فروید معتقد است پرخاشگرى یک نیروى نهفته در وجود بشر است که به مرور زمان در وجود او متراکم شده و سرانجام نیاز به تخلیه پیدا مىکند و لذا از نظر مکانیسم حالتى هیدرولیکى دارد. این نیرو و انرژى متراکم باید به شکلى مقبول و درست تخلیه و آزاد شود وگرنه منجر به رفتارهایى از جمله تخریب، زد و خورد، قتل و موارد مشابه مىشود. از دیدگاه فروید شخصیت هر فرد از سه قسمت تشکیل مىشود:
الف) آن یا It ب) خود یا Ego ج) خودبرتر یا Superego
از نظر فروید بطور کلى دو دسته غریزه وجود دارد: الف) غریزه مرگ (Thuntatos) (ب) غریزه بقاء خود.
او غریزه بقاء خود را بعنوان بقاء نوع، غریزه عشق (Eros) و غریزه زندگى مورد بررسى قرار مىدهد و آنرا در برابر غریزه مرگ مىگذارد. غریزه مرگ و غریزه عشق دو قطب مثبت و منفى قسمت ناخودآگاه شخصیت یا ذهن را شکل مىدهند و در دو جهت متضاد و مخالف عمل مىکنند. از نظر او این غریزه مرگ است که تمایل به خودکشى را در بعضى از افراد بر مىانگیزاند. برخى از افراد متجاوز و متعصب تحت تاثیر غریزه مرگ دست به اذیت و آزار دیگران یا خود زده و این آزاررسانى ممکن است منتهى به قتل دیگران یا خودکشى گردد. بنابراین غریزه مرگ در قالب پرخاشگرى به نابودى و تخریب مىپردازد و اگر بتواند متوجه دیگران و اگر نتواند متوجه خود و خودکشى و خودآزارى مىشود. ما این دیدگاه را بخاطر آن مطرح کردیم که بعضى از
روانشناسان غربى از شهادت طلبى بعنوان نوعى خودکشى یاد مىکنند. فروید و پیروانش بیشتر در پى آنند که تحولات و حوادث و پدیدههاى اجتماعى را به عوامل روانى شخصیت انسان بویژه به دوران کودکى مرتبط سازند. طرح دیدگاه فروید اگر چه ممکن است براى برخى از انواع خودکشىها جالب بنظر آید اما با موضوع شهادت طلبى چندان جور در نمىآید، اولا از دیدگاه دینى ما شهادت طلبى نوعى «بقاى خود» است. فرد شهادت طلب اگر چه موقتا از هستى مادى خود مىگذرد اما بدنبال زندگى جاودانه است. ثانیا به نوعى با بقاء نوع نیز مربوط است چرا که این انسانهاى نوعدوست هستند که معمولا اهل ایثار و از خودگذشتگى هستند و چون شمعى براى حراست و حفاظت از ارزشهاى والاى انسانى مىسوزند، تابه اجتماعى نور بدهند و آنرا از ظلمات برهانند. ثالثا در فرهنگ عرفانى ما نه تنها شهادت طلبى نقطه مقابل غریزه عشق نیست بلکه برترین نوع اثبات عشق است چرا که محب در بالاترین قلههاى عشق و ایثار خود را فداى محبوب مىکند. بنابراین مرگ و شهادت پایان کار آدمى و در مقابل غریزه زندگى و عشق نیست و به قول شاعر:
پایان زندگى هر کس به مرگ اوست
جز مرگ سرخ که آغاز ماندن است
البته ما در بخش مربوطه به رابطه شهادت طلبى و عرفان بطور مشروح به این موضوع خواهیم پرداخت.