جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ارزشهاى بودن یا «ارزشهاى B» و ارتباطشان با فوق انگیزشها

زمان مطالعه: 4 دقیقه

از نظر مازلو افراد خودشکوفا بدون هیچ استثنایى سرگرم آرمانى هستند که خارج از وجود خودشان و در چیزى بیرون از آنها وجود دارد. آنها شیفته‏اند، به چیزى مشغولند چیزى که برایشان بسیار گرانقدر است و با ندایى یا پیامى از درون به مفهوم قدیمى، با مفهومى روحانى پیوند دارند. «آنها به کارى مشغولند که آن را تا حدودى تقدیر برایشان مقدر کرده است و کارى که ضمن انجامش به آن عشق مى‏ورزند به گونه‏اى که دوگانگى کار و لذت در آنها از بین رفته است یکى عمرش را فداى قانون مى‏کند، دیگرى فداى عدالت، دیگرى فداى زیبایى و حقیقت. همه این افراد از نظر مازلو عمرشان را در جستجوى یافتن چیزهایى فدا مى‏کنند که «ارزشهاى بودن» با بطور خلاصه «ارزشهاى B» هستند. مازلو آنها را ارزشهاى غایى که درونى هستند و در پس آنها ارزش غایى دیگرى متصور نیست، تلقى مى‏کند.

از نظر مازلو، این مطلب تا حدود زیادى درباره بعضى از ادیان الهى و غیرالهى و در مورد گونه‏هاى شریعت مدارانه و عرفانى هر یک از این ادیان نیز صادق است. تبلیغات آنها بطور کلى عبارتند از: الف) خدایى که تجسم اکثر ارزشهاى B است. ب) انسان آرمانى، مذهبى و خداگونه‏اى که بهترین مثال یا دست کم مشتاق همین ارزشهاى B و خداگونه است. ج) همه شیوه‏ها، مراسم، شعائر و جزمیتها را مى‏توان وسیله‏اى در جهت دستیابى به اهداف دانست. د) بهشت مکان یا حالت یا زمان دستیابى به این ارزشها است. رستگارى، حریت و خوشبختى همگى پذیرشهاى حقیقت مزبور است.

مازلو معتقد است «ارزشهاى بودن» تا حدودى مى‏توان جاودانگى و هستى مطلق را که بشر همواره در جستجوى آنست، تفسیر کند و آنرا برآورده سازد. به نظر او این ارزشهاى بودن فرا انسانى و فرا فردى هستند. آنها فراسوى زندگى فرد وجود دارند و در عین حال مى‏توان آنها را به مفهومى قابل تعیین انسانى دانست. ارزشهاى بودن نه تنها از آن او، بلکه خود او نیز هستند. «ارزشهاى بودن» به تحسین، احترام، تجلیل و قربانى امر مى‏کنند. آنها ارزش و استحقاق آن را دارند که بخاطرشان زندگى کنیم و به خاطرشان جان دهیم. او معتقد است همه تجارب داراى ویژگى مذهبى که تاکنون در هر یک از ادیان سنتى توصیف شده‏اند، با تعابیر خودشان خواه الهى یا غیرالهى، شرقى یا غربى مى‏توانند جذب این ساختار نظرى شوند و مى‏توانند به طریق معنى‏دار از نظر تجربى بیان شوند یعنى به طریق قابل سنجش به بیان آورده شوند.

از نظر مازلو «منفصل کردن ارزشها از روانشناسى نه تنها آن را تضعیف مى‏کند و مانع رشد کامل آن مى‏شود بلکه بشر را نیز در نوعى نسبى گرایى اخلاقى و بى‏ارزش پوچ رها مى‏کند.» (1).

اگر این ارزشها «ارزشهاى B» مورد تهدید واقع شوند خشم و کنش و اغلب از جان گذشتگى در آنها برانگیخته مى‏شود. انگیزه افراد خودشکوفا حقایق ازلى، ارزشهاى B، حقیقت محض، زیبایى و کمال است. فوق انگیزش از نظر مازلو ویژه نوع بشر به مفهوم عام است و در نتیجه فرافرهنگى و مشترک براى انسان‏هاست نه مخلوق اختیارى فرهنگ. فوق نیازها از نظر او شبه غریزى هستند یعنى داراى تعینى موروثى و مشترک بین همه انسانها هستند که قابل تشخیص است اما بیشتر بالقوه هستند تا بالفعل.

