جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آنانی که جنگ را محکوم می‏کنند

زمان مطالعه: 4 دقیقه

هر مرخصی شامل مقداری اشتیاق و مقداری انزجار است. اشتیاق در ملاقات خانواده و صله رحم و انزجار از ناهنجاریهای شهر. از بیگانه بودن شهریها با جنگ. ازدهن کجی بعضی‏ها به جنگ.

روزهای اول و دوم مرخصی شیرین است، ولی از روز سوم و چهارم به بعد باید متحمل ضربه‏هایی سنگین به روح خود باشی. بعضی تو را محکوم می‏کنند برخی تو را مجنون می‏دانند. عده‏ای تو را قابل ترحم و خیر تو را در خانه نشینی می‏دانند. گروهی نیز معتقدند وظیفه‏ی تو پایان یافته و حضور مجدد تو ضرورتی ندارد.

محل کار هم مزاحم اعزام تو هستند و برایت خط و نشان می‏کشند. اداره و کارخانه با اعزام تو مخالف است. ولی باید مقاومت کنی. هم دشمن دانا دارد هم دوست نادان. عده‏ای هم دنبال منافع خویش‏اند. جلوتر از نوک دماغ خود را نمی‏بینند. به همه چیز با عقل محدود خود می‏نگرند. به دیگران اعتماد کمتری دارند و حتی حضور در جبهه را تفسیر به رأی می‏کنند. خدا رحم کند.

شهر همچنان مسحور کالاهای فرنگی است. تعدادی هم شبها ناخواسته از طریق تلویزیون شاهد اعزام نیرو به جبهه‏اند. عده‏ای هم با بالا و پایین شدن

بهای ارز و کالاهای لوکس متوجه تحرکات نظامی ‏در جبهه می‏شوند. البته در مقابل این افراد، مسلمانان هوشیاری وجود دارند که به جنگ کمک می‏کند و برای آن دل می‏سوزانند. از خانواده‏های شهید تجلیل می‏کنند. به تجهیز رزمنده‏هایی می‏پردازند و در هر فرصت که پیش آید، در جبهه هم حاضر می‏شوند. ضمن اینکه در همین گروه، افرادی هستند که حاضرند همه گونه کمک کنند، ولی ظاهرا می‏ترسند پا به جبهه بگذارند! جلوی رفتن فرزندانشان را هم می‏گیرند. جان عزیز است؛ حفظ آن هم برای چنین افرادی واجب و شاید واجبتر از اسلام!؟

اگر چه یافتن راه حق چندان مشکل نیست، اما گام نهادن در آن سخت است. باید از خیلی چیزها لباس و منزل و ماشین و پول و… چشم پوشید. خورد و خوراک هم محدود است. نان و پنیر هم جزو غذای رسمی قرار می‏گیرد و باید تحمل گرسنگی را داشته باشی.

رزم شبانه و خشم شبانه، خواب را از تو می گیرد و ساعتها باید در دل شب و در سیاهی مطلق راهپیمایی کنی. به سوی رگبار گلوله‏ها بدوی و اتاق گاز را تحمل کنی. تجهیزات زیادی را به خود ببندی و خود را برای شب حمله آماده سازی.

چشم از مادیات بپوشی و با معنویات زندگی کنی. برای خواندن زیارت عاشورا، دعای کمیل و ابوحمزه ثمالی، وقت بگذاری. قلبت را بشکنی و برای اباعبدالله الحسین گریه کنی. از گناهان توبه کنی و خود را به حالت خوف و رجا برسانی. از ملامت ملامتگران غیر خدایی عقب نشینی و آماده‏ی پذیرش هر گونه بلا باشی. آیا طاقت دیدن پیکر بی‏سر شهیدی را داری؟ آیا می‏توانی دست و پای جدا شده‏ی شهیدی را جمع آوری کنی؟ آیا توان آن را داری که شاهد جان دادن بهترین دوستانت باشی؟ آیا می‏توانی سوزش ترکشی را بر اندام خود تحمل کنی؟ با دیدن خون چه احساسی خواهی داشت؟ اگر چند روز غذا نخوری چه؟

