در گذشته، دورهى اجبارى سربازى براى آموزش فنون نظامى به شکل امروزى نبود. همهى مردم، کم و بیش به فنون نظامى آشنا بودند و در موقع
وقوع جنگ، سلاطین به اجبار به تأمین نیروى انسانى مورد نیاز مىپرداختند و کسى اختیارى در نیامدن پیدا نمىکرد. (1).
ولى حضرت على (ع) با اقتدا به پیامبر اسلام و با تبعیت از دستورات الهى (فقاتل فى سبیل الله لا تکلف الا نفسک و حرض المؤمنین(، (2) آن را به اختیار مردم قرار داده بود و هر زمان حادثهاى اتفاق مىافتاد که نیازمند حضور مردم بود، خود حضرت (ع) و یا نمایندهاى از طرف ایشان در شهرها، آبادىها و قبایل سخن مىگفتند و وضعیت جامعه و حوادثى را که اتفاق افتاده بود به گوش آنها مىرساندند تا آنها را با آگاهى تمام اقدام به قضاوت و انتخاب نمایند.
حضرت در خطبههایى که ایراد مىکردند ضمن آگاه ساختن مردم به وضعیت امور، به نتیجهى انتخابهاى آنها هم اشاره مىنمود تا حجت بر آنها تمام گردد. وقتى خبر تهاجم سربازان معاویه به شهر انبار در سال 38 هجرى و سستى مردم به امام (ع) رسید، فرمود:
»همانا جهاد در راه خدا، درى از درهاى بهشت است، که آن را به روى دوستان مخصوص خود مىگشاید. جهاد، لباس تقوا، و زره محکم و سپر مطمئن خداوند است. کسى که جهاد را ناخوشایند دانسته و ترک کند، خدا لباس ذلت و خوارى بر او مىپوشاند، دچار بلا و مصیبت مىشود و کوچک و ذلیل مىگردد، دل او در پردهى گمراهى مانده و حق از او روى مىگرداند، به جهت ترک جهاد، به خوارى محکوم و از عدالت محروم است.» (3).
1) بازرگان، عبدالعلى، آزادى در نهجالبلاغه، ص 139.
2) سورهى نساء، آیهى 39.
3) نهجالبلاغهى دشتى، خطبهى 27، ص 75.