههاى 160 و 190.
5) استاد مطهرى، کتاب انسان در قرآن، ص 80.
6) سورهى توبه، آیهى 128.
7) سورهى کهف، آیهى 6.
8) رجوع به: اسفار ج 9، و انسان در قرآن، شهید مطهرى، ص 54.
9) نهجالبلاغه، نامهى 45.
10) نهجالبلاغه، خطبهى 23 و نامهى 51.
11) نهجالبلاغه، خطبههاى 28 و 203.
12) نهجالبلاغه، نامهى 35 «اگر در پیکار با دشمن، آرزوى من شهادت نبود و خود را براى مرگ آماده نکرده بودم، دوست مىداشتم حتى یک روز با این مردم نباشم و هرگز آنان را دیدار نکنم.«.
13) نهجالبلاغه، خطبههاى 126 ، 84 و 165: «اى شنونده! اگر دل خود را به منظرههاى زیبایى که در بهشت به آن مىرسید مشغول دارى، روح تو با اشتیاق فراوان به آن سامان پرواز خواهد کرد.«.
14) نهجالبلاغه، خطبهى 126.