جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

استراتژی ایران، تنبیه متجاوز

زمان مطالعه: 10 دقیقه

پس از فتح خرمشهر و برتری سیاسی – نظامی ایران، که یکی از اهداف آن، خاتمه جنگ بود، پیش‏بینی می‏شد که زمینه اتمام جنگ فراهم گردد و نظام بین‏الملل به طور جدی و با در نظر گرفتن عدالت و تنبیه متجاوز پایان جنگ را پی‏گیری کند، همان‏گونه که درباره بسیاری از جنگ‏های بین‏المللی چنین شد. اما برعکس، امریکا و غرب در جهت حفظ حکومت عراق و فشار بر جمهوری اسلامی تلاش‏های خود را آغاز کردند. آمریکا بدون توجه به حقوق قانونی جمهوری اسلامی، در پی تحمیل مذاکره بدون شرط به ایران بود و در مجموع قدرت‏های بزرگ در تلاش بودند که مذاکرات صلح در شرایطی انجام شود که جمهوری اسلامی در موضع برتر نباشد.

از سوی دیگر به دلیل سابقه تاریخی و شخصیت صدام حسین، ایران صلح بدون تضمین لازم را نمی‏پذیرفت زیرا هیچ اعتمادی به دولت عراق و تعهدات آن نداشت. رژیم عراق به دلیل قرار گرفتن در موضع ضعف، مسئله صلح را مطرح می‏کرد در حالی که هیچ تغییری در ماهیت رفتار سران این رژیم مشاهده نمی‏شد. پافشاری عراق بر ادعاهای قبلی، عدم پذیرش قرارداد 1975 الجزایر، حضور در بخشی از خاک ایران و ادامه حملات (به جز در زمین) تأیید این مدعا بود. بنابراین تلاش عراق و مجامع بین‏المللی و کشورهای منطقه برای طرح صلح، نه از روی اعتقاد بلکه به دلیل شرایط حادی بود که آنها را در موضع ضعف قرار داد و منافعشان را تهدید می‏کرد. لذا درباره صلح

جدی نبودند و هدف اصلی آنها گرفتن زمان از جمهوری اسلامی و چیرگی بر اوضاع دگرگون شده بود. شورای امنیت سازمان ملل نیز هیچ گونه توجهی به حقوق و نظریات ایران نمی‏کرد و در این وضعیت نیز به شکل دیگری درصدد نجات عراق از مهلکه بود.

همچنین تصمیم گیرندگان سیاسی و فرماندهان نظامی ایران با توجه به برتری مطلق جمهوری اسلامی در این زمان حاضر نبودند بدون دستیابی به حداقل امتیاز – که تنبیه متجاوز و گرفتن غرامت بود – قرارداد پایان جنگ را امضا کنند زیرا افکار عمومی و آیندگان این تصمیم را اقدامی غیر عقلانی و ناشایست تفسیر می‏کردند، حال آنکه مسئولان در تصمیم خود باید ماهیت ضد سلطه و ضد امپریالیستی انقلاب اسلامی را نیز در نظر می‏گرفتند. به طور کلی مفهوم قدرت و واقع بینی سیاسی نشان می‏دهد نباید در موضع قدرت به شرایط دشمن تن داد بلکه باید اراده انقلابی را بر آن تحمیل کرد. از این رو هدف اصلی ایران از ورود به خاک عراق و ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، وادار کردن جامعه بین‏المللی به تنبیه متجاوز بود، تا از این رهگذر به ماهیت انقلاب اسلامی خدشه وارد نیاید.

