خودکشى در منظر ادیان امرى مذموم و مطرود است. در غالب فرهنگها نیز پاسدارى از گوهر عمر و غنیمت جان، امرى لازم است. در فرهنگ اسلامى کسى که نفسى را به عمد از بین ببرد گویى همه انسانها را از بین برده است. اسلام همواره مخالف جنگ طلبى و تجاوزگرى و کشتار بىدلیل است چرا که همه انسانها داراى کرامت هستند و جان آنها شایسته تکریم و تعظیم است، اما سئوال اینجاست پس چرا عدهاى به استقبال مرگ مىروند و مرگ را به بازى مىگیرند در حالیکه قصد آنها فرار از زندگى نیست. چرا استشهاد و استقبال از شهادت براى عدهاى یک آرزوست؟ چرا بسیارى از والاترین و شریفترین انسانهاى تاریخ که بشریت به آنها افتخار مىکند سخن از شهادت گفتهاند و یا آرزوى مرگى شهادت گونه داشتند.
در دعاى ماه رمضان از ائمه معصومین نقل شده است که فرمودند: به ما توفیق بده که در راه تو و به همراه ولى تو کشته شویم و به فیض عظماى شهادت برسیم. در دعاى افتتاح آمده است «و قتلا فى سبیلک فوفق لنا» و یا در دعاى پس از زیارت جامعه ائمه المومنین مىخوانیم: «خدایا مرا سعید زنده بدار و شهید بمیران«. امام صادق (ع) در مناجات خود چنین مىگوید: از تو مىخواهم که وفاتم را کشته شدن در راهت مقرر
دارى در حالى که زیر پرچم پیغمبر و در راه و جهت اولیایت باشد و نیز زمانى که یزید امام سجاد را به کشتن تهدید مىکند، امام مىفرماید: آیا مرا به کشته شدن تهدید مىکنى آیا نمىدانى که کشته شدن عادت ماست. شهادت براى ما افتخار و کرامت است. ارزش مقام شهادت نزد ائمه بسیار والاست. از امام صادق (ع) منقول است که فرمودند: «والله ما منا الا مقتول شهید«. سوگند به خدا هیچیک از ما نیست مگر اینکه کشته و شهید شده است.» (1) توجه به سخنان بزرگترین مغز متفکر جهان شیعه، استاد بسیارى از بزرگان اهل سنت و پرچمدار علم و حکمت و فضیلت یعنى امام صادق (ع) – که بسیارى از دانشمندان جهان به مقام علمى او اعتراف دارند – درباره موضوع شهادت مبین اهمیت و نقش والاى فرهنگ شهادت در استقرار سایر ارزشهاى متعالى است. درباره اهمیت و ضرورت بررسى موضوع شهادت طلبى و پدیده شهادت همین بس که: «اگر پدیده شهادت چیزى بود که در همه تاریخ بشرى یکبار اتفاق مىافتاد، یعنى تاریخ بشر تنها یک فرد شهید داشت، باز اهمیت شهادت فوق همه پدیدههاى حیات بشرى بود، چه برسد به اینکه در گذرگاه قرون و اعصار کاروانیان منزلگه شهادت متجاوز از میلیونها پاکان اولاد آدم بوده، پیشتاز برجستهاى چون حسین بن على (ع) و اعضایى با شخصیتهاى عظیم در این کاروان کوى الهى شرکت داشتند.» (2) و البته همانطوریکه ما بررسى خواهیم کرد مسئله شهادت طلبى از مسائل مهم در تاریخ بشرى بویژه در جنگها و انقلابات اجتماعى بوده است.
از طرفى تاریخ زندگى انسانها از جنگ و کشتار و خشونت خالى نیست، و از طرف دیگر مقابله با جنگ افروزان و خشونت طلبان و تجاوزگران و شهادت در طریق انسانیت و آزادى و عدالت و دیانت یک بعد دیگر آن است. تاریخ بدون وجود چنین انسانهاى آرمانى و ایثارگر و شجاع که طلایهدار حماسههاى جاویدان و پیشتاز جانبازى و شورانگیزى بودهاند چندان جالب بنظر نمىرسد.
