جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اهداف قیام عاشورا

زمان مطالعه: 7 دقیقه

براندازى حکومت فاسد اموى

امام حسین (ع) نیروى چندانى نداشت و قیام کرد. او هم اگر نعوذ بالله تنبل مى‏بود

مى‏توانست بنشیند و بگوید تکلیف شرعى من نیست که قیام کنم. دربار اموى خیلى خوشحال مى‏شد که سیدالشهدا بنشیند و حرف نزند و آنها بر خر مراد سوار باشند اما او مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامى تشکیل دهد و این حکومت فاسد را از بین ببرد. اگر او هم در مدینه سرجایش مى‏نشست و وقتى آن مردک آمد و بیعت خواست نعوذ بالله مى‏گفت: بسیار خوب! خوشحال مى‏شدند و دستش را هم مى‏بوسیدند. (1).

تاریخ 6 / 3 / 1350

اصلاح امت پیامبر

لکن (براى سیدالشهدا سلام الله علیه) تکلیف بود آنجا که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این علم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیزهاى خودش را داد براى اسلام. (2).

تاریخ 3 / 8 / 1358

قیام علیه رژیم ظلم

حضرت سیدالشهدا قیام کردند بر ضد یزید و شاید همانطور هم بود که خوب، اطمینان به این بود که موفق به اینکه یزید را از سلطنت بیندازند نشوند، این اخبارش هم اینطور است که ایشان مطلع بودند بر این مطلب (3) ، در عین حال براى همین معنى که بر ضد یک رژیم ظالم قیام کنند ولو اینکه کشته بشوند، قیام کردند و کشته دادند و کشتند و

خودشان هم کشته شدند. (4).

تاریخ 27 / 8 / 1357

رسوا کردن قدرت ناحق

او (سیدالشهدا سلام الله علیه) تکلیف مى‏دید براى خودش که باید او با این قدرت مقاومت کند و کشته بشود تا به هم بخورد این اوضاع، تا رسوا بکند این قدرت را با فداکارى خودش و این عده‏اى که همراه خودش بود. او دید که یک حکومت جائرى است که بر مقدرات مملکت او سلطه پیدا کرده است، تکلیف خودش را، تکلیف الهى خودش را تشخیص داد که باید نهضت کند و راه بیفتد برود و مخالفت بکند و اظهار مخالفت و استنکار کند هرچه خواهد شد. در عین حالى که به حسب قواعد معلوم بود که یک عدد اینقدرى نمى‏تواند با آن عده‏اى که آنها دارند مقابله کند بلکه تکلیف بود. (5).

تاریخ 11 / 9 / 1357

اطاعت از خدا

پیغمبر (ص) در بعضى از جنگها شکست خورد در بعضى جنگها. حضرت امیر در جنگ با معاویه شکست خورد. حضرت سیدالشهدا را کشتند اما [کشته شدن] اطاعت خدا بود، براى خدا بود، تمام حیثیت براى او بود از این جهت هیچ شکستى در کار نبود، اطاعت کرد. (6).

تاریخ 11 / 9 / 1357

جلوگیرى از نابودى مکتب

سیدالشهدا دیدند که مکتب دارد از بین مى‏رود. قضیه قیام سیدالشهدا و قیام امیرالمؤمنین در مقابل معاویه، قیام انبیا در مقابل قدرتمندان و کفار، مسئله این نیست که بخواهند یک مملکت بگیرند، همه عالم پیش آنها هیچ است. مکتب آنها این نیست که، مقصد آنها این نیست که کشورگشایى بکنند. (7).

تاریخ 7 / 4 / 1358

دفاع از اسلام

سیدالشهدا براى اسلام خودش را به کشتن داد. (8).

تاریخ 15 / 4 / 1358

زنده کردن اسلام

سیدالشهدا هم کشته شد، نه اینکه رفتند یک ثوابى ببرند. ثواب براى او خیلى مطرح نبود، آنطور رفت که این مکتب را نجاتش بدهد، اسلام را پیشرفت بدهد، اسلام را زنده کند. (9).

تاریخ 17 / 4 / 1358

عقیده به مکتب

اینکه سیدالشهدا را کشاند به آنجا، مکتب بود که کشاند به آنجا،… عقیده بود که کشاند به آنجا و همه چیزش را داد در مقابل عقیده، در مقابل ایمان، و کشته شد و شکست داد، طرف را شکست داد. (10).