بر پایه این تحلیل عبور نیروهای ایران از مرز و ورود به خاک عراق و نیز چگونگی نقش امام خمینی در این تصمیم‏گیری استراتژیک، قابل توجه است. (1) هر چند منابع دست اول در این باره اندک است، ولی در اظهارات محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در 21 تیر 1361 درباره دلایل تصمیم مسئولان کشور برای ورود به خاک عراق، پاسخ این پرسش تا حدودی آمده است. در این مصاحبه فرمانده سپاه درباره سیاست نظامی ایران پس از عقب نشینی نیروهای عراقی از خاک ایران گفت:

»اصول کلی استراتژی نظامی ایران از ابتدای تجاوز عراق به ایران بر این اساس استوار بود که ما باید ابتدا نیروهای دشمن را منهدم

نموده، تمام سرزمین‏های اشغالی را آزاد سازیم و پس از آن با تداوم عملیات‏های تهاجمی، با دستیابی به برتری نظامی، در موقعیت دفاعی قابل قبولی قرار بگیریم تا بتوانیم ضمن دفاع از سرزمین خود، با استفاده از برتری توان نظامی خود رژیم متجاوز را تنبیه کنیم.«

وی سپس در تشریح حاکم بودن این استراتژی در عملیات‏های گذشته ایران گفت:

»براساس قسمت اول این استراتژی ما با انجام عملیات‏های متعدد با سرعت و موفقیت به هدف اول خود یعنی آزادسازی سرزمین‏های اشغالی دست یافته‏ایم، ولی با توجه به اینکه هنوز قسمت‏هایی از خاک ایران در اشغال عراق بوده و شهرها و روستاهای مرزی ما زیر آتش توپخانه آنان قرار دارد، بنابراین امنیت کشور ما به طور کامل تأمین نیست و عملا جنگ ما تمام نشده و استراتژی نظامی ایران همچنان براساس همان استراتژی اولیه تداوم خواهد داشت. حدود دو سه ماه پیش [حدود اردیبهشت 1361] هم زمان با طرح‏ریزی برای عملیات بیت‏المقدس، خدمت امام رسیدیم و گفتیم که به منظور تأمین کامل امنیت کشور و دفع متجاوز باید علاوه بر آزادسازی مناطق و شهرهای اشغالی، به خاک عراق نیز وارد شویم و دشمن را تحت فشار قرار دهیم ولی امام فرمودند: «نه چه لزومی دارد؟» ولی وقتی دلایل خود را به امام ارائه دادیم و گفتیم که اگر ما بخواهیم از کشور دفاع بکنیم باید در جایی پدافند و دفاع کنیم که نیروهای ما هر روز نگران و مضطرب از حمله دشمن نباشند، امام فرمودند که «اگر مطلب این طوری هست، خوب، این یک حرف درستی است و ما برای دفاع باید تا آنجایی که اطمینان هست پیش برویم و در این مسیر هم هر تعدادی بکشیم و هر تعدادی کشته شویم هیچ مسئله‏ای نیست و این را خدا حکمش را داده و این مسئله‏ای نیست. اما نگرانی من برای این است که نکند شما در جایی بروید که به دفاع و پدافند ارتباطی نداشته باشد. «اما اخیرا با عقب‏نشینی عراق و توطئه جدید صدام، امام مصر شدند به اینکه

»قبل از اینکه امریکا و صدام دست و پایشان را جمع و جور کنند، شما باید حرف نهایی خودتان را در منطقه و دنیا بزنید» (2) (3).

در توضیح دلایل و عوامل و چگونگی تصمیم‏گیری برای تعقیب متجاوز، علاوه بر آنچه ذکر شد می‏توان به محورهای زیر اشاره کرد:

1- بی‏اعتنایی به شرایط و حقوق جمهوری اسلامی

شناسایی و تنبیه متجاوز، پرداخت غرامت و عقب‏نشینی از مناطق اشغالی اصلی‏ترین شرایط اعلام شده ایران برای پایان جنگ بود.

»شناسایی متجاوز» تا زمان شروع عملیات رمضان در سازمان‏های بین‏المللی از جمله شورای امنیت مورد توجه قرار نگرفته بود و عراق همچنان بر حاکمیت خود بر بخشی از سرزمین ایران پا می‏فشرد.

