جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نقاط کلى و مشترک تعاریف فرهنگ

زمان مطالعه: 4 دقیقه

نقاط کلى تعاریف ارایه شده را مى‏توان به صورت زیر خلاصه نمود:

– اول: فرهنگ تشکیل دهنده‏ى عناصر رفتارهاى اعضاى جامعه است.

– دوم: فرهنگ ویژگى‏هاى رفتارى است که از گذشتگان به ارث رسیده و یا از دیگران آموخته مى‏شود.

– سوم: فرهنگ شیوه‏ى زندگى مستند به یکى از امور تجربى، عقلانى و نفسانى است.

– چهارم: فرهنگ عامل هویت‏دهى جوامع و حیات عقلایى آنهاست.

– پنجم: صفتى است که به انسان هویت عقلایى بخشیده و او را انسان مى‏سازد.

از آنجا که شیوه‏ى زندگى هر انسان بر اساس نوع ادراک و شناخت او از خود، خدا، دیگر انسان‏ها، جهان اطرافش، نوع رابطه‏ى بین خود و آنها و الگوى ایده‏آلى که از نقش اجتماعى براى خود در زندگى ساخته و نقشى که در آن بازى مى‏کند، به تصویر کشیده مى‏شود؛ و این تصویر از یک طرف حاصل

تجربیات فکرى گذشتگان و از طرفى برخاسته از استدلال‏هاى امروزى است که متناسب با شرایط جدید به وجود آمده است، رفتارهاى انسان از یک جهت، متکى به ارزش‏ها و باورهاى اوست که از نوع نگاهش به هستى بر مى‏خیزد که از طرفى مستند به استدلال‏هاى فکرى و اندیشه‏هاى اوست که بر اساس نوع گزاره‏هاى برخاسته از شرایط و تجربیات او شکل مى‏گیرد. از این رو تعریفى که براى فرهنگ انتخاب مى‏کنیم و آن را محور مطالعه‏ى خود در این پژوهش قرار خواهیم داد عبارت است از:

»شیوه‏ى زندگى برخاسته از اندیشه (عقل نظرى) و نظام ارزشى (عقل عملى(»

در این تعریف آن، شیوه‏ى زندگى اشاره به کیفیت گزینش‏هاى فردى و اجتماعى در برخوردها و تعاملات، نوع گفتارها، کردارها و پندارها دارد. عقل نظرى اشاره به قوه‏ى عاقله‏ى انسانى است که سازنده‏ى افکار و اندیشه‏هاى اوست و عقل عملى بیانگر بایدها و نبایدهایى است که در زندگى بر اساس تجربیات و الگوهاى زندگى انتخاب شده است و عموما مستند به نگرش انسان به جهان و به تعبیر دیگر، نوع جهان بینى انسان است. (1) این شیوه‏ى زندگى، امرى است که به واسطه‏ى آن زندگى انسان از زندگى حیوانات متمایز مى‏گردد

و به او شخصیت و هویت جدیدى در معاشرت‏ها، زندگى، رفتارها و گفتارهایش مى‏بخشد (2) و در او چنان تأثیر مى‏گذارد که در تعریف او گویند: انسان حیوانى است با فرهنگ. (3).

انسان با فرهنگ، فردى است که فکر مى‏کند، انتخاب مى‏کند و راه زندگى، نوع رفتارها و کردارهاى خاصى را بر مى‏گزیند. از این جهت هیچ انسان بى‏فرهنگى یافت نمى‏شود، (4) چرا که همه‏ى انسان‏ها زندگى مى‏کنند؛ زندگى‏اى که بر پایه‏ى فکر، اندیشه و ارزش‏هاى خاصى بنا شده است. شیوه‏ى زندگى که به راحتى اجازه‏ى تغییر در آن نمى‏دهد با تکیه بر این نظام فکرى و ارزشى به راحتى اجازه‏ى ورود افکار بیگانه و ارزش‏هاى دیگر را به حریم خود برنمى‏تابد.

در این راستا فرهنگ اسلامى عبارت خواهد بود از:

»شیوه‏ى زندگى برخاسته از اندیشه‏ى توحیدى و نظام ارزشى اسلام.»

فرد متخلق به فرهنگ اسلامى کسى خواهد بود که برخوردار از یک اندیشه‏ى توحیدى باشد و بایدها و نبایدهاى زندگى‏اش در شئون فردى و اجتماعى مستند به قرآن و سنت پیامبر اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع(، و الگوى زندگى‏اش پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) باشد. جامعه‏ى با فرهنگ، جامعه‏اى است که ارزش‏ها و روش‏هاى خاصى را بر اساس استدلال‏ها و نظام ارزشى براى تعاملات اجتماعى معرفى مى‏کند و اجازه‏ى ورود تعاملات دیگر را نمى‏دهد و در صورت ورود آنها، از خود استقامت

نشان داده و در صدد نفى و در نهایت طرد آنها بر مى‏آید.