براى شکوفایى آنها فرهنگ قطعا و مطلقا ضرورى است اما فرهنگ نیز مى‏تواند قاصر در شکوفایى آنها باشد.

مازلو هنگامى که از والاترین سطح انگیزش و فوق نیازها سخن مى‏گوید موضوع آرمانها و روح و ارزشها را مطرح مى‏کند. او زندگى معنوى را جزئى از ذات انسان مى‏داند و معتقد است بدون این زندگى معنوى فطرت انسانى کامل نیست پس او از افرادى نام مى‏برد که با توجه به استعدادهاى خاص یا حساسیتها، حقیقت و زیبایى و نیکویى براى آنها مهمتر و مبرم‏تر از نیازهاى اساسى است.

بررسى دیدگاه مازلو نشان مى‏دهد که یکى از انگیزه‏هاى اساسى شهدا «خودیابى«

است. آنها مى‏خواهند به حداکثر آنچه که مى‏خواهند و براى آنها اهمیت دارند، برسند و در این راه حتى حاضرند از جانشان نیز بگذرند. آنچه که شهدا را بر مى‏انگیزاند، محرکها و انگیزه‏هاى معمولى و مادى نیست. این انگیزه‏هاى پست نمى‏توانند توجیه‏گر ایثار و فداکارى باشند. البته پرداختن به خودشکوفایى همواره بدین معنى نیست که آنها از نیازهاى مراحل قبلى به طور کامل ارضا شده‏اند بلکه به این معنى است که آنها مى‏توانند فراتر از نیازهاى عادى و مادى بیندیشند. عدم توجه به نیازهاى پست، احساس تکلیف و رسالت و احساس مسئولیت اجتماعى، توجه به حق و حقیقت و احساس تنفر نسبت به انحرافات اجتماعى، عشق به زیبائیهاى معنوى و عالى مانند عشق به ایثار و شهادت در راه ارزشهاى متعالى و کمال‏طلبى و بقاجویى و میل به جاودانگى و… از ویژگیهاى انسانهاى خودشکوفاست برخى از این موارد در برگیرنده مسائلى است که مازلو از آنها به انگیزه‏هاى معنوى (فوق نیازها) و یا ارزشهاى بودن (ارزشهاى B) نام برده است. با استفاده از دیدگاه مازلو شهادت طلبى را مى‏توان بصورت زیر نشان داد:

شهادت طلبى

– ارزشهاى بودن (ارزشهاى B)

– خودشکوفایى

– فوق نیازها (فوق انگیزشها)

ب) نظریات پرخاشگرى و خشونت و ستیزه‏جویى‏

عده‏اى از روانشناسان موضوع خودکشى و شهادت طلبى را در مقوله‏هاى پرخاشگرى و خشونت مطرح مى‏کنند. از دیدگاه آنان پرخاشگرى رفتارى است که به قصد و با هدف صدمه به خود یا دیگران انجام مى‏شود. بنابراین فردى که عمدا به آسیب دیگران یا خود مبادرت مى‏کند پرخاشگر محسوب مى‏شود. عمل پرخاشگرانه یا خشونت‏آمیز تا حد زیادى به سیستم‏هاى ارزشى یک جامعه و فرهنگ آن بستگى دارد.

بطور کلى درباره منشاء پرخاشگرى سه نظریه وجود دارد. دسته اول منبع و منشاء پرخاشگرى را فطرى و طبیعى و ذاتى مى‏دانند. دسته دوم سرچشمه آنرا عوامل اجتماعى مى‏دانند، از نظر آنها پرخاشگرى ذاتى نیست لذا قابل آموزش و پیشگیرى و کنترل و تقویت و تحدید است. دسته سوم تقریبا حد وسط این دو دسته هستند. از نظر آنها اگر چه پرخاشگرى بالقوه در وجود افراد نهفته است اما براى بالفعل درآمدن، نیازمند شرایط و عوامل محیطى و اجتماعى است. از این دیدگاه پرخاشگرى و خشونت از مقوله‏هاى روانشناسى اجتماعى محسوب مى‏گردد. خشونت و پرخاشگرى را مى‏توان به دو گروه تقسیم‏بندى کرد: 1- خود انگیخته (فردى) 2- برنامه‏ریزى شده (سیستماتیک) که توسط نهادها بوجود مى‏آید و هدفشان دستیابى به اهداف است.


1) شخصیت و انگیزش، ابراهام مازلو، ص 150.