فرهنگ یک ملت بیش از هر چیز تحت تأثیر بینشها، عقاید و ایدئولوژىهاى حاکم بر آن مىباشد. بینش از سه مولفهى عقاید، ارزشها و آگاهىها تشکیل مى شود. (1) ایدئولوژى متکى به ایمان و یقین در فراسوى شناخت عقلى، علمى و تجربى قرار دارد و به همین لحاظ بسیارى از الگوهاى رفتارى و بینشى افراد در جامعه را شکل مىدهد. عقیده و ایمان به ما مىگوید چگونگى نسبت به مسایل و امور دنیوى و اخروى نگاه کنیم و قضاوت نماییم، از قدرت حاکم تبعیت کنیم، نسبت به همنوعان خود رفتار کنیم و در یک کلام معیارهاى خوب و بد، اخلاقى و غیراخلاقى را براى ما ترسیم مىکند. گاهى اوقات ایدئولوژىها منجر به نوعى جزمى گرایى، عدم تساهل و به اصطلاح بنیادگرایى مىشوند؛ این زمانى است که فرهنگ جامعه پویایى خود را از دست داده و به حالت رکود و جمود در آمده و آغوش خود را به روى محیط بسته باشد.
ایدئولوژىها ممکن است منشأ دینى یا غیردینى داشته باشند، ولى به هر حال تأثیر آنها در کنش و بینش جامعه قطعى و مسلم است. ایدئولوژى هم
باعث اتحاد و وفاق مىشود و هم مىتواند تفرقه انگیز باشد؛ به عبارت دیگر ایدئولوژى، در صورتى که هماهنگ با سنتها و فرهنگ یک ملت باشد، مىتواند در تحکیم وضع موجود کمک کند، ولى اگر جز این باشد، ممکن است به تبعیض، جدایى و تنش در جامعه دامن بزند. وقتى فرهنگ جامعه را از منظر ایدئولوژى تحلیل کنیم، به آسانى مىتوانیم به منشأ بسیارى از نارسائىها پى ببریم. مثلا ایمان و اعتقاد واقعى به خداى یگانه و توانا، وجود معاد، عدالت، برابرى و برادرى و غیره مىتواند جامعه را از آسیبها و تنشهاى دنیاى شدیدا مادى و غیراخلاقى مصون نگاه دارد. مطالعات جامعه شناختى و مردم شناختى نشان داده است که ملتهایى که به نوعى با ایمان دینى و اعتقادات ماوراء طبیعى محکم و اصیل پیوند دارند، معمولا از آرامش معنوى بیشترى برخوردارند و نسبت به همنوعان خود تساهل و مداراى بیشترى دارند و در عرصهى فرهنگى زاینده و پویاترى به سر مىبرند. (2).
1) کاظمى، روش و بینش در سیاست، وزارت امور خارجه، 1374، ص 2.
2) کاظمى، 1377، ص 73.