جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مارکس وبر (1864 – 1920)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

از دیدگاه او کنش رفتارى است که قبل از هر چیزى به فهم و درک فرد از موقعیت بستگى دارد و پاسخى است که بر فهم انسان از شرایط پیرامون خود مبتنى است. تفهم‏

از نظر وبر «فهم معناى یک کردار یا یک رابطه اجتماعى است.» (1) رفتار و کردار انسان در جهت معنایى سیر مى‏کند و براى درک آن کردار، فهم این معنا ضرورى است. از نظر او یک «کنش اجتماعى» کردارى است که برحسب معناى کنشگر به اقتضاى رفتارى در گذشته، حاضر یا قابل پیش‏بینى دیگرى، جهت گیرد.

او جامعه‏شناسى را «علمى که هدفش فهم تفسیرى رفتار اجتماعى براى نیل به تبیین علتها و مسیر آثار این رفتار است.» (2) مى‏دانست.

تلاش براى راهیابى به جنبه‏هاى ذهنى و گستره معنایى و انگیزه افراد از ویژگیهاى بارز انسانهاست. البته او معتقد است که اگر یک تبیین تفسیرى بخواهد به یک قضیه علمى تبدیل شود باید با تبیین على عجین گردد. بنابراین از نظر او «تفهم جز وسیله‏اى کمکى براى پرده برداشتن از یک معنا نیست که باید از راه اسناد على یا مشاهده آمارى تایید گردد.» (3).

او معتقد بود که در حوزه فرهنگى و انسانى و اجتماعى نیز مى‏توان به تبیینهاى علمى و على دسترسى پیدا کرد، اگر چه با یکسان پندارى روشهاى علوم طبیعى با علوم انسانى که توسط اثبات گرایان مطرح شد، مخالف بود. از نظر او مى‏توان به دو نوع حقیقت توجه کرد. حقیقت اولى واقعیت شى‏ء فى نفسه و حقیقت دیگر واقعیتى که براى درک کننده آشکار مى‏گردد.

از نظر او پیش‏بینى کنشهاى انسانى امرى قطعى نیست بلکه احتمالى است. زیرا انسانها قادرند با کسب آگاهى، شرایط و موضوعات را بفهمند و در شرایط گوناگون کنشهاى متفاوتى بروز دهند.

از نظر مارکس وبر با توجه به مفهوم تفهم، این همدلى و همزبانى و همدردى است که تناسب حقیقى و واقعى گذشته و حال را ممکن مى‏سازد و این روش با روش علوم طبیعى که تناسب بین انسان و اشیاء را ممکن مى‏سازد، یکسان نیست.

انواع کنش از نظر ماکس وبر: در موضوع انواع کنش به 4 نوع مثالى و ناب اشاره مى‏کند:

از نظر او چهار دسته از کنشها را مى‏توان از هم تمیز داد.

1- کنش عقلانى «معطوف به هدف«: (4) این کنش با برنامه‏ریزى و محاسبه دقیق ارتباط میان وسیله و هدف شکل مى‏گیرد و نمونه آن در زندگى و محاسبات اقتصادى است. یک کنشگر ممکن است صحنه اجتماعى، وسایل نیل به هدف را به اقتضاى تسهیل و تعجیل در کار تغییر دهد و هم با عنایت به مقتضیات و احتمال کسب وسایل لازم، هدف را مورد بازنگرى قرار دهد. بنابراین در این کنش تغییر اهداف و راه‏هاى وصول به آن براساس توجه به عقلانیتى که مورد توافق حقوق جمعى قرار گیرد، امکان‏پذیر است.

2- کنش عقلانى «مبتنى بر ارزش«: (5) هنگامى کنش معطوف به ارزش است که کنشگر بدون محاسبه و در نظر گرفتن پى‏آمدهاى قابل پیش‏بینى، با توجه به تعهدات و براساس وظیفه دینى، زیبایى، نداى دینى یا تقوا و یا ارزش یا افتخار عمومى به انجام کار مبادرت مى‏نماید. از این منظر اهداف ارزشمند است اما ممکن است راههاى رسیدن به آن در عرف جامعه و از نظر دیگران عقلایى جلوه نکند. در این کنش که «عمدتا» در حوزه دین و اخلاق نمودار مى‏شود، ممکن است در وسایل تجدیدنظر شود لیکن بدون توجه به نتایج سودمند و یا زیان‏آور که صرفا برحسب اعتقادات صورت مى‏گیرد.» (6).

کنشگر بدنبال نتایج خارجى نیست بلکه براى اثبات پایبندى به تعهد و تکلیف، کارى را انجام مى‏دهد که مبین نوعى «عقلانیت ارزشى» است. از این منظر بسیجى‏اى که خود را به میدان مین مى‏افکند تا معبرى را بگشاید و یا با نارنجک خود را زیر تانک دشمن مى‏افکند و یا یک پهلوان که گاهى به حریف مقابل خود براساس یک اعتقاد اخلاقى مى‏بازد و ناخدایى که کشتى خود را ترک نمى‏کند تا همراه کشتى و سرنشینان کشته شود، براساس کنش عقلانى معطوف به ارزش عمل کرده است.

3- کنش «عاطفى» (7) : یک کنش غیرعقلانى است که در آن محاسبه‏ى هدف وسیله وجود ندارد بلکه جهت‏گیریها با توجه به شیوه دلبستگى و احساس و برپایه خلق و خوى وجدانى و روانى و براساس عواطف صورت مى‏گیرد.


1) اقتصاد و جامعه، ماکس وبر، ص 2.

2) Max Weber, Basic Concepts of Sociology. P. 92.

3) جامعه‏شناسى ماکس وبر، ژولین فروند، ص 107.

4) Gool Orientation.

5) Value Orientation.

6) جامعه‏شناسى ماکس وبر، ژولین فروند ص 102.

7) Emotional.