شناخت اهداف و انگیزهها و ارزشهاى مورد نظر این انسانها موجب تاسى به اهداف و آرمانها و شناخت فضائل آنها مىشود. شناخت این انسانهاى والا و نیز فرهنگى که اینگونه انسانها را بپرورد براى جامعهشناسى بسیار مهم و حیاتى است، چرا که جامعهشناسى اکنون مدعى تغییر، آزادى، عدالت، اصلاح، تکامل جامعه، نفى
ناهنجارىها و بىنظمىهاست و اینها همان اهدافى است که بسیارى از شهداى بشریت بخاطر آن از هستى خود گذشتهاند.
انسان سالم، شیفته و عاشق زیبایىهاست چرا که زیبایى دوستى با فطرت و خلقت او عجین است. او مخلوق آفریدگارى زیبا است که هم خالق زیبایىهاست و هم زیبایىها را دوست دارد.
البته همه زیبایىهایى که خداوند آفریده است فقط جنبه ظاهرى و هندسى و حسى ندارد که براى همه قابل ادراک باشد، اگر چه بىهنرانى نیز وجود دارند که در درک جنبههاى ظاهرى زیبایى نیز مشکل دارند. بنابراین زیبایىهاى ظاهرى نوع اول هستند و نوع دوم زیبایىها، زیبایىهاى روحى و معنوى هستند که جنبه والاتر و ظریفترى از زیبایىگرایى است.
ایثار، از خود گذشتگى، شجاعت، شهادت طلبى در راه اهداف مقدس و… در این دسته قرار مىگیرند. اکنون سئوال اینجاست که چرا شهادت طلبى زیباست؟ پاسخ آن است که مگر مىشود آزادى، عدالت، معرفت، حقیقت، حکمت، عشق، محبت، دین، عبادت، تقوا و… زیبا باشد اما فدا شدن و جانبازى در راه آنها زیبا نباشد؟
خوب بودن، خوب زیستن و خوب مردن هر سه هنر است اما اوج هنر آن است که انسان خوب باشد و زیبا زندگى کند و زیبا بمیرد.
درباره موضوع شهادت طلبى این مطلب بیشتر قابل درک است.
اصولا شهادت، مرگ در راه ارزشها برمبناى یک جهان بینى و ایدئولوژى خاص است. بنابراین طبیعى است که ما در تحلیل شهادت طلبى از منظر یک مکتب به حوزه ایدئولوژى آن مکتب وارد شویم و یا بر اساس ایدئولوژى خاص خود تحلیل نماییم.
از طرف دیگر «شهادت طلبى دینى» – همانند خود دین – با اعتقاد به مسائل ماوراء الطبیعه عجین است، پس در تحلیل و تفسیر آن نیز باید به این نکته توجه کرد و نباید با شیفتگى محض به تئورىهاى غربى فقط به رویکرد علمى صرف اکتفا نمود.
ما در فصل اول کتاب، جایگاه و اهمیت شهادت طلبى و معنى لفظى و معنوى آنرا مورد بررسى قرار مىدهیم. در فصل دوم تاریخچه و نمونهها و اهداف و انگیزههاى شهادت طلبى را در ادیان و فرهنگها بررسى مىنماییم. چرا که اعتقاد ما اینست که شهادت طلبى ریشه در فرهنگ، ارزشها و اعتقادات دارد و تا حد زیادى ناشى از آموزههاى دینى و اخلاقى اقوام است.
بنابراین در تحلیل مسئله شهادت طلبى مانند بسیارى از مسائل اجتماعى بدون بررسى پیشینه فرهنگى و مذهبى و تاریخى، نمىتوان به تحلیلى جامع دست یافت. از آنجا که وجود افراد شهادت طلب و جان بر کف که حاضر باشند تا سر حد اهداى جان در راه مبانى و اعتقادات ملى و احکام مذهبى و ارزشهاى فرهنگى دفاع کنند، امرى حیاتى است، هر دین و فرهنگى با انگیزههاى خاصى افرادى را که در آن طریق کشته مىشوند لقب «شهید» مىدهد.
در فرهنگ اسلامى ما نیز شهادت ابتدا موضوعى دینى است. جهاد که معمولا یکى از بسترهاى شهادت است در بخش «فروع دین» مورد بررسى قرار مىگیرد و لذا نوعى عبادت محسوب مىشود.
