مقابله با سلطان جائر
سیدالشهداء سلام الله علیه وقتى مىبیند که یک حاکم ظالمى، جائرى در بین مردم دارد حکومت مىکند، تصریح میکند حضرت که اگر کسى ببیند که حاکم جائرى در بین مردم حکومت مىکند، ظلم به مردم مىکند باید مقابلش بایستد و جلوگیرى کند هرقدر که مىتواند با چند نفر، با چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود. (1).
تاریخ 3 / 8 / 1357
یزید ملت را استثمار مىکرد
یزید هم یک قدرتمند بود یک سلطان بود و – عرض مىکنم که – همه بساط سلطنت را یزید داشت، بعد از معاویه او بود دیگر، حضرت سیدالشهداء به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد؟ با ظل الله طرف شد؟ «سلطان را نباید دست زد» به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد؟ سلطان عصرى که شهادتین را مىداد و مىگفت که من خلیفه پیغمبر هستم. براى اینکه یک آدم تا قاچاق بود، براى اینکه یک آدمى بود که مىخواست این ملت را استثمار کند، مىخواست بخورد این ملت را، منافع ملت را مىخواست
خودش بخورد و اتباعش بخورند. (2).
تاریخ 14 / 8 / 1357
یزید حاکم ظالم بود
حضرت سیدالشهدا با یک عد کمى حرکت کردند و مقابل یزید که خوب یک حکومت قلدرى بود، یک حکومت مقتدرى بود و اظهار اسلام هم مىکرد و از قوم و خویشهاى خود اینها هم بود، در عین حالى که اظهار اسلام مىکرد و حکومتش به خیال خودش حکومت اسلامى بوده، خلیفهى رسول الله به خیال خودش بود لکن اشکال این بود که یک آدم ظالمى است که بر مقدرات یک مملکت بدون حق تسلط پیدا کرده است. اینکه حضرت ابىعبدالله علیهالسلام نهضت کرد و قیام کرد با عدد کم در مقابل این، براى اینکه گفتند تکلیف من این است که استنکار کنم، نهى از منکر کنم. (3).
تاریخ 11 / 9 / 1357
یزید عهد خدا را شکسته است
ایشان در یک وقتى این مطلب را فرمودهاند که وقتى قیام کردهاند و نهضت کردهاند در مقابل یزید، این سلطان جائر، با یک عدد کمى در مقابل یک عده کثیرى و در مقابل ابرقدرت که در آن وقت همه مواضع قدرت دستش بوده است، که عذر را از ما ساقط کند که ما بگوییم که مثلا ما عددمان کم بود، ما زورمان کم بود. این را در وقتى ایشان فرمودهاند که مىخواستند قیام کنند بر ضد سلطان جائر وقتشان، خطاب کردند به مردم و خطبه خواندند و علت قیام است اینکه چرا من در مقابل این آدم قیام کردم براى اینکه این عهد خدا را شکسته است و سنت پیغمبر را مخالفت کرده است و حرمات الله تعالى را نکث کرده است و نقض کرده است و پیغمبر فرموده است هر که ساکت بنشیند و تغییر ندهد این را، جایش جاى همان یزید است در جهنم، جایى که یزید دارد، کسى که سکوت کند جایش جاى اوست. (4).
حالا ما ببینیم یزید چه کرده است که حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه در مقابلش قیام کردند و همچو مطلبى را فرمودهاند و برنامه دادهاند. حضرت سیدالشهدا مطلبى را که فرمودهاند این مال همه است، یک مطلبى است عمومى، «من رأى» هر که ببیند، هر کسى ببیند یک سلطان جائرى اینطور اتصاف به این امور دارد و در مقابلش ساکت بنشیند، نه حرف بزند و نه عملى انجام بدهد، این آدم جایش جاى همان سلطان جائر است. یزید یک آدمى بود که به حسب ظاهر متشبث به اسلام بود و خودش را خلیفهى پیغمبر حساب مىکرد و نماز هم مىخواند، همه این کارهایى که ماها مىکنیم آن هم مىکرد، اما چه مىکرد؟ اما از آن طرف معصیتکار بود، مخالفت سنت رسول الله مىکرد. رسول الله سنتش این است که باید با مردم چه جور عمل بکنند، او خلافش عمل مىکرد، باید حفظ دماء بشود، دماء مسلمین را مىریخت، باید مال مسلمین هدر نرود، او هدر مىداد مال مسلمین را، همان شیوهاى که پدرش معاویه هم داشت و امیرالمؤمنین هم قیام کرد در مقابل او منتهى حضرت امیر لشگر هم داشت ولى سیدالشهدا عدد خیلى کمى در مقابل یک ابرقدرت بود. (5).
