فرآیند عمومى این تغییر را مىتوان به صورت نمودار ترسیم نمود. در این فرآیند چنان که مشخص است عوامل اثر گذار بر فرهنگ از سه ناحیه وارد مىشوند. با ورود هر یک از آنها در عناصر فرهنگى تغییر ماهوى ایجاد مىگردد و ایجاد هر نوع تغییر در عناصر باعث تغییر در هنجارها و ارزشها مىشود. با تغییر در ارزشها و هنجارها شیوههاى رفتارى تغییر مىیابد که از آن به تغییر فرهنگ یاد مىکنند. این فرآیند همواره در زندگى انسان سریان دارد ولى نوع تغییرها عموما به حدى کند صورت مىگیرد که به چشم نمىآید
فرض بنیادین در این مدل ساده این است که با ایجاد تحولات اقتصادى و سیاسى، ایجاد شرایط جدید اجتماعى و حصول نیازمندىهاى تازه، تغییر در هنجارهاى افراد رخ مىدهد. این تغییر باعث دگرگونى در ارزشها مىگردد و طبعا تغییر آنها و باورها موجب ایجاد نیازمندىها و خواستهایى تازه مىشود. در پى آن، افراد براى رفع حوایج و خواستهاى مورد نیاز اقدام به کارهاى خاص مىکنند که این امر موجب اتخاذ شیوههاى خاصى از زندگى و یا فرهنگ جدید متناسب با مقتضیات جدید مىگردد و گذشت ایام و تغییر در
شرایط باعث دگرگونى دوباره در این شیوهها مىشود و یا این که ارزیابى و درصد تأمین خواستها باعث تثبیت و یا تغییر مجدد آنها مىگردد. مثلا وقتى جوانى در یک گروه قرار مىگیرد که همه خالکوبى دارند، او مىخواهد / یا مجبور است، خود را با بقیه تطبیق دهد (مساوى مقایسه اجتماعى) و مىخواهد از دیگران عقب نمایند (مساوى احساس محرومیت نسبى) و یا دیگران او را مسخره مىکنند (مساوى مجازات) و او به علت نیاز به احترام و جلوگیرى از بىحرمتى، از کارى که دیگران مىکنند (مساوى هنجار) پیروى مىکند. وقتى این رفتار به مرور زمان پایدار شد و به نسلهاى بعدى انتقال یافت، آن وقت به یک عنصر فرهنگى، یعنى جزیى از فرهنگ تبدیل مىشود. (1) تحلیل و تبیین فرآیند تغییر از نظر کمى و کیفى نیازمند بررسى الگوهاى دگرگونى در جامعه است. در اینجا نقش متغیرهاى فرهنگى تعین کننده مىباشد.
1) رفیعزاده، آناتومى فرهنگى، نشر انتشار، 1378، ص 317.