جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بررسى مفهوم شهادت و شهادت طلبى

زمان مطالعه: 5 دقیقه

اولین موضوع براى ادراک یک پدیده و یا مفهوم بررسى مفهوم لغوى و معنوى آنست. مفهوم شهادت طلبى را ابتدا از منظر قرآن کریم بررسى مى‏کنیم.

کلمات شهید و شهادت در تعبیرى که امروزه بکار مى‏رود، در قرآن کریم استفاده نشده است. شهادت در قرآن به عنوان نوعى ادراک استعمال شده است. در این باره علامه طباطبایى معتقد است «شهادت، رسیدن به خود شئى است یا به حس ظاهرى مانند ادراک محسوسات و یا به احساس باطنى مانند ادراک وجدانیات از قبیل علم و اراده و حب و بغض» (1) شهید نیز از ماده شهود و شهادت است و لذا شهید هم به معنى حضور و هم به معنى علم و یقین و هم به معنى معاینه و مشاهده است.

در قرآن کریم از مفاهیمى استفاده شده است که بر مصداق واژه «شهید» آنطوریکه ما امروزه استعمال مى‏کنیم، دلالت دارد. مثلا واژه «قتیل» بویژه قتل فى سبیل الله که کشته شدن در راه حق و فدا کردن جان در ارزشهاى مقدس معنوى است.

بنابراین معنى شهادت و شهید در قرآن وسیعتر از مفهومى است که در ادبیات امروزه کاربرد دارد. با توجه به برخى از مطالبى که در قرآن و سنت و تفاسیر آمده است مى‏توان دلایلى را که موجب شده است بجاى کلمات مترادف دیگر از واژه شهید استفاده شود، بیان نمود: الف) یکى از کسانى که در روز قیامت به عنوان شاهد اعمال و رفتار انسانها و امتها برانگیخته مى‏شود و گواهى مى‏دهد کسى که حیات و ممات او فى سبیل الله باشد و آن کسى جز «شهید» نیست. بنابراین شهید همردیف انبیاء و اولیاء و صدیقین به عنوان شاهد مورد توجه است و دربارگاه عدل الهى به حرف او استناد مى‏شود.

ب) از آن جهت واژه‏ى «شهید» استفاده مى‏شود که در تعابیر قرآن، شهید جاودانه و زنده و حاضر و ناظر است و نباید او را مرده پنداشت چون او حیات معنوى دارد و الگو و شاهدى براى جامعه و بشریت است. «زنده را زنده نخوانند که مرگ از پى اوست» و یا به قول سعدى علیه الرحمه «مرده آنست که نامش به نکویى نبرند«.

نام شهید در دنیا زنده است چون راه او و هدف او انگیزه و چراغ هدایت و سفینه نجات است. و شهادت او موجب بقا و زندگى دیگران است بنابراین تا حقیقت و عدالت و انسانیت زنده است او هم زنده است.

ج) از آنجا که شهید با علم حصولى و حضورى حقانیت آیین خدا و وعده‏هاى الهى را درک کرده، به مراحل والاى یقین و شهود و قرب رسیده است بنابراین او فقط «وصف یار» نشنیده بلکه «وصل یار» و «شهد لذت دلدار» را ادراک مى‏نماید. بهر حال انتخاب واژه شهید در فرهنگ ما ناشى از سه جنبه است: جنبه اول ناشى از تاثیر شهادت بر حیات اعتقادى و اجتماعى جامعه و نقش الگویى و بیدارگرى و حماسه آفرینى شهید است. جنبه دوم ناشى از مقام حیات جاوید و طیبه شهدا در روز قیامت و گواهى و شفاعت آنهاست. جنبه سوم ناشى از علم حصولى و وصولى و حضورى آنها نسبت به کارى است که انجام داده و مسیرى که طى مى‏کنند. آنها سلسله مراتب والاى عشق و عرفان و اشرق را طى کرده و به سرچشمه مقصود رسیده‏اند. عده‏اى ریشه و تعریف مفهوم شهادت را با مفهوم خارجى آن یعنى «Martyrdom«»معادل» و در عده‏اى مرتبط و عده‏اى مخالف مى‏دانند. فرهنگ انگلیسى – فارسى اکسفورد واژه شهادت را اینگونه تعریف مى‏کنند: «شهادت به عملى اطلاق مى‏شود که فرد به خاطر اعتقادات مذهبى و یا به خاطر دلایل و اصول مهمى مى‏میرد و یا خود را به رنج دچار مى‏کند» (2) در فرهنگ‏