تاریخ 18 / 9 / 1357
عدالت زیر پاى تبهکاران بود
در صدر اسلام پس از رحلت پیغمبر ختمى پایهگذار عدالت و آزادى، مىرفت که با کجرویهاى بنىامیه، اسلام در حلقوم ستمکاران فرورود و عدالت در زیر پاى تبهکاران
نابود شود که سیدالشهدا علیهالسلام نهضت عظیم عاشورا را برپا نمود. (6).
تاریخ 6 / 10 / 1357
خطر براى وجههى اسلام بود
آن روزى که وجههى اسلام بخواهد درش خدشه وارد بشود، آن روز است که بزرگان اسلام جانشان را دادند براى او. در زمان معاویه و در زمان پسر خلف معاویه مسئله اینطور بود که چهرهى اسلام را اینها داشتند قبیح مىکردند، به عنوان خلیفة المسلمین، به عنوان خلیفه رسول الله آن جنایات را مىکردند. مجالسشان، مجالس چه بود. اینجا بود که تکلیف اقتضا مىکرد براى بزرگان اسلام که مبارزه کنند و معارضه کنند و این چهرهى قبیحى که اینها دارند از اسلام نشان مىدهند و اشخاص غافل ممکن است که خیال کنند که اسلام خلافتش همین است که معاویه دارد و یزید دارد، این است که خطر مىاندازد اسلام را و این است که مجاهده برایش باید کرد ولو انسان به کشتن برود. (7).
تاریخ 9 / 3 / 1358
اسلام به صورت سلطنت درآمده بود
خطرى که معاویه و یزید بر اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند، این یک خطر کمتر از آن بود. خطرى که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در مىخواستند بیاورند، مىخواستند معنویت را به صورت طاغوت درآورند، به اسم اینکه ما خلیفهى رسول الله هستیم اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتى.این مهم بود آنقدرى که این دو نفر ضرر به اسلام مىخواستند بزنند یا زدند جلوتریها آنطور نزدند. اینها اصل اساس اسلام را وارونه مىخواستند بکنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان.
خلیفهى رسول الله و در مجلس شرب خمر! و در مجلس قمار؟! و باز خلیفهى رسول الله نماز هم مىرود جماعت مىخواند. این خطر از براى اسلام خطر بزرگ بود. این خطر را سیدالشهدا رفع کرد. قضیه، قضیه غصب خلافت فقط نبود، قیام سیدالشهدا سلام الله علیه قیام بر ضد سلطنت طاغوتى بود، قیام سیدالشهدا سلام الله علیه قیام بر ضد سلطنت طاغوتى بود؛ آن سلطنت طاغوتى که اسلام را مىخواست به آن رنگ
درآورد که اگر توفیق پیدا مىکردند، اسلام یک چیز دیگر مىشد، اسلام مىشد مثل رژیم دو هزار و پانصد ساله سلطنت. اسلامى که آمده بود و مىخواست رژیم سلطنتى را و امثال این رژیمها را به هم بزند و یک سلطنت الهى در دنیا ایجاد کند. مىخواست طاغوت را بشکند و الله را جاى آن بنشاند، اینها مىخواستند که الله را بردارند، طاغوت را جایش بنشانند، همان مسائل جاهلیت و همان مسائل سابق. شکست نبود کشته شدن سیدالشهدا سلام الله علیه چون قیام لله بود قیام لله شکست ندارد. (8).