تاریخ 2 / 7 / 1358

مخالفت با ظلم

سیدالشهدا سلام الله علیه تمام [اصحاب] خودشان را، همه جوانان خودش را، همه مال و منال، هرچه بود، هرچه داشت – مال و منال که نداشت – هرچه داشت، جوان داشت، اصحاب داشت، در راه خدا داد و براى تقویت اسلام، مخالفت با ظلم، قیام کرد، مخالف با امپراطورى آن روز که امپراطوریهاى اینجا زیادتر بود. (11).

تاریخ 30 / 7 / 1358

اصلاح جامعه

تمام انبیا براى اصلاح جامعه آمده‏اند، تمام. و همه‏ى آنها این مسئله را داشتند که فرد باید فداى جامعه بشود. فرد هرچه بزرگ باشد، بالاترین فرد که ارزشش بیشتر از هر چیز

است در دنیا، وقتى که با مصالح جامعه، معارضه کرد این فرد باید فدا بشود. سیدالشهدا روى همین میزان آمد، رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد، که فرد باید فداى جامعه بشود، جامعه باید اصلاح بشود. «لیقوم الناس بالقسط» (12) باید عدالت در بین مردم و در بین جامعه تحقق پیدا بکند. (13).

تاریخ 18 / 6 / 1360

اقامه‏ى عدل الهى

براى این بود شهادتش، براى این بود که اقامه بشود عدل الهى، اقامه بشود خانه‏ى خدا، محفوظ باشد خانه‏ى خدا. (14).

تاریخ 1 / 6 / 1366

برپائى حکومت عدل

زندگى سیدالشهدا، زندگى حضرت صاحب سلام الله علیه، زندگى همه‏ى انبیاى عالم، همه‏ى انبیا از اول، از آدم تا حالا همه‏شان این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومحت عدل را مى‏خواستند درست کنند. (15).

تاریخ 30 / 12 / 1366

از بین بردن حکومت جور

سیدالشهدا سلام الله علیه از همان روز اول که قیام کردند براى این امر، انگیزه‏شان اقامه‏ى عدل بود فرمودند که مى‏بینید که معروف عمل بهش نمى‏شود و منکر بهش عمل

مى‏شود. (16) انگیزه این است که معروف را اقامه و منکر را از بین ببرد، انحرافات همه از منکرات است، جز خط مستقیم توحید هرچه هست منکرات است، اینها باید از بین برود و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعى در زندگى داشت، قیامش، انگیزه‏اش نهى از منکر بود که هر منکرى باید از بین برود. من جمله قضیه‏ى حکومت جور، حکومت جور باید از بین برود. (17).

تاریخ 30 / 12 / 1366

تشکیل حکومت عدل

سیدالشهدا سلام الله علیه که همه‏ى عمرش را و همه‏ى زندگیش را براى رفع منکر و جلوگیرى از حکومت ظلم و جلوگیرى از مفاسدى که حکومتها در دنیا ایجاد کردند، تمام عمرش را صرف این کرد و تمام زندگیش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته بشود و از بین برود؛ معروف در کار باشد، منکرات از بین بروند…

سیدالشهدا سلام الله علیه تمام حیثیت خودش، جان خودش را و بچه‏هایش را، همه چیز را در صورتى که مى‏دانست قضیه این طور مى‏شود، کسى که فرمایشات ایشان را از وقتى که از مدینه بیرون آمدند و به مکه آمدند و از مکه آمدند بیرون حرفهاى ایشان را مى‏شنود همه را، مى‏بیند که ایشان متوجه بوده است که چه دارد مى‏کند، این جور نبود که آمده است ببیند که بلکه آمده بود حکومت هم مى‏خواست بگیرد، اصلا براى این معنا

آمده بود و این یک فخرى است و آنهایى که خیال مى‏کنند که حضرت سیدالشهدا براى حکومت نیامده خیر؛ اینها براى حکومت آمدند، براى این که باید حکومت دست مثل سیدالشهدا باشد، مثل کسانى که شیعه‏ى سیدالشهدا هستند باشد. (18).

تاریخ 30 / 12 / 1366

تأمین آینده اسلام

آن حضرت در فکر آینده‏ى اسلام و مسلمین بود، به خاطر اینکه اسلام در آینده و در نتیجه‏ى جهاد مقدس و فداکارى او در میان انسانها نشر پیدا کند و نظام سیاسى و نظام اجتماعى آن در جامعه ما برقرار شود مخالفت نمود مبارزه کرد و فداکارى کرد. (19).


1) بیانات امام خمینى به مناسبت جشن‏هاى 2500 ساله – صحیفه نور – جلد 1 – ص 174.

