جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

استراتژی نظامی عراق (1)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

اوضاع بین الملل، محیط منطقه بعد از سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی و درکی که عراقی‏ها از اوضاع سیاسی، نظامی و اجتماعی ایران داشتند، از یک طرف و از طرف دیگر اطمینان عراقی‏ها به توانمندی نظامی خود در برابر ایران، سبب شد استراتژی عراق با هدف پیروزی سریع بر پایه جنگ محدود و برق‏آسا طرح‏ریزی شود. عراقی‏ها می‏پنداشتند که با حمله غافل گیرانه به ایران می‏توانند مناطق نفت‏خیز و شهرهای مهم خوزستان را تصرف کرده و مقدمات تشدید بی‏ثباتی در داخل ایران و براندازی نظام جمهوری اسلامی را فراهم کنند. با چنین نگرشی، ارتش عراق با سپاه سوم خود شامل 6 لشکر و 2 تیپ در جبهه جنوبی از منطقه چیلات (جنوب استان ایلام) تا خرمشهر را مورد تعرض

قرار داد و هر چند به همه اهداف خود دست نیافت، لیکن بخش وسیعی از این منطقه را به اشغال درآورد. با این ملاحظات دو سؤال اساسی مطرح می‏شود: 1) علت ناتوانی نیروهای نظامی ایران برای بازدارندگی عراق از تهاجم به ایران چه بود؟ 2) اگر نیروهای نظامی ایران ضعف و کاستی‏های اساسی داشتند، چه عواملی به ناکامی قوای عراق و غلبه نیروهای ایرانی بر آنها منجر شد؟

پاسخ سؤال اول را باید در تفکر دفاعی ایران و کاستی‏های موجود در آن زمان جست‏وجو کرد که شامل موارد زیر می‏شود:

– درگذشته استراتژی دفاعی ایران اساسا بر حمایت‏های نظامی، لجستیکی و مشاوره‏ای امریکایی‏ها متکی بود و با پیروزی انقلاب اسلامی و خروج مستشاران امریکایی و تصفیه عناصر خائن، عملا استراتژی پیشین کارآمدی خود را از دست داد.

– بی‏توجهی به اقدامات نظامی و آمادگی دشمن قبل از آغاز جنگ و کندی فرماندهان نظامی در انتقال واحدهای رزمی به منطقه.

– ضعف آموزش نظامی و از هم پاشیدگی مدیریت کلان ارتش.

– ناتوانی یگان‏های نظامی در اجرای اصول جنگ و روش‏های کلاسیک.

– کمبود نیرو و نبودن سازماندهی مناسب.

– اگر چه پس از هجوم ارتش عراق هواپیماهای ارتش ایران حمله گسترده‏ای به خاک عراق کردند ولی این حمله تأثیری در جلوگیری از پیشروی یگان‏های زمینی ارتش عراق و پشتیبانی از مقاومت نیروهای خودی در زمین نداشت.

به رغم وجود این مشکلات در جبهه خودی، ارتش عراق در نیل به اهداف اصلی خود ناکام ماند، مهم‏ترین دلایل این ناکامی چنین است:

– تجزیه و تحلیل و محاسبات نادرست حکومت عراق از اوضاع داخلی و میزان مقاومت نیروهای نظامی ایران.

– در نظر نگرفتن نیروهای سپاه پاسداران و مقاومت مردمی در محاسبات نظامی.

– اتخاذ استراتژی «جنگ محدود» که اساسا برای دست‏یابی به صلح

کارآمد است نه برای تسلیم قطعی حریف.

– نبودن ارتباط منطقی میان تدابیر نظامی (سازمان، امکانات و طرح‏های نظامی) با مقاصد سیاسی و اهداف نظامی.

– نداشتن تجربه عملیاتی و تاکتیکی نیروهای مهاجم و بروز ناهماهنگی شدید بین یگان‏های مهاجم.

– توقف ارتش در حال پیشروی عراق، عدم درک اهمیت سرعت مانور، فقدان فرماندهان کارآمد و مؤثر نظامی برای ایجاد هماهنگی عملیات‏های زمینی، هوایی و دریایی.

– عدم بهره گیری از موفقیت‏های اولیه به ویژه در روزهای نخست جنگ.