صدام حسین که در آغاز تجاوز، قرارداد 1975 الجزایر را بی‏اعتبار اعلام کرده بود همچنان از پذیرش آن خودداری می‏کرد و بدیهی است که ترک مخاصمه در حالی که دشمن بر ادعاهای ارضی خود اصرار داشت به معنی پذیرش این ادعاها بود و این با ستم شکنی و عزتمندی جمهوری اسلامی ایران منافات داشت، آن هم در هنگامی که مسیر پیروزمندانه‏ای را در میدان‏های نبرد می‏پیمود.

2- صلح نه، آتش بس!

نکته بسیار مهم در طول جنگ ایران و عراق این است که مجامع رسمی بین‏المللی و منطقه‏ای و دیگران (نظیر اتحادیه‏ی عرب، سازمان کنفرانس اسلامی و…) در پیشنهادهایی که برای صلح مطرح

می‏کردند نحوه‏ی آتش‏بس و حقوق دو طرف تعیین نمی‏شد بلکه تأکید آنها تنها بر پذیرش آتش‏بس بود! برخی از این پیشنهادهای آتش‏بس در زمانی ارائه می‏شد که عراق قسمت‏های عمده‏ای از خاک ایران را در اشغال داشت. پس از پیروزی ایران در عملیات بیت‏المقدس نیز هیچ‏گاه پیشنهاد صلحی که دارای شرایط و مراحل اجرایی و تضمین بین‏المللی باشد ارائه نشد بلکه توصیه‏هایی برای آتش‏بس بود که ایران نمی‏پذیرفت زیرا چشم‏انداز بعد از پذیرش آتش‏بس نامعلوم بود و بستگی داشت به عواملی از قبیل خواست میانجی گران، اوضاع بین‏المللی، اقدامات کشورهای حامی عراق در مجامع مختلف و…

بنابراین نقش ایران در احقاق حقوق خود به عنوان طرف مذاکره و کشور مورد تجاوز قرار گرفته، در هر گونه مذاکرات صلح به حداقل می‏رسید.

3- عملکرد شورای امنیت

با اینکه تجاوز عراق به ایران کاملا محرز بود اما شورای امنیت سازمان ملل در اولین واکنش خود در اول مهر 1359، یعنی یک روز پس از آغاز جنگ، در بیانیه‏ای از «احراز تجاوز» عراق به ایران خودداری کرد و از آن با عنوان «وضعیت» یاد کرد! این شورا در 6 مهر 1359 نخستین قطع‏نامه خود (قطع‏نامه 479) را صادر کرد. در این قطع‏نامه شورای امنیت از دو کشور درگیر خواست:» 1- بلافاصله از توسل بیشتر به قوه قهریه بپرهیزند و اختلافات خود را مسالمت‏آمیز و بر طبق اصول عدالت و حقوق بین‏المللی حل نمایند. 2- هر گونه پیشنهاد میانجی‏گری، سازش یا توسل به سازمان‏های منطقه‏ای که می‏تواند اجرای تعهداتشان را براساس منشور ملل متحد تسهیل نماید، بپذیرند.» (4).

چنان که از مفاد این قطع‏نامه بر می‏آید اشاره‏ای به تجاوز عراق و یا نقض تمامیت ارضی ایران نشده، پیشنهاد آتش‏بس به صراحت مطرح نیست و از نیروهای متجاوز عراق خواسته نشده است که سرزمین‏های اشغالی را ترک کنند. در این قطع‏نامه تنها از ایران و

عراق خواسته شد که از استفاده بیشتر از زور خودداری کنند. در واقع مفهوم آن چنین است که ارتش متجاوز عراق همچنان مناطق اشغالی را در اختیار داشته باشد و نیروهای ایران برای باز پس‏گیری سرزمین‏های اشغالی خود عملیاتی انجام ندهند! علاوه بر این شورای امنیت در قطع‏نامه 479 نیز جنگ را با عنوان «وضعیت میان ایران و عراق» مورد بررسی قرار داد و با اطلاق «وضعیت» به جنگ ایران و عراق، آن را حالتی دانست که ممکن است به اصطکاک بین‏المللی و یا اختلاف منجر شود نه حالتی که در آن اصطکاک بین‏المللی و یا اختلاف وجود دارد. بنابراین واقعیت‏های موجود را نادیده گرفته بود (5).