این که انسان‏ها و در نهایت جوامع انسانى با کدامین شیوه‏هاى زندگى به سعادت همیشگى دست خواهند یافت تا دنیا و آخرت آنها را تضمین نماید، از دیرباز بین اندیشمندان علوم مختلف مورد بحث بوده و خواهد بود و در طول این بحث‏ها هر کدام به دنبال شیوه‏ى زندگى و آیینى هستند که ضمن توجه به تمامى ابعاد وجودى انسان، سعادت دنیوى و اخروى او را تامین نموده و زندگى جاودانه‏ى توأم با لذت و خوشى را براى او فراهم سازد. (5).


1) اندیشمندان اسلامى در توضیح عقل و حکمت، آنها را به دو بخش عملى و نظرى تقسیم مى‏کنند که در آن، حکمت نظرى بیانگر دریافت و درک هستى است آن چنان که هست و حکمت عملى بیانگر شناسایى و دریافت خط مشى زندگى است آن چنان که باید. این چنین «باید«ها نتیجه‏ى منطقى آن چنان «هست» هاست، بالاخص آن چنان «هست«هایى که فلسفه‏ى اولى و حکمت ما بعدالطبیعى عهده‏دار بیان آنهاست. براى توضیح بیشتر به کتاب جهان‏بینى توحیدى شهید مرتضى مطهرى از انتشارات صدرا صفحه دو به بعد مراجعه شود.

2) ترابى، مبانى جامعه شناسى، نشر اقبال، 1343، ص 137.

3) روح الامینى، محمود، 1377، ص 7.

4) کوئن، بروس، مبانى جامعه شناسى، مترجم توسلى و فاضل، نشر سمت، 1372، ص 59.

5) به اعتقاد ما پاسخ این کنکاش قبل از خلقت انسان و هبوط او به عالم خاکى از طرف خالق هستى و انسان بیان شده است، آیه‏ى 38 سوره‏ى بقره اشاره به این واقعیت تکوینى دارد: »قلنا اهبطوا منها جمیعا فاما یأتینکم منى هدى فمن تبع هداى فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون«. »به آنها گفتیم از جنت هبوط کنید سپس از جانب من هدایتى براى شما مى‏آید که هر کس تابع آن باشد هیچ ترس و حزنى او را نخواهد بود«. علامه‏ى طباطبایى در تفسیر المیزان جلد اول صفحه 136 در تفسیر آیه‏ى شریفه مى‏فرماید «هذا اول ما شرع من الدین لآدم علیه‏السلام و ذریته، او جز الدین کله فى جملتین لا یزاد علیه شى الى یوم القیامه.» و در صفحه 138 همان جلد مى‏نویسد: «هو کلمه جامعه، لجمیع التشریعات التفضیلیه التى انزلها الله تعالى فى هذه الدنیا من طرق ملائکته و کتبه و رسله.» یعنى این امر اولین چیزى است که از طرف خداوند به حضرت آدم (ع) و فرزندان او تشریع شده است یا جزیى از دین است که همه‏اش در دو جمله آمده که تا روز قیامت چیزى بر آن افزوده نمى‏شود. و جامع تمام شریعت‏هایى است که از طرف خدا در این دنیا از طریق ملائکه و کتاب‏هاى آسمانى و پیامبرانش نازل شده است. این آیین و شیوه‏ى زندگى با رعایت تمام ابعاد وجودى انسان در تمام مراحل و حالات زندگى در بستر زمان، ضامن تامین سعادت ابدى انسان هاست، چرا که تنها خالق هستى و انسان، آشنا به خصوصیات و ویژگى‏هاى روحى و جسمى اوست و او مى‏داند چه راهى و چه شیوه‏ى زندگى او را به سر منزل سعادت خواهد رساند. »انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلنه سمیعا بصیرا. انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» انبیاى الهى در مرحله‏ى اول، و اوصیاى آنها در مرحله‏ى بعدى، الگوهاى عملى این شیوه‏ها مى‏باشند. امیرالمؤمنین على (ع) به عنوان وصى و جانشین بر حق پیامبر اسلام (ص) و امام متقین و انسان کامل، الگویى ابدى است که براى تمام آزاد مردان جهان عرضه شده است و بر دانش پژوهان و دوستداران، به خصوص به پیروان و شیعیان آن حضرت (ع) فرض و واجب است که این شیوه‏ها را از زوایاى مختلف زندگى ایشان استخراج نموده و به جهانیان ارایه نمایند. سوره‏ى الانسان، آیات 2 و 3 «ما انسان را از نطفه‏ى مختلط خلق کردیم و داراى قواى چشم و گوش گردانیدیم. ما به حقیقت، راه (حق و باطل) را به انسان نشان دادیم حال مى‏خواهد هدایت پذیرد و شکر این نعمت گوید و یا مى‏خواهد آن نعمت را کفران کند.» ترجمه‏ى الهى قمشه‏اى.