تئورى کارکردگرایى اصولا تجلى تفکر دورکیم است که البته زمینه آن به اندامگرایى بر مىگردد.
کارکردگرایان اندامگرا جامعه را ارگانیسمى مىدانند که هر عضو آن داراى کارکردى
معین براى خدمت به وحدت و انسجام کل جامعه است اما کارکردگرایان جدید چندان بدنبال مقایسه جامعه با ارگانیسم نیستند. از منظر کارکردگرایان وجود و ادامه حیات هر ساخت و رویدادى در جامعه بخاطر فواید و اثرات آن است. تحلیلهاى فونکسیونالیستى (کارکردگرایى) بدنبال وظیفه و نتیجه مفید پدیدهها، نهادها و رفتارهاى اجتماعىاى هستند که به نفع وفاق و تثبیت کل نظام باشد. مثلا از این دیدگاه فرهنگ و مذهب در جامعه کارکردهایى چون همبستگى اجتماعى، دادن معنى به زندگى، کنترل اجتماعى از طریق هماهنگى ارزشها، حمایت روانى و… دارند.
کارکردگرایان به حفظ قوانین و هنجارهاى اجتماعى تمایل دارند و بدنبال حفظ وضع موجود هستند و لذا به تغییرات عمده و انقلابى تمایلى نشان نمىدهند و معمولا اصلاحات تدریجى را مىپسندند. از نظر آنان نگهدارى کلیت و تمامیت یک نظام اصل است. در مسیر حفظ نظام اگر چه تعدادى از افراد به هر دلیلى از بین بروند چون اصالت با جمع و جامعه است مانعى ایجاد نمىشود.
البته ما در این کتاب بدنبال همه نقاط قوت و معایبى که این دیدگاه و دیدگاههاى دیگر دارند، نیستیم، اما با توجه به موضوع شهادت طلبى به برخى از آنان اشاره مىکنیم.
از منظر کارکردگرایى: شهادت طلبى داراى کارکردى مطلوب است و شهید با اینکه عضو فعال و صالح و فداکار یک جامعه است اما به خاطر حفظ نظم و تعادل جامعه و حرکت آن به سوى تکامل، خود را فدا مىکند تا نظم و ارزشهاى اجتماعى بماند و در حقیقت او خود را فانى مىکند تا جامعه باقى بماند. بنابراین وجود روحیه فداکارى و تعلق جمعى در بین اعضاء به ویژه در هنگام بروز خطرات و تهدیدات، موجب مىشود تا سنتها و ارزشها و قوانین جامعه پایدار بماند.
سئوال این است که اگر یک نظام فاسد باشد یا ارزشهاى حاکم بر آن مطلوب نباشد چگونه مىشود براى حفظ آن فداکارى کرد و یک فرد یا یک گروه چگونه مىتواند خود را فداى آن نماید؟
براى تبیین بهتر موضوع شهادت طلبى از دیدگاه کارکردگرایان، ما ابتدا به نظریه دورکیم که از بنیانگذاران دیدگاه نظم و کارکردگرایى است اشاره مىکنیم و سپس دیدگاه مرتن را بررسى خواهیم کرد.