»این خون سید الشهداست که خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مىآورد و این دستجات عزیز عاشورا که مردم را به هیجان مىآورد و براى اسلام و براى حفظ مقاصد اسلامى مهیا مىکند.» (1).
آنچه که جوهر و قوام حرکت انبیاء و اولیاى خدا را تشکیل مىدهد «حماسه» است.
که بدون آن، حرکتها و قیامها بىمعناست. ظهور ولایت به اسم قدرت و شجاعت است که باعث بقاى موجودات و حاکمیت ولایت در سراسر هستى مىشود. هر موجودى براى ادامهى حیات، بهرهاى از قوهى ولایت دارد. مکاتب سیاسى قدرت را جوهر حکومت مىدانند؛ اما در تعریف و تحلیل قدرت به خطا رفته، با بیان ارادهى همگانى و زور سیاسى، به معناى ایجاد ترس و وحشت در مردم، تئوریهایى را
ارائه دادهاند که با احساس باطنى قدرت در افراد جامعه هماهنگى ندارد. این امر موجب آن شده است که مردم در طول تاریخ به نیرویى مرموز و ارادهاى باطنى و ارواح غیبى معتقد شوند تا واکنش طبیعى احساس خود را به واسطهى قدرتى که موزون جهان هستى است، ارضا کنند، علم جدید نتوانست جاى این قدرت را اشغال کند و تکیهگاه احساس خودآگاه گردد. بنابراین، نتیجه مىگیریم آن قدرت و نیرویى که بشر به طور خودآگاه بدان معتقد است و تسکینى براى هیجان درونى خود مىداند، «قدرت ولایت» است که «معیت بقایى» با همهى موجودات دارد و علاوه بر آن «معیت همراهى» با نوع انسان
به این ترتیب، قدرت چون هم قوام موجود و هم هادى اوست، مصداق حماسه است که مظهر ولایت به اسم شجاعت و صفت هدایت است. درنتیجه، حماسه، جوهر هستى، حرکت، حکومت و هدایت محسوب مىشود؛ فلذا باید به مدعیان قدرت و تعلیم سیاست گفت: حکومت جلوهاى از ولایت است و شأن ولى در این جلوهى، هدایت است. عدول از این واقعیت، تئوریهاى قدرت و حکومت را به تطویل توجیهات کشانده، نه تنها روح جهان بشرى را اقناع نکرده، بلکه چهرهى خسته و عاصى بشر را از این تأویل و توجیه کاملا ملول ساخته است. این یک حقیقت انکارناپذیر است که انگیزهى بازیابى هویت گم شده در بشر امروز، رو به تقویت است.
نکتهى مهم این که «حماسه«، مأموریتش تنها حکومت ظاهرى و تدبیر امور دنیوى مردم نیست؛ بلکه حفظ بقاى انسان در دنیا و آخرت و تضمین حیات ابدى از ویژگیهاى آن است؛ زیرا حماسه، مظهر ولایت به اسم قدرت است و احاطهى ولایت کلیه در همهى عوالم، شأن حماسه را پایدار مىکند.. به این ترتیب، چنین قدرتى از نوع بشر، با همهى تدبیرش، غیر ممکن است. به همین دلیل ولایت در فرهنگ اسلام، اصالتى خدایى دارد و تعین او در حقیقت محمدیه «صلى الله علیه و آله» و سلسلهى انبیا و اولیاى خدا، تجلى در گسترهى عوالم مىکند. پس اصالت حکومت و قدرت در مکتب اسلام از آن خداست. و امامت و نصب امام، امرى انتصابى است.
1) صحیفه نور، ج 15، ص 204.