علوم سیاسى شهادت اینگونه تعریف شده است: «1- کشته شدن در راه عقیده 2- در اصطلاح حدیث و در تاریخ و ادب اسلامى به کشته شدن ضمن جهاد در راه خدا به دست مخالفان دین گفته مى‏شود. شهادت داراى دو رکن است: یکى اینکه در راه خدا و فى سبیل‏الله باشد، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداى هدف کند و دوم اینکه آگاهانه صورت گرفته باشد.» (3).

از دیدگاه دورکیم شهادت طلبى نوعى خودکشى دگرخواهانه است. تعریف او از خودکشى عبارتست از «مرگى که بطور مستقیم یا غیرمستقیم از عمل مثبت یا منفى قربانى کردن خویش ناشى مى‏شود به گونه‏اى که قربانى خود مى‏داند آن عمل این نتیجه را به بار خواهد آورد.» (4).

از دیدگاه علامه جعفرى «شهادت عبارتست از پایان دادن به فروغ درخشان حیات در کمال هوشیارى و آزادى براى رسیدن به هدفى که آن هدف والاتر و بهتر از زندگى طبیعى دنیاست.» (5).

از دیدگاه ایشان برخى از ابعاد شهادت بدین قرار است: 1- پایان دادن به زندگى طبیعى معمولى در راه دفاع از ارزشها و حیات حقیقى. 2- شکافتن کالبد مادى و به پرواز درآوردن روح در مقام شهود الهى در راه وصول کمال و بزرگداشت حیات معقول. 3- تعیین کردن ملاک و میزان براى زندگى قابل تفسیر در این دنیا.

دکتر شریعتى معتقد است که واژه «شهید» در فرهنگ اسلامى در مقایسه با فرهنگ غربى داراى اختلاف معنایى و بینشى عمیقى است زیرا «در ممالک اروپایى به شهید مارتیر مى‏گویند از ریشه مورت به معناى مرگ و مردن ولى در اسلام و بالاخص در فرهنگ شیعى که تکیه اصلى آن شهادت است به جاى کلمه مارتیر و به جاى ریشه مورت، این مفهوم یعنى کلمه‏اى از ریشه «شهد» به معناى حضور، حیات، گواه و نمونه، حى و حاضر انتخاب شده است و این امر و کلمه اختلاف دو بینش، دو نوع نگاه، دو نوع تلقى و شعور و فهم را در اسلام تشیع علوى با فرهنگ‏هاى دیگر جهان نشان مى‏دهد. (6).

بهرحال اینکه در فرهنگى شهادت معنا و مفهوم خاص خود را داشته باشد قدرى طبیعى بنظر مى‏رسد اما این موضوع به این مفهوم نیست که در فرهنگها درباره‏

شهادت طلبى اصول و آرمانها و انگیزه‏هاى مشترکى یافت نشود.