پس از قطع‏نامه 479، اولاف پالمه به عنوان فرستاده ویژه سازمان ملل، به تهران و بغداد سفر کرد. وی در تهران با اعلام همان سیاست کلی شورای امنیت گفت:

»من مأموریت دارم که نظرات دو طرف را به هم نزدیک کرده و راه حلی برای صلح پیدا کنم. این اصول عبارتند از اصل منع کاربرد زور برای تسلط بر سرزمین‏های دیگران، اصل عدم مداخله در امور داخلی دیگران و…«(6).

اما او نیز هیچ گاه راه حل عملی برای پایان دادن به جنگ که متضمن «عدالت» باشد، عرضه نکرد.

پس از آن، شورای امنیت به مدت 22 ماه سکوت اختیار کرد تا اینکه در پی اجرای عملیات بیت‏المقدس و آزادسازی خرمشهر سکوت خود را شکست و به درخواست اردن و با حمایت آمریکا تشکیل جلسه داد و قطع‏نامه 514 را در 21 تیر 1361 به تصویب رساند. در مقدمه این قطع‏نامه از طولانی شدن برخورد دو کشور که به خسارت سنگین انسانی و زیان مادی قابل ملاحظه منجر شده و صلح و امنیت بین‏المللی را به خطر انداخته است، اظهار نگرانی عمیق گردید.

شورای امنیت اگر چه در قطع‏نامه 514 برای اولین بار از برقراری آتش‏بس و عقب‏نشینی و استقرار نیروهای حافظ صلح در مرز ایران و عراق سخن به میان آورد، اما این قطع‏نامه زمانی تصویب شد که برتری عراق در جبهه‏های جنگ از بین رفته بود و نیروهای ایران بخش عمده‏ی مناطق اشغالی از جمله خرمشهر را باز پس گرفته و در بسیاری نقاط به مرزهای بین‏المللی رسیده بودند. بنابراین هدف اصلی شورای امنیت از تصویب قطع‏نامه 514، جلوگیری از ورود نیروهای ایران به خاک عراق تحت عنوان «به خطر افتادن صلح و امنیت بین‏المللی» بود. شورای امنیت در این قطع‏نامه با اشاره به ماده 24 منشور ملل متحد درباره مسئولیت اولیه خود در حفظ صلح و امنیت بین‏المللی نیز دقیقا این هدف را دنبال می‏کرد که به جمهوری اسلامی ایران تفهیم کند اگر وارد خاک عراق شود براساس فصل هفتم منشور ملل متحد مجازات‏هایی بر ضدش وضع خواهد کرد. (7).

آیا ایران می‏توانست با اعتماد به چنین عملکردی میدان نبرد را ترک کند و تصمیم‏گیری این گونه سازمان‏ها را درباره سرنوشت یک ملت ستم دیده بپذیرد؟!

4- ایران پیش گام در صلح

با وجود مسائل یاد شده، امام خمینی در 30 خرداد 1361 قبل از شروع عملیات رمضان در یک سخنرانی درباره‏ی اعزام هیئت صلح به ایران و عراق – که مورد قبول دو طرف باشد – گفتند:

»اشخاصی بیایند که طرفین قبول دارند و ببینند و بنشینند که ما به عراق حمله کردیم یا عراق به ما. خرابی‏هایی را که آنها وارد کردند ببینند و بروند شهرهای آنها را هم ببینند.«

این سخنان به خوبی نشان دهنده‏ی روحیه‏ی مسالمت‏جویی ایران و پذیرش یک هیئت مرضی‏الطرفین است. اما رفتار هیئت صلح چگونه بود؟ محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران در مصاحبه‏ای در 21 تیر 1361 در این باره گفت:

