نامه علوم اجتماعى، انتشارات دانشگاه تهران، مقاله علیرضا محسنى تبریزى ص 138.
انواع اصلى Basic Types – خودخواهانه Egoistic خصوصیات (Characteristics(: فردگرائى مفرط، بىمیلى، احساس عدم تعلق به جامعه و زندگى، ناتوانى، دریافتن مفهومى براى هستى و زنده ماندن. مجموعه وضعیتها (Paradigms(: در نزد برخى مذاهب، جامعه اقتصادى، خانوادگى و سیاسى (مثلا در نزد پروتستانها، در جنگها و انقلابات، شکست مالى، شغلى، تحصیلى و عشقى) انواع ثانویه (Secondary Types (1-A:
نوع مالیخولیائى روبائى (ملانکولیستیک لانکور) که همواره با افسردگى و انفعال است.
2-A) نوع اپیکورى که همراه با شک و سوءظن نسبت به برخى واقعیتهاى اجتماعى و هستى است و نیز یقین یافتن از امرى و مسلم پنداشتن چیزى (چه درست و چه نادرست)
انواع اصلى B: Basic Types – دیگر خواهانه Altruistic خصوصیات (Characteristics(: فردگرائى نازل شور و شوق و اشتیاق وافر همراه با فعالیت، جستجو براى جایگاهى فراسوى زندگى این جهان. مجموعه وضعیتها (Paradigms(: در جوامع ابتدائى، در نزد سربازان در نزد شهادت طلبان مذهبى (نظیر هاراکرى، سوتى، کاماکازى، موکشا) انواع ثانویه (Secondary Types (B-1: (نوع اجبارى همراه با احساس وظیفه همچنانکه در نزد پولى نژینهاى آمریکاى شمالى دیده مىشود. 2-B) نوع اختیارى و ارادى که با اشتیاق و وجد صوفیانه و عارفانه همراه است همچنان که در نزد برخى ادیان هندى نظیر برهمائى دیده مىشود. 3-B) خردورزانه و هوشمندانه که در آن مرگ
بدست خود فرد قابل تمجید و ستایش است.
انواع اصلى (Basic Types (C- آنومیک (بىهنجارى) Anomic خصوصیات (Characteristics(: احساس بىهنجارى و بىسازمانى، فقدان بازبینى اجتماعى، فقدان کنترل هنجارى، احساس هیجان و حساسیت، تنفر و بیزارى، عصبانیت و خشم، احساس کسالت و فتور. مجموعه وضعیتها (Paradigms(: در بحرانهاى اقتصادى، در تغییرات سریع و ناگهانى اجتماعى، در بیوهکى، در طلاق، در برخى مشاغل حرفهاى. انواع ثانویه
(Secondary Types (C-1 نوع عام و کلى که در آن فرد عکسالعملى خشونتآمیز نسبت به زندگى ابراز مىنماید.
2-C) نوع خاص که فرد عکسالعملى خشونتآمیز نسبت زندگى خود و یا همزمان به زندگى خود و دیگرى ابراز مىدارد.
انواع اصلى (Basic Types (D – فاتالیستیک (جبرگرایانه) Fatalistic خصوصیات (Characteristics(: احساس فشار، زور، کنترل بازبینى و نظم مفرط، تقید و اجبار اجتماعى. مجموعه وضعیتها (Paradigms(: در نزد زنان بسیار جوان که بزور ازدواج کردهاند در زندان و نزد زندانیان ابد، در نزد بردهها انواع ثانویه (Secondary Types (C-1 نوع عام و کلى که در آن فرد عکسالعملى خشونتآمیز نسبت به زندگى ابراز مىنماید.
2-C) نوع خاص که فرد عکسالعملى خشونتآمیز نسبت زندگى خود و یا همزمان به زندگى خود و دیگرى ابراز مىدارد.