در این کتاب نیز با توجه به اندیشه‏هاى متفکرین (همانطوریکه در بسیارى از تعاریف علوم انسانى مشهود است.) تعریف کاملا یکسانى وجود ندارد. تعریفى که ما از «شهادت طلبى» ارائه مى‏دهیم و بنظر مى‏رسد این تعریف با توجه به همه ادیان و فرهنگها قابل قبول باشد عبارتست از: «آمادگى افراد براى فدا شدن بطور داوطلبانه و آگاهانه با انگیزه‏هاى معنوى و در راه تحقق ارزشهاى متعالى» البته مشخص است که انگیزه‏هاى معنوى و ارزشهاى متعالى در فرهنگ اسلامى ریشه در قرآن و سنت دارد.با این تعریف جانبازان، آزادگان، رزمندگان و همه کسانى که به نحوى آمادگى خود را براى ایثار و شهادت در راه ارزشهاى مقدس نشان داده‏اند و یا خواهند داد، در مراتبى از شهادت طلبى هستند اما در این میان شهیدان با نثار خون و جان شستن از حیات در اوج مراتب «شهادت طلبى» قرار داشته‏اند.

در برخى از احادیث تعریف گسترده‏ترى از شهادت شده است و کسانى را که در راه دفاع از جان و مال خود کشته شده‏اند شهید گفته‏اند (المقتول دون عیاله و ماله) و آن به این دلیل است که آنها به خاطر حفظ شرف و عزت و تکلیف شرعى کشته مى‏شوند نه به خاطر منفعت پرستى.

اگر چه در عرف ما ممکن است این افراد نیز مراتبى از اجر شهید راه داشته باشند اما به معنى اخص منظور ما در این کتاب اینگونه شهادت نیست.

بهر حال وقتى که چنین کسانى اجر شهید دارند، پس شهیدان راه عدالت و آزادى و حقیقت بسیار عزیز و مقدس خواهند بود.

استاد شهید مطهرى در یک تقسیم‏بندى انواع مرگها را بصورت زیر بیان کرده است:

»الف) مردن طبیعى یا موت طبیعى (نه اخترامى) یعنى یک کسى عمر طبیعى خود را کرده و تمام شده است.

ب) موت اخترامى به وسیله عوامل طبیعى مثل جوانمرگ شدن‏ها در اثر حصبه و….

ج) موت اخترامى به وسیله حوادث و سوانح مثل زلزله و….

د) موت اخترامى به وسیله حوادث و سوانح که مقتول در آن تقصیر داشته….

ه-) موت اخترامى به وسیله‏ى حوادث و سوانح که هم مقتول و هم شخص دیگر تقصیر داشته است.

و) موت اخترامى به قتل عمد که مقتول هیچگونه تقصیرى نداشته و صرفا جنایت

قاتل سبب شده است.

ز) کشته شدن در راه سربازى و فداکارى و شهادت که مقتول خود را در راه عقیده و هدف خود فدا مى‏کند و عمد دارد ولى در راه هدف مقدس عالى خود کشته مى‏شود و به عبارت دیگر مرگ انتخابى که انسان آگاهانه مرگ را براى تحقق بخشیدن به هدفش انتخاب مى‏کند.

ح) البته نوعى دیگر مرگ انتخابى هست که خودکشى و فرار از مقابله با حوادث است که ضعف است.» (7).

از این مرگها برخى ضایع شدن و نفله شدن است و برخى باعث تاسف است اما مرگ از نوع هفتم مرگى انتخاب در راه اهداف متعالى است و شهادت نام دارد این مرگ نه براى شهید مایه تاسف و تاثر است و نه براى بازماندگان شهید و جامعه‏اى که شهید را پرورانده است، چرا که این مرگ کشته شدن در راه اهداف مقدس و متعالى است و آثار و خیرات بسیارى دارد.


1) تفسیر المیزان، علامه طباطبایى، ج 4، ص 41.

2) فرهنگ انگلیسى – فارسى اکسفورد، ص 382.

3) فرهنگ علوم سیاسى، انتشارات مرکز اطلاعات، مدارک علمى ایران، ص 237.

4) مراحل اساسى اندیشه در جامعه‏شناسى، ریمون آرون، ص 358.

5) تفسیر نهج‏البلاغه، محمدتقى جعفرى، ج 6، ص 3.

6) شیعه، على شریعتى، ص 172.

7) حماسه حسینى، جلد 3، شهید مطهرى، ص 81 – 82.