»امام در آخرین سخنرانی خود فرمودند که اگر هیئتی بیاید که مورد

قبول طرفین باشد، آن را می‏پذیریم. و این اولین باری بود که امام این حرف را زدند و تا حالا هم سه بار هیئت نامه نوشته‏اند به آقای خامنه‏ای که شما بیایید عربستان تا صدام نیز بیاید و با هم صحبت کنید. یعنی هیئت مزبور به جای اقدام عملی در جهت شناسایی متجاوز، مذاکره با طرف متجاوز را توصیه می‏کند و مشخص است که در مذاکراتی از این قبیل، طرف متجاوز هیچ‏گاه به آنچه که دست یازیده است اعتراف نخواهد کرد به ویژه آنکه قدرت‏های مختلف سیاسی، نظامی و اقتصادی نیز وی را پشتیبانی می‏کردند.» (8).

5- عقب‏نشینی تاکتیکی عراق

هر چند که عراق ادعا می‏کرد از تمامی اراضی اشغال شده‏ی ایران عقب‏نشینی کرده است، ولی واقعیت چنین نبود. ارتش عراق در جبهه‏های جنوب تقریبا از تمام مناطق اشغالی به مرزهای رسمی میان دو کشور عقب رانده شده بود ولی در سایر مناطق هر جا که وضعیت زمین برای نیروهایش مساعد بود، به اشغالگری و تجاوز خود ادامه می‏داد. البته به نوعی فریب کاری مناطقی مانند قصر شیرین، مهران، میمک و قسمت‏های هموار را رها کرده بود اما در ارتفاعات مسلط آق‏داغ، قلاویزان، میمک، حمرین و… مستقر شده بود؛ یعنی از نظر نظامی مناطق تخلیه شده را همچنان در تسلط داشت و برای نیروهای خودی ممکن نبود که بدون تلفات در این مناطق مستقر شوند. علاوه بر این، منطقه نفت شهر نیز کلا در اختیار نیروهای عراقی بود.

6- دلایل عقب نشینی عراق

دو انگیزه و عامل برای عقب نشینی عراق می‏توان ذکر کرد:

الف) ناتوانی در حفظ برتری نظامی: ناتوانی نظامی عراق در رویارویی با عملیات‏های گسترده و محدود رزمندگان جمهوری اسلامی ایران در جبهه‏های جنگ، فرو رفتن در لاک دفاعی را به ارتش این کشور تحمیل کرد. رژیم عراق با این اقدام در واقع به پوشاندن نقاط ضعف خود مبادرت ورزید.

ب) تلاش برای تحمیل شرایط جدید سیاسی به ایران: با وجود مشکلات نظامی که در حفظ متصرفات گریبان‏گیر عراق شده بود، حکومت این کشور درصدد بود تا با عقب نشینی از برخی اراضی ایران نبرد از میدان‏های جنگ را به عرصه‏های سیاسی بکشاند و بدون آنکه شرایط ایران برای صلح در نظر گرفته شود، با به دست آوردن وجهه‏ی صلح‏طلبی، هم ایران را وادار به پذیرفتن مانور جدید خود بکند، هم با نگاهی به چند ماه آینده که قرار بود میزبانی کنفرانس سران کشورهای غیر متعهد را عهده‏دار شود، شرایط دلخواه را به ایران تحمل کند.

7- امکان تهاجم مجدد عراق

مطالعه وقایع داخلی عراق نشان می‏دهد که توسعه، بازسازی و تجهیز ارتش و ایجاد تغییرات ساختاری در حکومت این کشور از جمله اولویت‏هایی بود که زمامداران عراق پس از انقلاب اسلامی به سرعت به آن پرداختند و این امر پس از روی کار آمدن صدام حسین به جای حسن‏البکر در تیر 1358 شتاب فزاینده‏ای یافت. در پی این اقدامات بود که ارتش عراق به ایران حمله کرد و هر چند با عملیات‏های پی در پی ایران از جمله فتح‏المبین و بیت‏المقدس – خسارت‏های فراوانی بر ارتش عراق وارد آمد ولی اندیشه تجاوز همچنان حاکمان این کشور را وسوسه می‏کرد و امکان بازسازی بخش آسیب دیده ارتش عراق چندان مشکل نبود لذا تجاوز مجدد عراق به مناطق آزاد شده بسیار محتمل بود.