بهرحال خودکشى دگرخواهانه از نظر دورکیم نشانه ضعف و کارکرد نامناسب فرد و یا سیستم اجتماعىاى که فرد به آن وابسته است محسوب نمىشود. بلکه نوعى ایثار و فداکارى براى حفاظت و حمایت از سیستم و ارزشها و اصول اخلاقى بشمار مىرود. از دگرخواهى گاهى به «صفت ایثارى» نیز نام برده مىشود. صفت ایثارى که در برابر خودخواهى مطرح مىشود به اصل رعایت حق تقدم دیگران، همراه با از خودگذشتگى و اولویت دادن به نیازها و منافع دیگران گفته مىشود و تجلى تسلط روحیه جمعى و تایید اجتماعى است. دیدگاه دورکیم در بعضى از موارد مىتواند در تبیین شهادت طلبى مناسب باشد. مثلا در انقلاب اسلامى ایران همبستگى اجتماعى مردم با توجه به اهداف مقدس و ارزشهاى متعالى انقلاب اسلامى، باعث ایجاد پیوند عاطفى و روحى عمیق و
مشترکى در بین مردم و رهبران انقلاب شد و این موضوع باعث شد که بسیارى از انقلابیون براى تحقق آرمانهاى انقلاب اسلامى فداکارى و جانبازى کنند. همچنین در دفاع مقدس، همبستگى اجتماعى بعلت شرایط بحرانى شدیدتر شد و گروههاى بسیارى از مردم براى دفاع از کشور اسلامى و ارزشهاى انقلاب اسلامى، داوطلبانه و مشتاقانه به میادین نبرد شتافتند. در بین این گروهها داوطلبانه بسیجى که درجه همبستگى اجتماعى آنها با ارزشهاى انقلاب بیشتر بود، فداکارىهاى بیشترى نشان دادند و در صف مقدم خطر حاضر مىشدند و به استقبال مىرفتند. اگر چه این کنش ارادى و اختیارى و آگاهانه بود ولى فرهنگ و ارزشهاى آن نیز چنین مردنى را تکلیف ملى و دینى و شایسته ستایش و قابل تقدیر مىدانست. بسیجیان درباره چنین مردنى با شوق و شور عارفانه سخن مىگفتند و در وصیتنامهها از آن یاد مىکردند. همچنین آنها معتقد بودند ما از جان خود مىگذریم تا انقلاب و نظام اسلامى پایدار بماند. بر این اساس بود که آنها براى رفتن به خط مقدم جبهه، حضور در عملیات، ایثار و از خودگذشتگى، رفتن به کمین و میدان مین، از یکدیگر سبقت مىگرفتند.
البته ایراداتى به این تئورى دورکیم وارد است که ما به برخى از آنها اشاره مىکنیم. اولا این نظریه همانطوریکه از متغیرهاى آن استنباط مىشود ذاتا نوعى تفکر کارکردى و نظم گرایانه است که به تغییرات و تحولات اساسى توجه ندارد. در حالیکه بسیارى از شهداى تاریخ بدنبال تحول اساسى و تحول نقشها و کارکردها و ایجاد اصلاحات و انقلابات اجتماعى بودند. ثانیا آنها همواره براى دفاع از ارزشهاى حاکم و نظام موجود کشته نشدند چنانکه شهداى کربلا بدنبال حذف ارزشهاى مطلوب حاکمان بنىامیه و بازگرداندن سنت و سیره پیامبر (ص) بودند بنابراین انسانها همواره بخاطر تبعیت از احساسات و ارزشهاى جمع و همرنگى با آن فدا نمىشوند بلکه گاهى براى مخالفت با این ارزشهاى حاکم و آگاه ساختن مردم از نامطلوب بودن این ارزشها و ایجاد یک سلسله مراتب دیگر از ارزشها، دست به فداکارى مىزنند. ثالثا این نظریه با تاکید زیادى که بر جمع دارد به فرد و روحیات و شخصیت او کم توجه است.
