جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

روش‏هاى تهاجم فرهنگى

زمان مطالعه: 3 دقیقه

هدف کمپانى‏ها و کارتل‏هاى اقتصادى غرب – که بر نهادهاى سیاسى آنها نیز تسلط کامل دارند یا این که نهادهاى سیاسى، ایجاد کننده‏ى زمینه‏ى تسلط کارتل‏هاى اقتصادى هستند – عدم تکیه کردن مشرق زمینى‏ها به آداب و رسوم فرهنگى خودى؛ و به یک معنى، رشد اباحه‏گرى در میان آنهاست. براى رسیدن به این هدف بهترین شیوه را در این یافته‏اند که بر کارساز نبودن فرهنگ بومى و

غیر علمى بودن آن تأکید کنند و امر را چنان جلوه‏گر سازند که مشرق زمینى‏ها براى رسیدن به تعالى و رشد، راهى جز این ندارند که از شر فرهنگ مزاحم (بومى و خودى) خلاص شوند و خود را با تمام وجود در اختیار فرهنگ غرب قرار دهند. (1).

این منافع شخصى، حد و مرز نمى‏شناسند، بلکه با رسوخ در جامعه‏ى خودى و در اختیار گرفتن و مصرفى ساختن آن به گسترش در جاهاى دیگر مى‏پردازند. آن چه امروز در جهان و بر جهان مى‏گذرد، نشان از آن دارد که کلیت فرهنگ بشرى با خطر زوال و انحطاط مواجه است. اگر از این زاویه به این تهاجم نظر افکنیم میدان این نبرد را به پهناى کل جهان خواهیم دید. (2).

هدف اصلى کشورهاى سرمایه‏دار غربى در توسعه‏ى فرهنگى و تبادل فرهنگى، گسترش مصرف کالاهاى تولیدى آنهاست و براى دستیابى به آن از طرق مختلف وارد مى‏شوند؛ مانند:

1- اداره‏ى مؤسسات آموزشى توسط افرادى که در صدد این هستند تا فرهیختگان آن فقط محتواى نظرى را بدون تمرین عملى و کاربردى حفظ نمایند، یعنى قدرت تفکر و توان استفاده‏ى عملى و خلاقیت را از بین ببرند.

2- اشاعه‏ى برنامه‏هاى تلویزیونى و تصویرى تا مردم فرصت و قدرت تفکر را از دست بدهند.

3- ایجاد سیستم اجتماعى با اختلاف طبقاتى فاحش بین فقیر و غنى تا پشتیبان این حرکت‏ها باشند.

4- فرهیختگان بعد از بازگشت، به ترویج نوع زندگى و کالاهاى مصرفى

و لوکس آنها پرداخته و آنها را تبلیغ نمایند. (3) این برنامه‏ها با دو خط مشى «اورولى و هاکسلى» (4) انجام مى‏پذیرد.

بنابراین در یک جمع‏بندى مى‏توان گفت: آن چه امروزه بر جهان بین آحاد مردم و کشورها در حال وقوع است انتقال و تبادل فرهنگى نیست تا باعث رشد و پویایى رفتارها و توسعه‏ى خواسته‏ها و گزینش‏ها و متدهاى زندگى با توجه به مقتضیات زمانى و مکانى گردد؛ بلکه حرکتى یک طرفه از طرف کشورهاى سرمایه‏دار براى دستیابى به بازارهاى مصرف و منابع جذب مواد کانى و معدنى است. در واقع این حرکت، کودتاى خزنده‏ى غرب علیه ملت‏ها است؛ یک هجوم پنهان و خاموش است که با هدف تغییر هویت جوامع صورت مى‏گیرد.