اگر دستور عقب نشینی شنیدی چه؟ اگر مجبور شدی برای خنثی کردن مین، به روی آن بخوابی چه؟ آیا طاقت سیلی افسر تنومند عراقی را به هنگام اسارت داری؟ آیا می‏توانی پس از یک هفته جنگ و مبارزه، باز هم 10 کیلومتر بدوی. آیا می‏دانی بسیجی‏ها هم گاهی در مقابل مشکلات در دل خود گریه می‏کنند؟ آیا افتادن با بدن مجروح در میان نیروهای خودی و دشمن گریه ندارد؟ آیا می‏توانی در شبهای سرد کردستان، پیکر پاک دوست شهیدت را برای گرم شدن به روی خود بیندازی؟ آیا می‏توانی جاری شدن خون از گوش آرپی جی زن را ببینی و دم برنیاوری؟ آیا دیدن مجروحی که خود دست قطع شده‏اش را حمل می‏کند، طاقت نمی‏خواهد؟ آیا می‏توانی پاهای ورم کرده رزمنده‏ای را از چکمه‏ی خونینش خارج کنی؟

به خدا جنگ سخت است. آنها که جنگ را ندیده‏اند نباید در مورد جنگ قضاوت کنند. همه‏ی جنگها مشکل است، ولی این جنگ، مقابله ایمان و بدنهای عریان با کفر و سلاحهای مجهز است. محاصره‏ی اقتصادی کمر مردان جنگ را شکسته. مسئولان و فرماندهان، شبانه می‏گریند. همه تحت فشارند. ولی باید ایستاد. در صدر اسلام وضع از این هم مشکلتر بوده. دوران شعب ابی‏طالب غیر قابل توصیف است. اسلام با خون دل به دست ما رسیده است. هزاران شیعه در لابلای دیوار کاخ ستمگران، دفن شده‏اند. هزاران نفر در راه اسلام به شهادت رسیده‏اند. پیامبر خون دلها خورده، دندان مبارکش شکسته، دل او را آزرده‏اند.

علی را خانه نشین و شهید کردند. حسن و حسین را شهید کردند. ائمه اطهار را شهید کردند. اسلام مظلوم است. باید خون دل خورد. باید دست و پا داد. شهید داد. مطیع بود. عملیات کرد. دل امام را شاد نمود و در راه دین خدا استقامت کرد. امید است آیندگان با جنگ، عارفانه‏تر برخورد کنند. بیشتر کشورها کنار کشیده‏اند. و بسیاری از آنها به دشمن کمک می‏کنند. فقط خودمان هستیم و خودمان. آن هم با چند گروه کج و معوج. یاران راستین اندک‏اند، ولی خدا به اینها برتری خواهد داد. خدا صالحین را وارث زمین می‏گرداند. تعداد مطرح نیست،

مهم راهی است که در آن قرار گرفته‏ایم و باید تا آخر برویم.

هنوز بخشی از خاک ایران عزیز در اشغال دشمن است. غرور اسلامی و ملی ما اجازه نمی‏دهد، دشمن در سرزمین ما باشد. ما هم برای عقایدمان می‏جنگیم و هم ارزشهای ملی را پاس می‏داریم.

اسلام جغرافیا ندارد. مرزهای فکری اسلام، سر تا سر جهان است، خاک هم وسیله‏ای است و هدف اصلی پیشبرد اهداف اسلامی است. ما مؤلفه‏های قدرت را می‏شناسیم و اهمیت سرزمین را می‏دانیم. تفکر اسلام تا عمق جنگلهای آمازون پیش می‏رود، در سرزمین آلاسکا هم اقتدار دارد. چشم بادامی‏ها را هم هدایت می‏کند. در عین حال، اسلام برای جغرافیای طبیعی هر کشور ارزش نیز قائل است و برای آن هم قانون دارد. تجاوز به خاک دیگران را نمی‏پسندد و کشته شدن در راه آزادی سرزمین را مقدس می‏داند.

امروز باید ایران اسلامی از لوث وجود صدامیان کافر پاک شود. اسلام، اجازه نمی‏دهد مسلمین خوار و حقیر شوند. از دست دادن سرزمین ذلت و باعث ضعف اسلام و مسلمین است. باید متجاوز سرکوب و مرزهای جغرافیایی آزاد شود. ما هم برای اسلام می‏جنگیم و هم برای ایران. ایرانی که اسلامی شده و امام خمینی در رأس آن قرار گرفته و از سربازانش می‏خواهد تا خاک جمهوری اسلامی آزاد کنند. باید محکم، با اراده و با یاد خدا برای شکست دشمن به مبارزه ادامه داد.