جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شهادت طلبى از دیدگاه روانشناسى اجتماعى‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

مسائلى چون خودکشى و شهادت طلبى هر دو از موضوعات مورد علاقه روانشناسى اجتماعى هستند زیرا یکى از اهداف روانشناسى اجتماعى عبارتست از شناخت و دریافت این موضوع که چگونه افراد از هر سو تحت تاثیر انگیزه‏ها و عوامل اجتماعى خود قرار مى‏گیرند.

در موضوعات روانشناسى اجتماعى باید به دو مسئله توجه کرد.

مسئله اول اینکه انگیزه‏ها نیازهاى افراد هستند لذا درونى و شخصى هستند و مسئله دوم اینکه عوامل محیطى و اجتماعى در ایجاد انگیزه‏ها و تقویت و تجدید آن موثرند.

بنابراین در تفسیر و تبیین رفتارهاى افراد باید هم به ویژگیهاى شخصیتى، عوامل درونى و انگیزه‏ها، و هم به مطالعه فضاى اجتماعى مرتبط با افراد توجه کرد. بنابراین روش تبیین رفتار در علم روانشناسى اجتماعى از علم روانشناسى گسترده‏تر است. در روانشناسى اجتماعى یک کنش هم به اوضاع و موقعیت اجتماعى عینى افراد مربوط است و هم به شخصیت و ارزشها و نظام فرهنگى آنها ربط دارد.

با توجه به اینکه علم روانشناسى بیشتر به شخص و انگیزه‏هایش توجه دارد غالبا بدنبال حذف تاثیر عوامل اجتماعى است و جامعه‏شناس برعکس گرایش به سوى حذف عوامل و انگیزه‏هاى فردى و درونى دارد. بنابراین نقش روانشناسى اجتماعى به عنوان علمى که هم به فرد و نیازهایش و هم به جامعه و ارزشهایش بطور همزمان توجه دارد، بسیار با ارزش است چون رفتار انسان را با توجه به فضاى اجتماعى مرتبط با آن بررسى مى‏کند. پس جامعه‏شناسى با روان‏شناسى اجتماعى ارتباط تنگاتنگ و وجوه اشتراک بسیارى دارد و اصولا روان‏شناسى اجتماعى را علم مطالعه چگونگى شخصیت و رفتار تحت تاثیر زمینه‏هاى اجتماعى مى‏دانند.

در یک تقسیم‏بندى کلى نظریه‏هاى مهم روان‏شناسى اجتماعى را به دو دسته عمده تقسیم مى‏کنند:

الف) نظریه‏هاى محرک – پاسخ (ارتباطى(: در چارچوب این نظریه‏ها رفتار انسان‏ها در کنترل پاداش و تنبیه است. همچنین در تبیین رفتارهاى اجتماعى بر نقش عواملى چون تقلید، تقویت، جانشینى (یادگیرى اجتماعى) و تبادل اجتماعى تاکید مى‏ورزند.

ب) نظریه‏هاى شناختى (گشتالتى(: که معمولا پدیده‏ها را به شکل یک مجموعه کلى تصور مى‏کنند. از نظر آنها کل موقعیت یا میدان وقوع این روابط مهم هستند. مثلا در نظریه میدانى کرت لوین که یک نظریه شناختى یا گشتالتى محسوب مى‏گردد. رفتار انسان محصول دو فاکتور فرد و محیط است. او این موضوع را اینگونه بیان مى‏کند: (E,P) مساوى B یعنى رفتار انسان (B) تابعى است از شخص)P) و محیط (E)

از این دیدگاه هم باید به خصوصیات درونى نظیر توارث، توانائیها، شخصیت و غیره توجه کرد و هم به موقعیت اجتماعى که فرد در آن قرار دارد از جمله حضور یا عدم حضور دیگران، میزان ممانعت از رسیدن به اهداف و تصور و نگرش جامعه نسبت به آن رفتار.

از منظر روان‏شناسى اجتماعى اگر چه افراد از ارزشها و الگوهاى سیاسى، فرهنگى و اجتماعى تأثیر مى‏پذیرند اما همیشه تابع آنها نیستند. چه بسا افرادى که در یک خانواده و طبقه و یا فرهنگ زندگى کرده‏اند، اما انگیزه‏ها و رفتارهاى متفاوتى نیز بروز دادند. مثلا گاهى اعضاى یک خانواده در چند جنبه متفاوت و حتى مخالف عضویت داشته‏اند و حتى علیه یکدیگر جنگیده‏اند. در شهادت طلبى انگیزه امرى مهم و اساسى است. از طرفى نقش انگیزه در رفتار آدمى همواره مورد توجه روانشناسان اجتماعى نیز

مى‏باشد. از انگیزه تعاریف مختلفى بعمل آمده است. شاید بتوان گفت که انگیزه براى مشخص کردن قصد یا بازده دلخواه یک رفتار بکار مى‏رود. بر این اساس کاربرد انگیزه در مورد حیوانات جایز نیست. ژولین فروند معتقد است: «همچنانکه قلمرو طبیعت تحت سلطه علت است، انگیزش نیز بر قلمرو روح تسلط دارد.» (1).

در بسیارى از موارد انگیزش و انگیزه را با هم و مترادف بکار مى‏برند اما بهرحال مى‏توان بین این دو تمایز قائل شد. «مى‏توان انگیزه را دقیق‏تر از انگیزش به عنوان حالت مشخصى که سبب ایجاد رفتارى معین مى‏شود، تعریف کرد. به سخن دیگر انگیزش عامل کلى مولد رفتار به حساب مى‏آید. در حالیکه انگیزه را علت اختصاصى یک رفتار شخص مى‏دانند. مثلا وقتى مى‏پرسیم که چرا فلان شخص رفتار خاصى را انجام مى‏دهد به دنبال انگیزه او هستیم.» (2).

پیچیدگى ماهیت و رفتار بشر بگونه‏ایست که در بسیارى از موارد انگیزه‏هاى گوناگون در یک زمان در فعالیتند تا در رفتار فرد تاثیر بگذارند و فرد گاهى مجبور مى‏شود که میان این انگیزه‏ها اولویت قائل شود و بندرت اتفاق مى‏افتد که رفتارى تنها بخاطر یک انگیزه انجام گیرد.

انگیزه‏ها تبلور نیازهاى افراد محسوب مى‏شوند. بهرحال انگیزه‏ها را مى‏توان عاملى که موجود زنده را به حرکت در مى‏آورد تعریف نمود.

انگیزه‏ها درونى و شخصى هستند اما بعلت اینکه انسان در یک محیط مشغول به کار است عوامل محیطى و بیرونى از قبیل ارزشها، پاداشها، و تنبیه‏ها و… در ایجاد انگیزه موثرند. معمولا روان‏شناسان در بحث انگیزه‏ها از دو نوع انگیزش عمومى بنام انگیزش بیرونى (براى کسب پاداش یا اجتناب از تنبیه) و انگیزش درونى (از روى تمایل درونى) سخن مى‏گویند. بهرحال انگیزه‏ها، چراهاى رفتار و باعث بروز فعالیتها و تعیین کننده جهت کلى کنشها هستند. در روانشناسى اجتماعى نظریه‏هاى انگیزشى زیادى مطرح شده است که ما فقط به نظریه مازلو اشاره مى‏کنیم.


1) آراء و نظریه‏ها در علوم انسانى، ژولین فروند، ترجمه على محمد کاردان، ص 124.

2) بهداشت روانى، سعید شاملو، ص 40.