2) بیانات امام خمینى در مورد عفو زندانیان سیاسى رژیم شاه – صحیفه نور – جلد 2 – ص 208.

3) در روایات فراوانى ضمن اخبار خداوند به انبیا و نیز در فرمایشات پیامبر اکرم (ص) و ائمه‏ى اطهار (ع) به شهادت رسیدن امام حسین (ع) مورد اشاره واقع شده است. از جمله در نامه شخص امام حسین (ع) به بنى‏هاشم آمده است: بسم الله الرحمن الرحیم. من الحسین بن على بن أبى‏طالب الى بنى‏هاشم، أما بعد فانه من لحق بى منکم استشهد و من تخلف لم یبلغ مبلغ الفتح. والسلام (به نام خداوند بخشنده مهربان. از حسین بن على بن ابى‏طالب به بنى‏هاشم. اما بعد، پس هر کس به من ملحق شود به شهادت مى‏رسد و هر که روى گرداند به پیروزى نخواهد رسید. والسلام(، اللهوف على قتل الطفوف، ص 69.

4) سخنرانى امام خمینى در مورد ضرورت قیام – صحیفه نور – جلد 3 – ص 182-183.

5) بیانات امام خمینى در مورد اهمیت و نتایج قیام – صحیفه نور – جلد 4 – ص 15.

6) بیانات امام خمینى در مورد اهمیت و نتایج قیام – صحیفه نور – جلد 4 – ص 19-20.

7) بیانات امام خمینى در جمع روحانیون – صحیفه نور – جلد 7 – ص 230.

8) بیانات امام خمینى در جمع روحانیون – صحیفه نور – جلد 8 ص 48.

9) بیانات امام خمینى در جمع وعاظ و روحانیون تهران – صحیفه نور – جلد 8 – ص 71.

10) بیانات امام خمینى در جمع فرماندهان سپاه پاسداران صحیفه نور – جلد 9 – ص 194.

11) بیانات امام خمینى در جمع علماى غرب تهران – صحیفه نور – جلد 10 – ص 30.

12) اشاره است به آیه: لقد أرسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و أنزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ان الله قوى عزیز«.ما به تحقیق فرستادگان خود را با نشانه‏هاى روشن فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرود آوردیم تا مردم داد را بپا دارند و آهن را فرود آوردیم که در آن قوت کارزار و سودهایى براى مردم هست تا خداوند بداند که او را و فرستادگانش را با ایمان به غیب یارى مى‏کند. به درستى که خداوند توانا و مقتدر است. سوره حدید: آیه 25.

13) بیانات امام خمینى در جمع کاروانهاى حج – صحیفه نور – جلد 15 – ص 148 – 149.

14) بیانات امام دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیأت دولت – صحیفه نور – جلد 20 – ص 145.

15) پیام امام به مناسبت سال نو – صحیفه نور – جلد 20 – ص 191.

16) قال عقبة بن ابى‏العیزار: قام حسین (علیه‏السلام) بذى حسم فحمدالله و أثنى علیه ثم قال: انه قد انزل من الامر ما قد ترون و ان الدنیا قد تغیرت و تنکرت و أدبر معروفها و استمرت حذاء فلم یبق منها الاصبابة کصبابة الاناء و خسیس عیش کالمرعى الوبیل. ألا ترون أن الحق لا یعمل به و أن الباطل لایتناهى عنه لیرغب المؤمن فى لقاء الله محقا فانى لا أرى الموت الا سعادة و لا الحیاة مع الظالمین الا برما. عقبة بن ابى‏العیزار گفت: حسین (ع) در منطقه «ذى حسم» برپاى خاست پس خدا را شکر گزارد و او را ستود. سپس گفت: چیزى پیش آمد که مى‏بینید و به درستى که دنیا دگرگون و عوض شده است و نیکیهاى آن پشت کرده‏اند و با شتاب در حال گذر است. پس، از آن جز اندکى آب چو ته مانده‏اى در ظرفى، و زندگى پستى چون چراگاهى بسیار بد، بجاى نمانده است. آیا نمى‏بینید که حق به کار بسته نمى‏شود و از باطل بازدارى نمى‏شود. حقا که مؤمن باید ملاقات با خدا را (به عوض این زندگى) بخواهد. پس براستى که من مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز رنجش و انزجار نمى‏بینم. تحف العقول، ص 249.

17) پیام امام به مناسبت سال نو – صحیفه نور – جلد 20 – ص 189.

18) پیام امام به مناسبت سال نو – صحیفه نور – جلد 20 – ص 190.

19) ولایت فقیه – ص 161.