در فرآیند شکل گیرى رفتارهاى انسانى، چنان که گذشت، (1) عنصر شناخت یا تصورات و تصدیقات شناختى نقش بسزایى در انتخاب و گزینش ارزشها و تصمیم گیرىهاى رفتارى دارد. بر این اساس، در فرهنگ نهجالبلاغه و شیوهى زمامدارى على (ع(، گامهاى متعددى براى رسیدن به حقمدارى وجود دارد:
گام اول: شناخت حق و مصادیق آن
قدم اول در دستیابى به صفت حقمدارى، شناخت و آگاهى از حق یا
تمام خصوصیات و مصادیق و مرجع آن مىباشد. (2) نوع دریافتى که از حق و مصادیق آن براى انسان حاصل مىگردد، علت عمدهى تفاوتهاى رفتارى است. از این رو در تصویرسازى از حقایق و تفسیر و مصداق گیرى از آنها، کمال حساسیت را باید به خرج داد تا سخن هر فردى به بیانى از حق گرفته نشود و در این مسیر جز حق، با چیز دیگرى نباید مأنوس شد. (3).
در استراتژى امیرالمؤمنین على (ع(، مرجع و مبین مصادیق حق، دستورها و آموزههایى است که از طرف خدا و پیامبرش (ص) در قالب قرآن، عترت و احکام الهى به بشریت داده شده است (4) و پرچم آن امروزه در دست حضرت بقیه الله اعظم (عج) و نمایندههاى خاص آن حضرت قرار دارد: (و خلف فینا رایه الحق من تقدمها مرق و من تخلف عنها زهق و من لزمها لحق(. (5).
گام دوم: الگو گیرى
سیاستها، قواعد و خط مشىها، به طور طبیعى در قالب الفاظ و جملات گفته مىشود و پیاده نمودن آنها نیز نیازمند الگوى رفتارى است، تا امکان تبعیت و عمل، به طور یکسان براى همه ممکن گردد.
در این میان، کسانى مىتوانند الگو باشند که ضمن آشنایى کامل به زوایاى کلى حقایق و سیاستهاى برخاسته از آنها، در عمل نیز به طور کامل آنها را پیاده سازند. تشخیص این که علم و رفتار این افراد مطابق با واقع و سیاستها و خط مشىهاى مورد نظر است تنها به وسیلهى کسانى ممکن خواهد بود که
این قوانین را در راستاى استراتژى و اهداف، وضع نمودند: (ارسله داعیا الى الحق و شاهدا على الحق(. (6).
با وجود این شاهدان و گواهان رفتارى، انسانها براى پیمودن راه تکامل و مبارزه با باطل و ناروایىها مشکلى نخواهند داشت و با طى آن، به آب زلال حقیقت خواهند رسید. اما کسانى که با آن مخالفت ورزند، در حیرت و سرگردانى مانده و در تشنگى ناکامى به سر خواهند برد: (من سلک الطریق الواضح ورد الماء و من خالف وقع فى التیه) (7)، زیرا حق و حقیقت وجود داشته و شناسایى آن ممکن است و الگوهاى کامل حق، همواره ما را به خوبىها فراخوانده و از زشتىها و پلیدىها مىترسانند و راه و رسم حق گرایى و مبارزه با باطل را به بشریت مىشناسانند: (و بینکم عتره نبیکم و هم ازمه الحق و اعلام الدین.) (8).
گام سوم: عمل و استمرار
با شناخت آموزهها، دستورارت و الگوهاى رفتارى، تحقق خارجى و عینیت بخشیدن به سیاستها و ظهور آنها در رفتارها و نیز صبر و تحمل در مقابل مشکلات ناشى از آن، در گام بعدى قرار مىگیرد. (9) در این تلاش، از کمى پیروان نباید به خود هراسى راه داد، بلکه باید به هدف نگریست و به رشد و تکاملى فکر نمود که از اتصاف به آنها ناشى مىشود، (10) چرا که حق
بدون تلاش و کوشش به دست نمىآید. نظام آفرینش به نحوى شکل گرفته که دستیابى به هر جایگاه شخصیتى و حقوقى نیازمند تلاش و جدیت است و نباید انتظار داشت بدون داشت و کاشت، برداشتى، به دست آورد: (لا یدرک الحق الا بالجد(. (11).