هجومى که ابزار آن از آشکاربه پنهان در قالب اطلاعات، نمادهاى فکرى و تصویرى تغییر شکل داده است. زیرا بدیهى است براى تعمیم فرهنگ و جهانى ساختن آن با تعریفى که از فرهنگ شد، هجوم، حمله و تحمیل با خشونت نه تنها مورد نیاز نیست، بلکه همه‏ى افراد و جوامع بشرى، علاقه‏ى شدیدى به داشتن چنان فرهنگى دارند که پیشرفت و تکامل مادى و معنوى آنان را تضمین سازد. (5) به گفته برتراند راسل: توسل به مرام‏ها و مسلک‏هایى از قبیل کمونیسم و غیره همه شوخى و عموما بهانه‏اى است براى کسب و افزایش قدرت و توسعه‏ى ارضى و تصرف سرزمین‏هاى تازه که همه به دنبال اهداف امپریالیستى هستند و تمسک به فلسفه و ارایه‏ى اندیشه‏ها براى توجیه این اهداف امپریالیستى صورت مى‏گیرد. (6).


1) ورجاوند، پرویز، پیشرفت و توسعه بر بنیاد فرهنگى، 1378، ص 27.

2) نیل پستمن، تکنوپولى، مترجم صادق طباطبایى، 1375، ص 9.

3) رفیع‏پور، 1378، ص 323.

4) روش جرج اورول: در این روش با زندانى کردن فرهنگ خودى و یا از فرهنگ زندانى ساختن مى‏توان به تغییرات مورد نظر دست یافت. جامعه اورول، براى حفظ ثبات داخلى پیوسته نیازمند دشمن خارجى است. چه در واقع امر و چه در تبلیغات حکومتى، مراسمى به نام «نفرت» برگزار مى‏شود که به منظور اداى نفرت به دشمنان خارجى و نیز دشمنان جامعه و همچنین به منظور اداى احترام از سرسپردگى به ناظر کبیر یا برادر بزرگ سازمان مى‏یابد و همه‏ى اعضاى حزب موظف به شرکت در این مراسم هستند. اصول مقدس حاکم در این دنیا عبارت از گفتار جدید، دوگانگى و تغییرپذیرى گذشته است، و بر سر در وزارت عشق این شعارها به چشم مى‏خورد: جنگ صلح است، آزادى بردگى است، نادانى توانایى است. آموزش ذهنى طولانى و تفصیلى که انسان بار آن را از طفولیت بر دوش مى‏کشد او را از اندیشیدن عمیق درباره‏ى هر موضوع، ناراضى و ناتوان مى‏کند. – روش آلدوس هاکسلى: در این روش عرضه‏ى فرهنگ و ارزش‏هاى مسخ شده‏ى آن به صورت پرده‏هاى نمایش تحریف شده اما سرگرم کننده، با بهره‏گیرى از امکانات عظیم رسانه‏اى که امروز دنیا را تسخیر کرده است، صورت مى‏گیرد. در دنیاى هاکسلى از فرهنگ و ارزش‏هاى انسانى نشانه‏اى وجود ندارد و تاریخ و سرگذشت بشرى فراموش شده و اصل حاکم بر آن رفاه، پیشرفت و ثبات اجتماعى است. رفاه و پیشرفت محصول علم و صنعت است و ثبات اجتماعى معلول نفى تفکر و اندیشه و اراده‏ى انسان‏ها و ممانعت از خودآگاهى آنهاست. سرگرمى، تفریح و وقت گذرانى‏هاى طرب‏زا مجال اندیشه را مى‏رباید. انسان‏ها به گونه‏اى تربیت مى‏شوند که نیازهاى جامعه‏ى با ثبات را فراهم سازند، یعنى در این دنیا با بهره‏گیرى از تکنولوژى و شاخه‏هاى معینى از علوم، انسان‏ها به صورت ماشین‏هایى در مى‏آیند فاقد اراده و شعور و لذا هیچ گونه اعتراضى دیده نمى‏شود. (نیل پستمن، زندگى در عشق، مردن در خوشى، مترجم طباطبایى، ناشر اطلاعات، 1375، ص 33(.

5) جعفرى، محمدتقى، فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو، 1373، ص 33.

6) نخعى، هادى، توافق و تزاحم منافع ملى و مصالح اسلامى، امور خارجه، 1376، ص 55.