در موضوع عبادات، نیتها و انگیزهها بسیار مهم هستند چرا که مؤلفه اساسى و تعیین کننده ماهیت هر عملى در فرهنگ دینى ما نیت شخص انجام دهنده است و فقط نتیجه یک امر به تنهایى براى اصالت و قداست یک امر کافى نیست. در نیتهاست که مقصود اصلى از عمل، معلوم مىگردد و چون در موضوع شهادت طلبى شهید انتظار قبولى عمل را از خداوند دارد و از آنجا که خداوند از نیتها و قلبها و انگیزهها و عاقبت امور همه بندگان آگاه است، کنشگر در عرصه عمل باید به این مسئله توجه خاصى را مبذول دارد تا این کنش او مقبول درگاه حق تعالى قرار گیرد. از طرفى در این فرهنگ نمىتوان گفت که هدف وسیله را توجیه مىکند چرا که براى رسیدن به آرمانهاى مقدس نمىتوان از وسایل نامقدس و نا مشروع استفاده کرد. مثلا در موضوع شهادت طلبى استفاده از اعمال تروریستى و قتل عام بىگناهان جایز نیست. البته واژه تروریسم نیز باید تعریف دقیق شود چرا که سردمداران نظام سلطه از این واژه استفاده ابزارى مىکنند و واژه تروریسم اکنون سوژهاى براى آنها جهت مظلوم نمایى و مقابله با ملتها و دولتهاى مخالف است. از طرف دیگر نگرشى که یک آیین و ایدئولوژى درباره انسان و مبدأ و معاد و راههاى سعادت دنیوى و اخروى او دارد، در تصمیمگیرىهاى پیروان آن مکتب نیز مؤثر است. در موضوع شهادت طلبى نیز اعتقاد یا عدم اعتقاد به ماوراء الطبیعه و مسائل مشابه نیز امرى حیاتى و مهم محسوب مىشود.
در فصل سوم ما به بررسى موضوع شهادت طلبى از دیدگاه جامعهشناسى مىپردازیم. شهادت طلبى یک مسئله اجتماعى است. لذا جامعهشناسان علاقهمندند به حل این مسئله نائل آیند، آنها مىخواهند بدانند شهادت طلبى در چه نوع جوامعى و با
چه نوع فرهنگى بیشتر رخ مىدهد؟
به خاطر چه ارزشهایى افراد جان خود را فدا مىکنند؟ چه عواملى بر رفتار شهادت طلبانه مؤثرند؟ شهادت چه کارکردهایى براى جامعه دارد؟
در فصل چهارم به این موضوع پرداختهایم که شهادت طلبى رفتارى است که در جامعه اتفاق مىافتد. بنابراین از موضوعات مورد علاقهى روانشناسان اجتماعى است.شهادت طلبى با انگیزهها و شخصیت و رفتار کنشگران در جامعه مرتبط است. نوع و شدت انگیزههاى افراد حتى در یک موضوع خاص و یک فرهنگ خاص و مشترک یکسان نیست. با وجود ارزشهاى یکسان و مشترک در یک فرهنگ نیز گاهى شهادت طلبى انگیزههاى متفاوتى دارد. بنابراین شهادت طلبى هم به انگیزههاى فردى و شخصیت افراد مرتبط است و هم به ارزشهاى اجتماعى و فرهنگ عمومى. در فصل پنجم به بررسى شهادت طلبى از دیدگاه قرآن و سنت مىپردازیم و در فصل ششم موضوع شهادت طلبى را از دیدگاه عدهاى از متفکرین مسلمان بررسى مىکنیم.
در فصل هفتم به ارتباط شهادت طلبى با برخى از مفاهیم و متغیرها توجه مىنمائیم در فصل هشتم به طرح نظریهاى جدید و جامع (نظریه همبستگى معنوى) درباره شهادت طلبى مىپردازیم و اعتقاد ما بر آنست که این دیدگاه به طور کلى مىتواند متضمن ابعاد کلى شهادت طلبى در غالب فرهنگها و ادیان بوده و از نظر جامعهشناسى و روانشناسى اجتماعى نیز قابل بررسى باشد. در پایان کتاب یعنى فصل نهم این نظریه (نظریه همبستگى معنوى) را با روش تحلیل محتوى در یک جامعه آمارى مورد بررسى قرار مىدهیم تا توانایى آن در تبیین و تفسیر موضوع شهادت طلبى مورد آزمایش قرار گیرد.
1) بحار جدید، ج 27، ص 209.
2) ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، محمدتقى جعفرى، ج 6، ص 9.