ضعف بدنى و جسمى انسان و محدودیتهاى حاکم بر آن ایجاب مىکند که انسان در راه دستیابى به اهداف، صبر را پیشه نموده و به تدریج، شرایط جدید را با وضعیت بدنى آشنا سازد و آن را آمادهى پذیرش قدمهاى بعدى نماید. از این رو در این استراتژى، افرادى موفق شده و به هدف مورد نظر نایل مىگردند که صبر لازم را داشته باشند: (نعم الخلق التصبر فى الحق(، (12) و با تلاش و استمرار عمل به دستورات و آموزههاى دینى، ملکهى حق گرایى را در نفس انسانى حاکم سازند و خود را به مرحلهاى برسانند که آن را مجسمه حق بشناسند، (على مع الحق یدور حیث دار(. (13).
گام چهارم: مانع زدایى
برداشتن موانع و عواملى که باعث کندى و انحراف از مسیر و هدف مىگردند، از عوامل تسهیل کننده و سرعت بخش پیمایش مسیر رشد و تکامل مىباشد. در این امر، از کوچکترین عامل انحراف، در هر شکلى که باشد، نباید اغماض نمود، زیرا حرکت و سیرى که با کوچکترین انحراف اولیه شروع گردد، باعث دورى از مسیر حقیقى و در نهایت، موجب امر هویت سازى
کاذب مىگردد: (وایم الله لا بقرن الباطل حتى اخرج الحق من خاصرته(. (14).
باید به خاطر سپرد، انحرافى که باعث شکل گیرى هویت دروغین مىگردد، در بسترى که بر اساس حقانیت و اصول و قواعد واقعى تکوین یافته، دیر یا زود حیات طبیعى خویش را از دست داده و از مسیر زندگى حذف مىگردد: (من ابدى صفحته للحق هلک(. (15) در این راستا عمده دلیل هلاکت و نابودى گذشتگان به دو چیز بر مىگردد: اول آن که مردم را از حق بازداشتند؛ در نتیجه، مردم به راههاى نادرست کشانده شدند، و دیگر آنکه مردم را به باطل سوق داده و از باطل پیروى کردند؛ (16) چه آنکه هر تکاملى فقط در استراتژى حق و محدودهى آن ممکن مىگردد و هرگونه درگیرى با حق یا تندروى و تجاوز از آن، نتیجهاى جز دورى از مسیر اصلى و هلاکت و بدبختى نخواهد داشت: (من تعدى الحق ضاق مذهبه) (12) به طور طبیعى در این مبارزه، شناخت حدود و سیاستهاى برخاسته از عنصر حقمدارى از ضروریات اولیه شمرده مىشود.
موانعى که در مقابل حق قرار مىگیرند عموما به دو صورت طرح مىشوند: یا در قالب پدیدهها و عناصر حق نما جلوه مىکنند و رهرو به جهت شباهت ظاهرى که بین آنها مىبیند از شناخت و تبعیت عنصر و سیاست حقیقى بازمانده و غیر واقع را به جاى واقع مىگیرد، (17) و یا به افرادى است که از این امور شبهه ناک تبعیت نموده و به جهت وجههى اجتماعى و قدرتهاى دیگر، امکان رویکرد حقیقى را از رهروان مسیر گرفته و آنها را به بیراهه و
نابودى مىکشانند. از این رو، در امر مبارزه با باطل، هر دو جهت را باید مد نظر قرار داد و با شیوهى مبارزاتى که خاص هر گروه است به مانع بردارى اقدام نمود. (18).
1) فصل اول.
2) نهجالبلاغه، خطبههاى 16 و 103 و حکمت 149.
3) نهجالبلاغه، خطبههاى 130 و 239.
4) نهجالبلاغه، خطبهى 145.
5) نهجالبلاغه، خطبههاى 4 و 100.
6) نهجالبلاغه، خطبهى 116.
7) نهجالبلاغه، خطبهى 201.
8) نهجالبلاغه، خطبهى 37.
9) نهجالبلاغه، خطبههاى 125 و 33 و نامهى 53.
10) نهجالبلاغه، خطبهى 103.
11) نهجالبلاغه، خطبهى 233.
12) نهجالبلاغه، نامهى 31.
13) بحار الانوار، ج 10، ص 445 و ج 28، ص 368 و ج 37، ص 292 و ج 38، ص 35.
14) نهجالبلاغه، خطبهى 104.
15) نهجالبلاغه، خطبه ى 16 و قصار 408.
16) نهجالبلاغه، نامهى 79.
17) نهجالبلاغه، خطبهى 38.
18) نهجالبلاغه، نامههاى 45 و 53 و قصار 76.