جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خودشکوفایى و ویژگیهاى افراد خودشکوفا

زمان مطالعه: 3 دقیقه

مازلو نیاز به خود شکوفایى یا خودجویى را بالاترین نیاز در سلسله مراقب نیازهاى انسانى مى‏داند. این نیاز که نیاز «به شدن» یا «شوندگى» است تمایل انسان را به «شدن» چیزى که مى‏تواند «بشود» در بر مى‏گیرد. بنابراین از نظر او خودشکوفایى یعنى به

حداکثر رساندن توانایى شخص، حالا این توانایى هر چه که مى‏خواهد باشد. نمودار مازلو هنگامیکه نیاز به خود شکوفایى در جدول نیازها مسلط مى‏باشد به صورت زیر است:

– خود شکوفایى

– احترام

– تعلق اجتماعى

– امنیت

– فیزیولوژیک

مازلو مى‏گوید: «در میدان کارزار ممکن است سرباز جانش را بر سر خط جبهه بگذارد و با شتاب خود را به مخفى گاه یک مسلسل برساند تا بلکه آنرا از بین ببرد، در حالیکه بسیار خوب مى‏داند که شانس زنده ماندنش بسیار اندک است. او این کار را براى چیزى مى‏کند که به خیالش اهمیت دارد. در این مورد مى‏گوییم که سرباز به خودشکوفایى رسیده است، یعنى توانایى آن چیزى که برایش در آن زمان خاص اهمیت دارد، به حداکثر رسانده است.» (1).

البته سلسله مراتبى که مازلو گفته بود همیشه تحت یک الگو پیش نمى‏رود. منظور مازلو هم آن نبود که این سلسله مراتب کلى است. نظر او این بوده است که نمونه‏اى ارائه کند که بیشتر اوقات به کار آید. ضمنا مازلو به این مطلب نیز آگاه بوده است که در این گرایش کلى استثناء هم وجود دارد. یعنى انسان مى‏تواند به مرحله خودشکوفایى برسد در حالکیه برخى نیازهایش ارضا نشده است. فى‏المثل، رهبر فقید هند مهاتما گاندى چه بسیار موارد که احتیاجات فیزیولوژیک و سلامتى خود را، زمانى که هند براى آزادى از

قید انگلیس تلاش مى‏نمود، فداى ارضاى احتیاجات دیگران نمود.» (2) به عقیده مازلو، خودشکوفایى عالیترین شکل انگیزش است. افراد خودشکوفا حتى ممکن است به رضامندى‏هاى اولیه نیاز که «حیات عالى» آنان را امکان‏پذیر ساخته است با نظرى تحقیرآمیز و با بى‏اعتنایى نگاه کنند.

در افراد خودشکوفا هنگام رسیدن به سطوح عالى نیازها و ارزشها و ذوق و سلیقه‏هاى همراه آنها، این نیاز ممکن است مستقل شود و دیگر به رضامندى نیازهاى روانى پست‏تر متکى نباشد.

افراد خودشکوفا به رضامندى اولیه نیاز که «حیات عالى» را در آنها ممکن نموده با بى‏اعتنایى و تحقیر نگاه مى‏کنند.

»چنین افرادى براى ارضاى نیازهاى عالى فداکارى بیشترى خواهند کرد و گذشته از این با آمادگى بیشترى قادرند محرومیت از نیازهاى پست را تحمل کنند. براى مثال اینان زیستن به شیوه زاهدانه، تحمل خطر به خاطر عقیده و از دست دادن پول و اعتبار بخاطر خودشکوفایى بر ایشان آسانتر خواهد بود. (3).

اگر چه فرد خودشکوفا در حالتى از سلامت روانى مطلوب قرار دارد که نیازهاى اساسى او درست شده‏اند، پس چه چیزى باعث انگیزش و فعالیت او مى‏شود؟ مازلو معتقد است: «همه افراد خودشکوفا آرمانى دارند که به آن معتقدند و حرفه و شغلى دارند که به آن عشق مى‏ورزند، هنگامى که مى‏گویند «کارم» منظورشان رسالتشان در زندگى است.

افراد خودشکوفا آنچه که انجام مى‏دهند بخاطر ارزشهاى غایى و نهایى است. بخاطر اصولى که ارزشمند بنظر مى‏رسند. آنها به این ارزشها عشق مى‏ورزند و از آنها حمایت مى‏کنند. اگر این ارزشها مورد تهدید واقع شوند خشم و واکنش و اغلب از جان گذشتگى در آنها برانگیخته مى‏شود. انگیزه افراد خودشکوفا، حقایق ازلى ارزشهاى B، حقیقت محض و زیبایى و کمال است.» (4).

مازلو در کتاب افقهاى برتر فطرت انسان برخى از انگیزه‏ها و رضامندیهاى افراد خودشکوفا را در جدولى بصورت زیر برمى‏شمارد:

– شادمانى در تحقق عدالت

– شادمانى در متوقف ساختن شقاوت و استثمار

– ستیز علیه دروغها و ناراستیها

– آنها بنظر مى‏رسد که دوستدار سرانجام خوش و استکمال نیکو باشند.

– آنها تنبیه کنندگان شرارتند.

– آنها از انجام کار خیر لذت مى‏برند.

– آنها از تبلیغات، شهرت، سرفرازى، افتخار، معروفیت، نامدارى اجتناب مى‏کنند، یا دست کم جویاى آن نیستند. بنظر مى‏رسد که بود و نبود اینها براى این افراد چندان اهمیتى ندارد.

– آنها گرایش دارند که از صلح، آرامش، سکوت، شادى و غیره لذت ببرند و مایل نیستند که به اغتشاش، مبارزه، جنگ و غیره علاقه‏اى نشان دهند، (آنها ژنرالهاى مبارزه در هر جبهه نیستند(، و در عین حال مى‏توانند در میانه یک «جنگ» شادمان باشند.

– مبارزه‏ى آنها بهانه‏اى براى خصومت، یا مرتبط با خصلت پارانویایى، خود بزرگ بینى، اقتدار، عصیان و از این قبیل نیست، بلکه به خاطر اصلاح امور است. آنها مساله مدارند و براى آن مبارزه مى‏کنند.

– آنها به تملق، تشویق و تمجید، محبوبیت، منزلت، حیثیت، پول، افتخار و غیره نیازى ندارند یا جویاى آنها نیستند یا حتى از آنها لذت نمى‏برند.

– آنها از فساد، شقاوت، کینه‏توزى، ناراستى، تکبر، حقه‏بازى و کلاه‏بردارى نفرت دارند (و با آنها مبارزه مى‏کنند(.

و….

با توجه به این موضوع که افراد خودشکوفا از حیث نیازهاى اساسى (فیزیولوژیکى، امنیت، تعلق، احترام، محبت، عزت نفس) ارضا شده‏اند، مازلو به موضوع مهمترى مى‏پردازد که از نظر او «فوق انگیزش» هستند و براى برانگیختن افراد خودشکوفا کاربرد دارند.


1) مدیریت رفتار سازمانى، پاول هرسى، کنت بلانچارد، ترجمه کبیرى، ص 55.

2) همان منبع، ص 55.

3) شخصیت و انگیزش، ابراهام مازلو، مترجم احمد رضوانى، ص 17.

4) افقهاى والاتر فطرت انسان، آبراهام مازلو، ترجمه احمد رضوانى، ص 260.