جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اطلاعات؛ نفوذ به قلب دشمن

زمان مطالعه: 3 دقیقه

اطلاعات و عملیات یعنی نفوذ به قلب دشمن. یعنی عبور از تصمیمات و تخیلات عراقی‏ها. یعنی دست خالی رفتن و با اطلاع کامل بازگشتن. اطلاعات و عملیات هم نوعی عشقبازی با خداست. خود را به خدا سپردن است. استفاده از حواس ظاهری برای ضربه به باطن دشمن در آن دل شب، چشم سیاهی می‏رود. نباید هیچ نوری وجود داشته باشد. نور ستارگان هم در حداقل. پس از دعا و نیایش، به سوی دشمن می‏روی. از همین ابتدا باید متوسل باشی، متذکر باشی. تجربه را به کار ببندی و حریف را دور بزنی. فاصله تا سنگرهای عراقی به زودی کم می‏شود و خود را در مقابل دریچه‏های کوچک و سیاه سنگرهای عراقی می‏یابی. گویی صدها چشم تو را نگاه می‏کنند. نمی‏توانی به هیچ یک از آنها اعتماد کنی. ممکن است در هر سنگر یک عراقی در کمین باشد.یک قدم جلوتر شاید مساوی باشد با اسارت یا شهادت. ولی باید رفت. باید اطلاعات را جمع آوری کرد. در اینجاست که خدا به انسان آرامش می‏دهد. هر چه دل خدایی‏تر باشد، آرامش بیشتر است. باید خود را به رضای خدا بسپاری. چون برای خدا آمده‏ای، پیروزی. اگر شهید هم بشوی، باز هم پیروزی. در کار خدا شکست و نابودی وجود ندارد. طریقه و راه مهم است. چون با خدا معامله

کرده‏ای، هیچ گاه مغبون نخواهی بود. هیچ تجارتی بهتر از تجارت با «مالک یوم الدین» نیست. پس رفتن بهتر است. باید جلوتر رفت.

در میدان مین معبر زده می‏شود. سیم خاردار به شکل مناسب کنار می‏رود. از میان فوگازها سنگرها به خوبی و با صبر و حوصله برانداز می‏شوند. بهترین راه انتخاب می‏گردد. دو گام جلوتر، بعد 10 گام و حالا در خط دشمن قرار داری و باید شرایط و وضعیت را ثبت کنی. سنگر به سنگر. جاده‏ها، مسیرهای ارتباطی، سنگر مهمات، سنگر اجتماعی و استراحت. کمی عقبتر. جاده‏ی تدارکاتی، مقر خمپاره انداز، محل پارک جیپ 106 م. م. سنگر فرماندهی، منبع سوخت، منبع آب. مواظب نگهبان باش. پنهان شو. همه طرف را به خوبی نگاه کن.

اگر چه همه چیز در اختیار توست و می‏توانی یک آتشبازی حسابی به راه بیندازی، ولی نباید خطا کنی. تو برای کار دیگری آمده‏ای. انهدام این اندک بی‏فایده است. تو باید مقدمات را برای انهدام همه‏ی اینجا فراهم سازی. احساسات را کنار بگذار. به راحتی نفس بکش. هر صدای نابجایی یعنی خطر برای تمام عملیات. شاید اسارت تو و افشای عملیات. تعیین میزان نفوذ و شناسایی به عهده‏ی مسئول و فرمانده توست. اینجا هم باید مطیع باشی. با حرکت دست با یکدیگر صحبت کنید. از کید دشمن غافل نباشید.

شناسایی در شبهای متوالی صورت می‏گیرد و ممکن است هر تکه از شناسایی چندین شب طول بکشد، ولی به هر حال اطلاعات مورد نیاز جمع آوری می‏شود و از انبوه گزارشها، توجیه منطقه تهیه می‏شود. جزئیات به اطلاع فرماندهان طرح و برنامه و مسئولان عملیات می‏رسد و آنها برای ادامه‏ی کار تصمیم می‏گیرند. تو هنوز یک سربازی. وظیفه‏ات را انجام می‏دهی و منتظر ادامه‏ی دستور می‏مانی. شاید لازم باشد کار گسترده‏تر شود و شاید تعطیل کار اصلح باشد.

هیچ شناسایی بدون خطر نیست. اکثر شناساییها همراه با تلفات است. رفتن روی مین، هدف تیر سرگردان عراقی قرار گرفتن، گاهی آتش خمپاره‏های خودی.

اگر چه غالبا هماهنگی لازم صورت می‏پذیرد. شاید شهادت بهترین دوست در زیر سنگر عراقی‏ها و حمل آن به عقب در انتظار باشد. تعداد زیادی از بهترین نیروهای اطلاعات و عملیات در مراحل شناسایی به شهادت رسیدند و یا مجروح شدند و تعدادی نیز در ادامه کار و شب عملیات به عزیزان پیوستند.

گردانها ابتدا در اختیار نیروهای اطلاعات و عملیات قرار می‏گیرند و حتی در مراحل بعدی نیازمند راهنماییهای آنان هستند و همیشه به عنوان نیروهای اطلاعات و عملیات قرار می‏گیرند و حتی در مراحل بعدی نیازمند راهنماییهای آنان هستند و همیشه به عنوان نیروهای مجرب مورد احترام سایر نیروهایند.

اینجا جبهه اسلام است. همه برای پیروزی حق بر باطل تلاش می‏کنند. این جنگ نعمتی است که خداوند برای وحدت بیشتر در میان امت ایران قرار داد، و الحق که این مردم خوب از این نعمت استفاده می‏کنند و برادری و اخوت در میان آنها رو به ازدیاد است. همه یکدیگر را برادر خطاب می‏کنند و به عنوان یک مؤمن به یکدیگر احترام می‏گذارند. اما این دوستیها و صمیمیتها در قسمتهای مختلف، کم و زیاد است. معمولا در نیروهای رزمنده و آنانی که سلاح در دست گرفته‏اند و قرار است در شب و یا روز عملیات، آتش گلوله‏های دشمن را به جان بخرند، روحیه‏های دوستی و صمیمیت و برادری بیشتر است، و در مراحل پشتیبانی و عقبتر کمی کم رنگتر. شاید این کم و زیادی به خاطر میزان درک واقعیتهای جنگ باشد. آن واقعیتی که وقتی به زمین می‏خورد، شکافی بزرگ ایجاد می‏کند و لحظات شهادت را نزدیک می‏سازد.

آن که در مراتب پشتیبانی و به دور از خمپاره و آتش مستقیم دشمن است، باید از راه دل به معنویات جنگ برسد، ولی آن کس که در خط مقدم است. به طور مستقیم و با درک آتش و گلوله، خود را در قلب جنگ و نبرد می‏یابد و در نتیجه از لحاظ روحی و روانی آماده‏تر و عارفتر است. ولی روحیات جنگ مثل آب، روان و گویاست. به هر جا می‏رسد، دیگران را مجذوب خود می‏کند. حتی آنهایی را که در شهرها نشسته‏اند، چه برسد به کسانی که لباس رزم پوشیده‏اند،

ولی بنا به مقتضیات و شرایط در جایی غیر از گردان و خط اول قرار گرفته‏اند، و اساسا هر عملیات نظامی نیاز به پشتیبانی و تدارکات دارد. و نیروهایی که کمی عقبتر نشسته‏اند، نیروهای رزمنده را تجهیز می‏کنند.