به قول استاد مطهرى هر پدیده اجتماعى قبل از آنکه صرفا یک پدیده اجتماعى باشد یک پدیده انسانى است و قبل از آن که تعبیر صرفا جامعهشناسانه از آن به عمل آید باید عوامل روانى انسانى آن، در نظر گرفته شود بنابراین، خودکشى و شهادت طلبى هر دو داراى ابعاد دیگرى به غیر از ابعاد اجتماعى نیز هستند که نباید کم رنگ و کم ارزش تلقى
شوند. اصولا انسان بویژه براى مرگ و شهادت طلبى همیشه تابع احساسات کور و تحمیلات جامعه نیست. عنایت زیاد دورکیم به تعادل و ساخت اجتماعى، توجه او را نسبت به تغییرات و نیز انگیزهها و ویژگیهاى شخصى و شخصیتى کنشگران کم کرده است. موضوع دیگر اینکه او خودکشىهاى دگرخواهانه را بیشتر ویژه مناطقى مىداند که در شرایط ابتدائى هستند در حالى که ما امروزه شهادت طلبى را در بسیارى از کشورها و فرهنگهایى مشاهده مىکنیم که بنظر نمىرسد ابتدائى باشند. اگر چه در فرهنگهایى که داراى همبستگى ارگانیکى هم هستند بعلت فردگرایى مفرط و عدم انسجام خودکشىهاى خودخواهانه رخ مىدهد اما آنان نیز بدنبال بوجود آمدن سیستمهاى ارزشى جدید و فراگیرى هستند که بتواند در موقع نیاز احساس همدردى و فداکارى را در افراد به نفع نظام حاکم برانگیزاند. به نظر مىرسد دیدگاه دورکیم درباره خودکشى دگرخواهانه تا حد زیادى متاثر از آشنایى و تأثیرپذیرى او از سه جریان مسیحیت، تفکر یهودى و سنت غیر دینى قرن نوزدهم – که او در مراحل زندگیش آنها را تجربه کرده است – باشد این دیدگاه تفکر اخلاقى و اجتماعى خاصى را به او داده است. عصارهى سه نوع نگرش یعنى التزام به زندگى ایثارگرانه و عشق صوفیانه مسیحیت، تقدیس و احترام به نظم و هنجارها و قوانین اجتماعى یهودیت و تاثیرپذیرى از اخلاق غیر دینى قرن 19 را که بجاى اصالت شریعت و وحى بیشتر به اصالت جامعه توجه مىکرد، مىشود در نظریه دورکیم بوضوح یافت. با توجه به اینکه دورکیم تحصلى مذهب است در بسیارى از موارد از جمله در کتاب قواعد روش جامعهشناسى ادعا مىکند که به مسائل اجتماعى باید همانند یک شئى برخورد کرد و در جامعهشناسى باید از همان روش علوم طبیعى استفاده نمود. بنابراین از چنین منظرى نمىتوان به کنه مسئله شهادت طلبى در همه فرهنگها پى برد چرا که علم اثباتى و علوم طبیعى ابزار شناخت ابعاد فرامادى شهادت و حوزههاى عرفانى و معنوى را در اختیار ندارد، و اصولا با بینش صرف پوزیتیویستى نمىتوان چنین مسئله مهم اجتماعى و دینى را تحلیل کرد.
نادیده گرفتن شخصیت شهادت طلبان و انگیزههاى درونى و شخصى آنان و نیز توجه به تبعیت محض شهادت طلبان از ارزشهاى اجتماعى که در شهادت طلبى دگرخواهانه مطرح شد، از جمله مواردى است که از نقایص نظریه دورکیم بشمار مىرود. اگر چه تحقیقات دورکیم در زمینه خودکشى بسیار جالب و قابل تقدیر است اما
بنظر مىرسد با توجه به اینکه او «ماورالطبیعه» (1) را قبول نداشت – چنانکه در برخى از آثار او مشهود است. – و جوهر تجربه مذهبى را ترس آمیخته با احترامى مىدانست که از مواجه شدن با چیزى که بزرگتر، قدرتمندتر از موجودات بشر است، بدست مىآید؛ بنابراین، تفسیر و تبیین ابعاد ماوراءالطبیعى و عرفانى شهادت طلبى در نظریه او ممکن نیست.
همچنین پوزیتیویستها با الهام از دیدگاه دورکیم معتقدند که مطالعات جامعهشناسى دین و عناصر متربط به آن (از جمله شهادت طلبى) باید در حوزه مطالعه مسائل مقدس و نامقدس فرهنگى اجتماعى محدود بماند و آنرا به مسائل ماوراءالطبیعى و الهى راهى نیست. قبول این موضوع به معنى عدم توجه یافتههاى وحى و عدم استناد به آن در موضوع شهادت طلبى است. این دیدگاه تقلیل گرایانه مشکل بسیارى از نظریهپردازان غربى است که خواهان شناخت و تبیین موضوع شهادت طلبى بویژه در انقلاب اسلامى و دفاع مقدس و… هستند. از طرف دیگر اگر چه دورکیم کاملا منکر ابعاد روانشناختى نیست اما چون ریشه پدیدههاى اجتماعى را در محیط اجتماعى مىجوید نه در نهاد و درون انسانها، نظریه او از تفسیر بعد فردى شهادت طلبى که ما از آن به شهادت «خودانگیخته» (2) تعبیر مىکنیم، ناتوان است.
1) Svpernatural.
2) Spontaneously.