جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ظهور عنصر حق ‏مدارى در مولفه‏هاى قدرت ملى

زمان مطالعه: 4 دقیقه

سیاست على (ع) از مبانى فرهنگى او نشأت مى‏گرفت و هر کارى که کوچک‏ترین مغایرتى با آنها داشت، به شدت با مخالفت وى روبه‏رو مى‏شد. در تقسیم بیت‏المال (1) مناصب حکومتى، جز به شیوه‏ى برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا (ص) عمل نمى‏کرد، چرا که عامل قرب الهى را، عمل بر پایه‏ى حق

مى‏دانست: (ان افضل الناس عند الله من کان العمل بالحق احب الیه(. (2).

سال‏هاى بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص(، سال‏هایى بود که جامعه‏ى اسلامى رفته رفته به امتیاز دهى به افراد متنفذ و وابستگان دربار خو گرفت، در حالى که على (ع) در این خصوص صلابت عجیبى نشان مى‏داد و در برخوردارى از مناصب و حقوق و یا برخورد با افراد خاطى، توجهى به ملاک‏هاى نفوذ و وابستگى افراد نداشت. در نامه‏اى به یکى از فرمانداران خاطى مى‏نویسد: «اگر حسنین به عملى که تو به آن آلوده شدى، دست مى‏زدند، همان کارى را مى‏کردم که با تو انجام دادم.» (3).

به همین نحو، در جواب توصیه و اصرار بعضى اصحابش مبنى بر انعطاف پذیرى متناسب با شرایط، مى‏فرمود: «أتامرونى ان اطلب النصر بالجور فى من ولیت علیه و الله ما اطور به ما سمر سمیر» (4) «از من تقاضا مى‏کنید که پیروزى و موفقیت در سیاست را به ستمگرى و پایمال کردن حق مردم ضعیف به دست آورم! به خدا قسم تا شب و روزى در دنیاست، تا ستاره‏اى در آسمان در حرکت است، چنین نخواهم کرد.»

صراحت و صداقت در سیاست، یکى دیگر از مواردى بود که حضرت (ع) بر اساس عنصر حق‏مدارى تابع آن بود و مورد اعتراض یاران واقع مى‏شد. آنان مى‏گفتند: «سیاست این همه صداقت و صراحت بر نمى‏دارد، یک مقدار خدعه و دغل بازى هم باید در آن قاطى کرد، چاشنى سیاست، دغل بازى است.» (5) به ایشان ایراد مى‏گرفتند که: چرا على (ع) مثل دیگر سیاستمداران ابتدا

به معاویه فرصت نمى‏دهد تا بعد از استحکام حکومت، به مبارزه با او برخیزد؟

ولى على (ع) مى‏فرمود: «ما براى احیاى اسلام و احکام آن، حکومت را به دست گرفتیم.» (6) اسلام آمده است با این سیاست‏ها مبارزه کند؛ اسلام پاسدار انسانیت است و این امور شیطنت بوده و نتیجه‏اى جز دورى از حقایق در بر ندارد. اسلام پاسدار درستى، حقیقت و عدالت است. یکى از فلسفه‏هاى وجودى اسلام، پایمردى و مقابله با این نوع سیاست‏ها است. نتیجه‏ى این دو عملکرد چنین مى‏شود که على (ع) در بستر تاریخ، نه تنها به فراموشى سپرده نشده، بلکه قبله‏ى آمال و آرزوى مردان حقیقت‏جو و سعادت خواه دنیا در هر دین و مذهب شده است. او به رنگ زمان خویش در نیامد تا در آن ماندگار گردد، بلکه بر زمان غلبه نمود و زمان را با خود همراه و تفسیر کرد.

على (ع) در پاسخ به انسان‏هاى ظاهرنگر، فرمود: گمان نکنید که معاویه از من تیزبین‏تر است، نه، این طور نیست، او در سیاست خدعه و فجور و تبهکارى به کار مى‏برد و من از آن بیزارم. هدف او یک هدف شوم و پلید است و از هر راه پلیدى، ولو آدم کشى، هتک نوامیس، وعده و وعیدهاى دروغین، غارت و ارعاب، به سوى مقصودش مى‏رود. براى هدف پلید ابزار و وسایل پلید مى‏توان انتخاب نمود، اما من که به خاطر اصول عالى اسلامى و انسانى قیام به امر کرده‏ام و هدفم اصلاح انسانیت و مبارزه با این زشتى‏ها و نابکارى‏هاست، نمى‏توانم هدف خود را زیر پا بگذارم و سیاستى مبتنى بر ظلم و ستم و دروغ پردازى پیش بگیرم. اگر نبود که غدارى و مکارى و منافق‏گرى مبغوض خداوند است، آن وقت مى‏دیدید که من چه اندازه توانا هستم. من و او در دو راه متباین، با دو هدف متفاوت قدم برمى‏داریم و وقتى اهداف متفاوت

شد، وسایل نمى‏تواند یکى باشد. (7).