تاریخ 10 / 3 / 1358
اسلام را وارونه جلوه مىدادند
حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه دیدند که معاویه و پسرش – خداوند لعنتشان کند – اینها دارند مکتب را از بین مىبرند، دارند وارونه اسلام را جلوه مىدهند، اسلامى که آمده است براى اینکه انسان درست کند، نیامده است قدرت براى خودش درست کند آمده است انسان درست کند.اینها، این پدر و پسر – مثل این پدر و پسر (9) اسلام را وارونه داشتند نشان مىدادند شرب خمر مىکردند.
امام جماعت هم بودند، مجالسشان لهو لعب بود، همه چیز در آنها بود، دنبالش همه جماعت بود، امام جماعت هم مىشدند امام جماعت قمارباز، امام جمعه هم بودند و منبر هم مىرفتند و اهل منبر هم بودند، منبر هم مىرفتند. به اسم خلافت رسول الله بر ضد رسول الله قیام کرده بودند، فریادشان لا اله الا الله بود و بر ضد الوهیت قیام کرده بودند. اعمالشان، رفتارشان رفتار شیطانى لکن فریادشان فریاد خلیفهى رسول الله. (10).
تاریخ 7 / 4 / 1358
به اسم خلیفه رسول الله مثل چنگیز رفتار کردند
رژیم منحط بنىامیه مىرفت تا اسلام را رژیم طاغوتى و بنیانگذار اسلام را بر خلاف
آنچه بوده معرفى کند، معاویه و فرزند ستمکارش به اسم خلیفهى رسول الله با اسلام آن کرد که چنگیز با ایران، و اساس مکتب وحى را تبدیل به رژیم شیطانى نمود. (11).
تاریخ 9 / 4 / 1358
اسلام را آلوده مىکردند
سیدالشهدا چون دید اینها دارند مکتب اسلام را آلوده مىکنند با اسلام خلافت اسلام، خلافکارى مىکنند و ظلم مىکنند و این منعکس مىشود در دنیا که خلیفهى رسول الله است دارد این کارها را مىکند، حضرت سیدالشهدا تکلیف براى خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را. (12).
تاریخ 13 / 4 / 1358
تبدیل حکومت عدل اسلامى به رژیم شاهنشاهى
مکتبى که مىرفت با کجرویهاى تفالهى جاهلیت و برنامههاى حسابشدهى احیاى ملىگرایى و عروبت با شعار «لا خبر جاء و لا وحى نزل» (13) محو و نابود شود و از حکومت عدل اسلامى یک رژیم شاهنشاهى بسازد و اسلام و وحى را به انزوا کشاند که ناگهان شخصیت عظیمى که از عصاره وحى الهى تغذیه و در خاندان سید رسل محمد مصطفى و سید اولیا على مرتضى تربیت و در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود قیام کرد و با فداکارى بىنظیر و نهضت الهى خود، واقعه بزرگى را به وجود آورد. (14).
تاریخ 26 / 3 / 1359
زنده کردن تعصب عربى جاهلیت
آنها (بنىامیه) مىخواستند اصل اسلام راببرند و یک مملکت عربى درست کنند و این کار (سیدالشهدا) اسباب این شد که عرب و عجم و همه، همه مسلمین توجه پیدا کردند که نه، قضیه، قضیه عربیت و فارسیت و اینها نیست، قضیه خدا و اسلام است. (15).
تاریخ 14 / 8 / 1359
هدر دادن زحمات پیامبر اسلام
حکومت جائرانه یزیدیان مىرفت تا قلم سرخ بر چهرهى نورانى اسلام کشد و زحمات طاقت فرساى پیامبر بزرگ اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و مسلمانان صدر اسلام و خون شهداى فداکار را به طاق نسیان سپارد و به هدر دهد. (16).
تاریخ 6 / 3 / 1361
نابود کردن اسلام
بنىامیه قصد داشتند که اسلام را از بین ببرند. (17).
