مشکل ایران در مرحله جدید با توجه به افزایش توان نظامی عراق،اساسا ناشی از این بود که به راحتی قادر به کسب پیروزی نظامی برای تغیر توازن به سود خود نبود. در واقع تقویت عراق و متقابلا تضعیف ایران، فاصله میان توانمندی ایران برای تهاجم و کسب پیروزی و توانایی عراق برای مقابله با تهاجمات ایران را به نحوی آشکار افزایش داده بود. به عبارت دیگر، امکانات و مقدورات سپاه با خلاقیت و ابتکارات این نیرو برای دستیابی به پیروزی لازم، به تناسب ضرورتها و اوضاع سیاسی حاکم بر جنگ نبود.
در سال ششم جنگ در وضعیتی که دشمن حدود 550 گردان نیروی پیاده در اختیار داشت و برای مقابله با عملیات آفندی، از 300 گردان نیروی آزاد برخوردار بود، سپاه تنها 80 گردان نیرو برای 7 روز
جنگ در اختیار داشت. ضمن اینکه بخشی از توان رزمی سپاه به عنوان یک نیروی دفاعی در مناطق تصرف شده، مانند جزایر مجنون و هور زمینگیر شده بود. در این روند کاهش توان ایران در برابر عراق دو عارضه اساسی به دنبال داشت: نخست آنکه نمیتوانست از امکان غافل گیری و تجزیه قوای دشمن برخوردار شود، در نتیجه اجرای عملیات با نوعی ریسک و عدم موفقیت همراه بود. علاوه بر این، قوای ایران فاقد توانایی لازم برای نبرد طولانی در یک عملیات بود. زیرا بلافاصله پس از آغاز عملیات، در حالی که خطوط دفاعی دشمن در هم شکسته شده بود، دشمن به سرعت نیروهای خود را در منطقه عملیات متمرکز میکرد و با افزایش آتش هوایی و توپخانه تدریجا نیروهای خودی را از مناطق تصرف شده عقب میراند.
با توجه به واقعیتهای موجود، کم کم این اعتقاد به وجود آمد که
»با این توان نمیتوانیم غافل گیری را رعایت کنیم و قطعا باید این توان 2 تا 3 برابر شود که با یکی دشمن را فریب بدهیم وبا 2 توان دیگر بتوانیم به طور جدی عمل کنیم«(1).
بر پایه همین ملاحظه در انتخاب منطقه عملیات نیز دچار مشکل بودیم. لذا چنین استدلال میشد که ما جایی میتوانیم بجنگیم که بلا فاصله پشت یک رودخانه، یک عارضه یا تنگهای برسیم تا دشمن براحتی نتواند به ما حمله کند.
پس از عملیات بدر بحثهای بسیار اساسی و جدی در مورد نحوه ادامه جنگ صورت گرفت لازمه ارائه طرح به شورای عالی دفاع بررسیای همه جانبه بود که با حضور فرماندهان سپاه انجام شد.
سپاه از یک سو به این نتیجه قطعی و روشن رسیده بود که با روش گذشته امکان ادامه جنگ با عملیات گسترده وجود ندارد و از سوی دیگر اوضاع جنگ پس از عملیات بدر، با تشدید فشار به ایران، اجرای عملیات را ضروری ساخته بود در واقع میان توانایی ایران برای اجرای عملیات مؤثر و تعیین کننده با تضمین پیروزی، با اوضاع و ضرورتهای سیاسی حاکم بر جنگ، تناسبی وجود نداشت. پیدایش این وضعیت در
جنگ بیش از هر مسئلهای متأثر از نحوه نگرش به جنگ و کسب پیروزی بود. بدین معنا که پس از فتح خرمشهر پیروزی بر عراق بسیار سهل و آسان پنداشته میشد و این باور همگانی وجود داشت که صدام در حال سقوط است. بر پایه همین نگرش، تفکرات استراتژیک مسئولان دربارهی جنگ مبنی بر “کسب یک پیروزی و خاتمه جنگ”، متعاقب ناکامی در عملیات رمضان تدریجا شکل گرفت. در چار چوب این تفکر تصور میشد با یک پیروزی قاطع میتوان جنگ را تمام کرد،لذا نیازی به بسیج کشور در خدمت جنگ نیست. این گونه تفکرات منطبق و همسو با اندیشه استراتژیک امام در مورد جنگ نبود. شکاف موجود میان دو نگرش یاد شده در واقع از مهمترین دلائل وضعیت جنگ در چهار سال گذشته بود. تدریجا با گسترش دامنه جنگ و فشار بر ایران و افزایش موانع موجود برای دستیابی به پیروزی، نوعی تردید و ناامیدی در مسئولان به وجود آمد. برخی چنین تصور میکردند که کار تمام شده است و باید چهار سال پیش (پس از فتح خرمشهر) تصمیم میگرفتیم. علاوه بر این، مشاهده واکنش حامیان عراق در مورد پیروزیهای نسبی ایران، این نگرانی را به وجود آورده بود که حتی اگر موفق به تصرف بغداد بشویم امکان حمله اتمی به ایران وجود دارد!