8- استقرار در موقعیت برتر نظامی

عراق در شهریور 1359 معاهده 1975 الجزایر را ملغی اعلام کرد و مسئولان عراق به دفعات بر بی‏اعتباری این معاهده تأکید کردند. همچنین وقتی که نیروهای عراقی عقب رانده شدند باز هم معاهده 1975 از نظر رژیم عراق بدون اعتبار بود و چون هیچ‏گونه معاهده صلحی نیز میان ایران و عراق منعقد نشده بود و با توجه به فاصله 500 تا 700 متری عراق از دو شهر استراتژیک ایران یعنی خرمشهر و

آبادان و فاصله 17 کیلومتری ایران از بصره، توازن ژئواستراتژیک حتی بعد از عملیات بیت‏المقدس همچنان به نفع عراق بود لذا مسئولان جمهوری اسلامی می‏بایست برای دست آوردن این توازن و از بین بردن برتری عراق در این زمینه، اقدام می‏کردند زیرا این توازن بعد از عملیات بیت‏المقدس به وجود نیامده بود.


1) چگونگی و علل تصمیم‏گیری برای ادامه‏ی جنگ بعد از فتح خرمشهر، در کتاب «علل تداوم جنگ» نوشته محمد درودیان، از انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ درج شده است.

2) امام خمینی در سوم مرداد 1361 هم در سخنانی به سیاست تأمین امنیت برای صلح اشاره کردند: «دفاع یک امری است که هم شرعا واجب است بر همه و هم عقلا. ما حال دفاعی داریم و امروز هم حال دفاعی داریم. بیست و چند ماه آن ارتش مزدور عراق در ایران بود و موارد حساس ایران را در دست داشت و آن همه جنایات کرد – که تاریخ اینها را باید ثبت کند – و از این کشورهایی که می‏گویند ما طرفدار اسلام هستیم و جمعیت‏های حقوق بشر و سازمان کذا، صحبتی نشد، گاهی اگر شد، ایران را محکوم می‏کردند! و امروز که ما باز برای دفاع از کشور خودمان و دفاع از ملت مظلوم خودمان وارد شدیم در عراق، برای اینکه نگذاریم هر روز آبادان، اهواز و اینجاها مورد حمله آنها واقع بشود و مورد توپ‏های دوربرد آنها و موشک‏های آنها باشد و می‏خواهیم اینها را به حدی برسانیم که نتوانند این کار را بکنند این یک دفاعی است که ما می‏کنیم.» (صحیفه نور، جلد 16، ص 233 تا 235(.

3) سند شماره‏ی 1865 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: سخنان محسن رضایی در جمع فرماندهان عملیات رمضان، 21 / 4 / 1361، راوی: هادی نخعی.

4) محمد حسین جمشیدی، حسین یکتا، هادی نخعی، یحیی فوزی، سازمان‏های بین‏المللی و جنگ ایران و عراق (تهران، دانشکده فرماندهی ستاد سپاه پاسداران – معاونت تحقیق و پژوهش 1374(، ص 88 و 89.

5) تنها پیشنهاد صلح با ویژگی‏های مذکور، قطع‏نامه 598 بود که ایران برای پذیرش آن شرایطی را اعلام کرد، از جمله آنکه اصرار داشت در اجرای قطع‏نامه، بند «شناسایی متجاوز» قبل از بند آتش‏بس قرار گیرد.

6) پیشین، ص 90.

7) پیشین، ص 91 و 92.

8) علی‏رضا لطف‏الله زادگان، روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب بیستم: عبور از مرز، (تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1381(، ص 23 و 24.