تاریخ 26 / 2 / 1362
ولایتعهدى و سلطنت به نام اسلام
سلطنت و ولایتعهدى همان طرز حکومت شوم و باطلى است که حضرت سیدالشهدا (ع) براى جلوگیرى از برقرارى آن قیام فرمود و شهید شد. براى این که زیر بار ولایتعهدى یزید نرود و سلطنت او را به رسمیت نشناسد قیام فرمود و همه مسلمانان را به قیام دعوت کرد. اینها از اسلام نیست. اسلام سلطنت و ولایتعهدى ندارد. (18).
1) بیانات امام خمینى در مورد عفو زندانیان سیاسى رژیم شاه – صحیفه نور – جلد 2 – ص 208.
2) بیانات امام خمینى در مورد تبلیغات اجانب علیه اسلام و روحانیت صحیفه نور – جلد 3 – ص 8.
3) بیانات امام خمینى در مورد اهمیت و نتایج قیام – صحیفه نور – جلد 4 – ص 15.
4) قال ابومخنف عن عقبه بن أبى العیزار: ان الحسین خطب اصحابه و اصحاب الحر بالبیضة فحمدالله و أثنى علیه.ثم قال: ایها الناس ان رسول الله (صلى الله علیه و اله و سلم) قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله، ناکثا لعهدالله، مخالفا لسنة رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم(، یعمل فى عبادالله بالاثم و العدوان؛ فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا على الله أن یدخله مدخله. ابومخنف از ابوالعیزار کرد که حسین (ع) در منطقه «بیضه» براى همراهان خود و حر خطبه خواند. پس خداوند را شکر گزارد و او را ستود. سپس گفت: اى مردم همانا پیامبر خدا (ص) گفت هر کس سلطان ستمگرى را ببیند که حرامهاى خدا را حلال مىشمرد و پیمان خدا را مىشکند و با سنت پیامبر خدا (ص) مخالفت مىورزد و با گناه و دشمنى در میان بندگان خدا حکم مىراند؛ پس او را با کردار و گفتار انکار نکند، بر خدا لازم است که او را به جایى که آن سلطان را برده است ببرد. تاریخ طبرى: ج 4، ص 304.
5) بیانات امام خمینى در مورد تکلیف شرعى مسلمین صحیفه نور – جلد 4 – ص 42.
6) پیام امام خمینى به ملت مسلمان ایران – صحیفه نور – جلد 4 – ص 100.
7) بیانات امام خمینى در جمع مردم کرج – صحیفه نور – جلد 7 – ص 31.
8) بیانات امام خمینى در جمع اعضاى هیأت قائمیه تهران صحیفه نور – جلد 7 – ص 37.
9) رضاخان پهلوى و پسرش محمدرضا.
10) بیانات امام خمینى در جمع روحانیون صحیفه نور – جلد 7 – ص 230.
11) پیام امام خمینى به مناسبت روز پاسدار – صحیفه نور – جلد 7 – ص 236.
12) بیانات امام خمینى در جمع پاسداران و روحانیون تربت حیدریه – صحیفه نور – جلد 8 – ص 12.
13) پارهاى است از این بیت شعر عبدالله بن زبعرى لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحى نزل (قبیلهى بنىهاشم با سلطنت بازى کردند. پس نه خبرى آمد و نه وحىاى نازل گشت(. آمده است که یزید (لعنت خدا بر او باد) آنگاه که اهلبیت عصمت (ع) را در شام بر وى وارد کردند با چوب بر دندانهاى سر مطهر اباعبدالله (ع) مىزد و این شعر را بر زبان مىراند. مع السجوم فى ترجمة نفس المهموم – علامه شعرانى: ص 252.
14) پیام امام خمینى به مناسبت روز پاسدار – صحیفه نور – جلد 12 – ص 181.
15) بیانات امام خمینى در جمع وعاظ و خطباى مذهبى – صحیفه نور – جلد 13 – ص 158.
16) پیام امام خمینى به مناسبت روز پاسدار – صحیفه نور – جلد 16 – ص 175.
17) بیانات امام در دیدار با پاسداران – صحیفه نور – جلد 17 – ص 255.
18) ولایت فقیه – ص 11.