در امور اقتصادى حضرت (ع) پایه‏ى رشد و توسعه را امر کشاورزى و آبادانى زمین مى‏دانست و در این امر، ضمن این که خود به امر کشاورزى در کنار سایر کارها مى‏پرداخت، به دیگران نیز توصیه مى‏نمود که در این امر کوشا باشند و مى‏فرمود: همواره اصل مال را حفظ نمایید و تنها از میوه و درآمدش بخورید و انفاق نماید و هرگز نهال‏هاى درخت خرما را نفروشید، تا همه‏ى این سرزمین یکپارچه به گونه‏اى زیر درختان خرما قرار گیرد که راه یافتن در آن دشوار باشد. (8) حتى به عاملین حکومتى و متصدیان جمع آورى مالیات توصیه مى‏کرد وضعیت معیشتى مردم را مراعات نموده و در دریافت همواره مصالح پرداخت کننده‏هاى مالیات را مدنظر داشته باشند. در امور تجارت به فرمانداران خویش در شهرهاى مختلف توصیه مى‏نمود به ارزش کار تاجران توجه نموده و عمل آنها را به دیده‏ى احترام بنگرند و در قبال زحماتى که در فرآیند تهیه‏ى لوازم مورد نیاز مردم متحمل مى‏شوند، مورد توجه زمامداران و همه‏ى مردم قرار گیرند. (9).

در توزیع درآمدهاى دولت و بیت‏المال به حدى به عدالت اجتماعى مصر بود که در تقسیم آن، همه را به یک دید نگاه مى‏کرد و حتى مخالفین از دریافت سهمیه محروم نمى‏شدند. (10).

در برخوردهاى اجتماعى با مردم فروتن، نرم‏خو و گشاده‏رو بود (11) و میزان

را حال خود مردم قرار مى‏داد و اظهار مى‏داشت با مردم چنان برخورد کنید که دوست دارید با شما برخورد کنند و آنچه بر خود دوست مى‏دارید بر دیگران نیز دوست بدارید و اخلاقى که بر خود ناشایست مى‏دانید بر دیگران نیز زشت و ناپسند بدانید. (12).

در امور نظامى نیز تأکید داشت که حاکم باید با مهربانى خواسته‏هاى نظامیان را برآورده ساخته و آنان را مورد تشویق قرار دهد. از رنج‏ها و تلاش‏هاى آنان قدردانى نموده، و زحمت و تلاش آنهایى که داراى رتبه‏ى بالاى نظامى نیستند کوچک و خرد شمرده نشود. با انجام این کارها و رسیدگى به اوضاع خانواده‏هاى آنها، رضایت آنها به حکومت جلب شده و آسوده خاطر به مبارزه مى‏پردازند. (9).

تاریخ جایى را نشان ندارد که على (ع) در آن، نظامیان را در جهت منافع فردى و قومى به کار گیرد، بلکه آنچه از آن ضبط کرده و به خاطر سپرده است، برخورد شدید حضرت با کسانى بوده که به نحوى در صدد سوء استفاده از این نیرو بوده‏اند. (13).

بنابراین، استراتژى حق‏مدارى امیرالمؤمنین على (ع(، همان جاده و صراط مستقیمى است که رهرو خویش را در کوتاه‏ترین فاصله‏ى ممکن به مقصد مى‏رساند و هر نوع انحراف از آن، باعث دورى از هدف مى‏گردد: (الیمین و الشمال مضله و الطریق الوسطى هى الجاده) (14) این جاده همان سنت الهى و نبوى

است که در قالب کتاب خدا و سیره‏ى نبوى در اختیار مردم قرار گرفته است: (علیها باقى الکتاب و آثار النبوه(، (15) و راه نجات بشریت تنها با تمسک به سیاست‏ها و آموزه‏هاى برخاسته از آنها میسر خواهد بود: (الیها مصیر العاقبه(، (16) و هر کس برخلاف این سنت‏ها و آموزه‏ها ادعا کند و شیوه‏اى ناحق براى زندگى انتخاب نماید، بى‏شک به هلاکت رسیده و به ناکامى در هدف دچار خواهد شد: (هلک من ادعى و خاب من افترى(. (16).


1) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 43.

2) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 125.

3) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 41.

4) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 124.

5) مطهرى، مرتضى، سیرى در سیره ائمه اطهار (ع(، صدرا، 1368، ص 28.

6) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 131.

7) مطهرى، مرتضى، حکمت‏ها و اندرزها، صدرا، 1369، ص 158.

8) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 24.

9) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 53.

10) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 15.

11) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 27.

12) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 31.

13) علیخانى، على‏اکبر، توسعه‏ى سیاسى از دیدگاه امام على علیه‏السلام، سازمان تبلیغات اسلامى، 1379، ص 104.

14) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 16 «انحراف به راست و چپ گمراهى و ضلالت است؛ راه مستقیم و میانه، جاده‏ى میانه‏ى حق است.«.

15) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 16، فراز 8.

16) همان.