جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فوق انگیزش‏ها

زمان مطالعه: 2 دقیقه

از نظر مازلو این انگیزشها در زندگى افراد خودشکوفا مطرح مى‏شود. مازلو معتقد است اینها را مى‏توان با ارزشهاى بودن خلاصه کرد. او معتقد است «انسان همیشه در پى یافتن موهبتهاى بالاتر است و این فرایند بى‏پایان تا ابد ادامه مى‏یابد. نیازهاى سطح عالى نسبت به کمال، عدالت، زیبایى، حقیقت و نظایر آن از نظر او نیازهاى خودخواهانه نیست بلکه شکایت و خواسته‏اى غیر شخصى و فلسفى و انسان دوستانه است.» (1).

او معتقد است افراد خودشکوفا (افراد بالیده‏تر و انسانهاى کاملتر) به طرق والاتر دیگرى بر انگیخته مى‏شوند که بایستى آنها را «فوق انگیزش» نامید. افراد خودشکوفا به نوعى به وظیفه، هنر، رسالت، کار محبوب بیرون از خودشان دلبسته‏اند. آنها به مفهوم «خیرات» اعتقاد دارند. خیرات به مفهوم مذهبى آن به مفهوم قربانى کردن خود براى تکلیفى خاص، آرمانى خارج از خود و بزرگتر از خود. تکلیفهایى که آنها به آن وابسته هستند به نظر مى‏رسد که به مثابه تجسم یا تبلور ارزشهاى درونى آنها قابل طرح باشند.آنها این تکالیف را دوست دارند زیرا در برگیرنده ارزشهاى اساسى یا «ارزشهاى B» هستند. «ارزشهاى بودن یا فوق انگیزه‏ها دیگر فقط درون روانى یا ارگانیزمى نیستند. آنها به یک اندازه درونى و بیرونى هستند. فوق نیازها مادامى که هم درونى باشند و هم با ارزشهاى خارج فرد ارتباط داشته باشند، هر یک هم محرک و هم پاسخ یکدیگر مى‏باشند. آنها به سمت غیرقابل متمایز شدن، یعنى به سمت همجوشى رو مى‏کنند.» (2).

از این دیدگاه همانند سازى فرد با ملى گرائى و وطن‏پرستى یا با فرهنگ خود الزاما چیزى از همانندسازى و وطن‏پرستى جامعتر و والاتر او با نوع بشر یا نسبت به ملل متحد نمى‏کاهد.

»انسان خودشکوفا تلاش مى‏کند وحدتى نسبى در وراى تفاوتهاى ظاهرى، تمایلات خاصى در فرهنگهاى مختلف برقرار کند. یقینا در هر فرهنگ خاص محتواى انگیزشى آگاهانه یک فرد معمولا تا حد زیادى با محتواى انگیزشى آگاهانه یک فرد در جامعه‏اى دیگر تفاوت دارد.

اما با این وجود مى‏توان به یک نکته اشتراک نهایى‏تر و کلى‏تر پى برد و این برداشتى از

خصلتهاى مشترک انسانى است.» (3).

مازلو از وراى این مباحث به طرح اندیشه افقهاى والاتر در طبیعت آدمى و ارزشهاى متعالى انسانى و موضوع ارزشمند «فطرت» مى‏پردازد و معتقد است که حیات انسانى را در صورتى درک خواهیم کرد که به بالاترین آرزوهایش از قبیل کمال، خودشکوفایى، جستجوى یافتن هویت، اشتیاق به تعالى و حقیقت و عدالت و… را به عنوان گرایشات فطرى و جهانى انسانها مدنظر قرار دهیم.

البته توجه او به فطرت بطور کامل همان فطرت الهى موردنظر در معارف اسلامى نیست.


1) همان منبع، ص 321.

2) همان منبع، ص 404.

3) انگیزش و شخصیت، ابراهام مازلو، ترجمه احمد رضوانى، ص 94.