پایبندى حضرت على (ع) به اصول انسانى و آزادى انسان در انتخاب منش زندگى و هویت دهى به چهرهى اخروى، در مورد همه حتى مخالفین رعایت مىشد. (1).
در زمان ایشان خوارج مهمترین حزب داخلى مخالف بودند و علیه امام (ع) شایعهسازى کرده و در انظار عمومى به حضرت (ع) اهانت مىکردند و با ایجاد جو سازى و اغتشاش سخنرانىهاى امام را به هم مىزدند. روزى امام (ع) در جمع عدهاى مطلبى فرمود. یکى از خوارج آنجا بود، گفت: «خدا بکشد این مرد را، او چقدر داناست! مردم شمشیرها را کشیده و براى کشتن او برخاستند، ولى حضرت فرمود: آرام باشید، دشنام را با دشنام باید پاسخ داد، یا بخشیدن از گناه؟» (2).
خوارج کینه و حسادت خود را به امام (ع) از هر راهى اظهار کرده و به مقایسهى امام (ع) با معاویه مىپرداختند و در جلسات سرى علیه ایشان برنامهریزى مىنمودند. ولى امام (ع) تا زمانى که فساد و آزار و اذیت آنها تنها متوجه ایشان بود و به وحدت جامعه آسیبى نمىرساندند، به هیچ وجه آنها را توقیف و زندانى نکرد، تا این که جمع شده و در خارج شهر به طور علنى دست به طغیان و کشتار زدند، که باز امام (ع) بعد از سخنرانىها و اتمام حجت به صورتهاى مختلف، اجازهى نبرد با آنها را صادر نمودند. (3) حتى در مورد افراد بازمانده از جنگ و فرارىها اجازهى تعقیب ندادند و آنها آزادانه رفت و
آمد مىکردند. امام (ع) سهم آنها را از بیت المال مىداد و حتى به یارانش فرمود:
»بعد از من با خوارج نبرد نکیند، زیرا کسى که در جستوجوى حق بوده و خطا کرد، مانند کسى نیست که طالب باطل بوده و آن را یافته است.» (4).
1) خانى، علىاکبر، ویژگىهاى جامعهى مطلوب از دیدگاه على علیهالسلام، فصلنامهى دانشگاه آزاد اسلامى، سال دوم، شمارهى 5، ص 33.
2) نهجالبلاغه، کلمات قصار 420.
3) تاریخ طبرى، ج 6، ص 2357، و ابناثیر، ج 3، ص 207، و رجوع به: صلواتى، محمود، خارجیگرى، نشر دانش، ص 114.
4) نهجالبلاغه، خطبهى 61.