سپاه با الهام از نظریات امام و درکی که از اوضاع و ضرورتهای جنگ داشت در اندیشه تداوم جنگ بود.
با بررسیهایی که انجام گرفت این نتیجه حاصل شد که برای ادامه جنگ، بدون بسیج کلیهی سازمانها و امکانات کشور، امکان پشتیبانی از جنگ وجود ندارد. حداقل توان لازم برای ادامه جنگ 300 گردان نیرو بود که آخرین پیشنهاد سپاه ارائه شد. در عین حال جمع بندی نتایج جلسات فرماندهان سپاه در این مرحله به شرح زیر بود:
1 – استراتژی جنگ تاکنون براساس “جنگ، جنگ تا پیروزی” بوده که این سیاست با شکست مواجه شده است، لذا باید استراتژی جنگ تغییر کند.
2 – توان خودی در مقایسه با توان دشمن کاهش یافته، لذا توان موجود
نه تنها برای کسب پیروزی کامل نظامی بلکه برای ادامه جنگ هم کافی نیست.
3 – با توان موجود تنها میتوان عملیات محدود انجام داد.
4 – باید با یک فرماندهی واحد با اختیارات و ستاد تخصصی، با قدرت کشور را به جنگ بکشاند و کلیه امکانات و نیروها را برای پیشبرد جنگ به کار گیرد.
5 – ادامه همکاری ارتش و سپاه به صورت گذشته امکان پذیر نیست. لذا باید به صورت مستقل و جداگانه همکاری کنند. سپاه و ارتش طرحها را بدهند. فرماندهی (عالی) تصمیم بگیرد و هر کدام در زمین پیشنهادی خود بجنگد.
6 – به دلیل کمبود آتش توپخانه و هوایی. زرهی خودی و برتری دشمن در این زمینهها، اساس جنگ همچنان بر عملیات نیروهای پیاده در شب همراه با حفظ غافلگیری میباشد (2).
با تبیین استراتژی جنگ و ارائه آن از سوی سپاه این شائبه که سپاه تمایل به ادامه جنگ ندارد، گسترش یافت! این وضعیت در حالی پیش آمده بود که قبل از آن تمایل سپاه به ادامه جنگ بنابر نظر امام خمینی، عامل اصلی در ادامه جنگ ذکر میشد! در نتیجه سپاه در مرحله جدید که اساسا بار جنگ را بر دوش میکشید تحت فشار برخی جریانها قرار گرفته بود.
سپاه بر پایه همین ملاحظات و برای استمرار جنگ، استراتژی جدیدی را تبیین کرد که از اصول زیر پیروی میکرد:
1 – ضرورت ادامه جنگ دراز مدت.
2 – اجرای عملیات محدود با هدف زنده نگه داشتن جنگ و فشار نظامی بر دشمن.
3 – افزایش توان و سازمان رزم سپاه برای اجرای عملیات گستره.
4 – طرح ریزی و اجرای عملیات گسترده به صورت مستقل.
سپاه در فاصله خرداد 1364 تا شهریور همان سال سلسله عملیات محدودی را انجام داد که آثار مثبتی بر جای نهاد. علاوه بر این، تلاش
برای عملیات گسترده، با توجه به تجارب حاصله در عملیاتهای پیشین، به ویژه عملیات بدر، منجر به تعیین شرایطی به شرح زیر شد:
1 – در اختیار داشتن حداقل 150 گردان نیرو (هدفهای ارزشمند در جنوب بدون 150 گردان قابل تصرف نبود(.
2 – بیش از یک میلیون گلوله توپ برای آتش پشتیبانی مناسب در یک عملیات گسترده.
3 – سلاح ضد زره به اندازه کافی (حداقل سه هزار موشک تاو) برای اجرای یک عملیات گسترده
4 – اجرای تک پشتیبانی در جزیره مینو.
5 – شرکت مؤثر نیروهای هوایی ارتش برای پشتیبانی هوایی عملیات. (3).
این وضعیت در حالی بود که طبق برآورد آنوتونی کردزمن کارشناس نظامی آمریکا، آمار تجهیزات اصلی نظامی ایران چنین بود:
تانک 1050 دستگاه
خودروی زرهی 1240 دستگاه
توپخانه سنگین 1000 قبضه
هواپیمای عملیاتی 95 فروند
هلی کوپتر 390 فروند(4).
گفتنی است که حتی در صورت صحت این برآورد با توجه به مشکلاتی که در تهیه لوازم یدکی و مهمات وجود داشت، امکان استفادهی مناسب از تجهیزات موجود، به ویژه هواپیماهای جنگی مقدور نبود.
1) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 221 / گ “مسائل اساسی جنگ و سپاه پس از عملیات بدر “، آذر 1365، ص 33.
2) همان ص 61 تا 63.
3) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 220 / گ “انتخاب منطقه فدک (فاو(“، گزارش راوی قرارگاه خاتم الانبیا)داوود رنجبر(، مهر1365، ص 125 و ص 81.
4) مأخذ شماره 2.