اطلاعات و عملیات یعنی نفوذ به قلب دشمن. یعنی عبور از تصمیمات و تخیلات عراقیها. یعنی دست خالی رفتن و با اطلاع کامل بازگشتن. اطلاعات و عملیات هم نوعی عشقبازی با خداست. خود را به خدا سپردن است. استفاده از حواس ظاهری برای ضربه به باطن دشمن در آن دل شب، چشم سیاهی میرود. نباید هیچ نوری وجود داشته باشد. نور ستارگان هم در حداقل. پس از دعا و نیایش، به سوی دشمن میروی. از همین ابتدا باید متوسل باشی، متذکر باشی. تجربه را به کار ببندی و حریف را دور بزنی. فاصله تا سنگرهای عراقی به زودی کم میشود و خود را در مقابل دریچههای کوچک و سیاه سنگرهای عراقی مییابی. گویی صدها چشم تو را نگاه میکنند. نمیتوانی به هیچ یک از آنها اعتماد کنی. ممکن است در هر سنگر یک عراقی در کمین باشد.یک قدم جلوتر شاید مساوی باشد با اسارت یا شهادت. ولی باید رفت. باید اطلاعات را جمع آوری کرد. در اینجاست که خدا به انسان آرامش میدهد. هر چه دل خداییتر باشد، آرامش بیشتر است. باید خود را به رضای خدا بسپاری. چون برای خدا آمدهای، پیروزی. اگر شهید هم بشوی، باز هم پیروزی. در کار خدا شکست و نابودی وجود ندارد. طریقه و راه مهم است. چون با خدا معامله
کردهای، هیچ گاه مغبون نخواهی بود. هیچ تجارتی بهتر از تجارت با «مالک یوم الدین» نیست. پس رفتن بهتر است. باید جلوتر رفت.
در میدان مین معبر زده میشود. سیم خاردار به شکل مناسب کنار میرود. از میان فوگازها سنگرها به خوبی و با صبر و حوصله برانداز میشوند. بهترین راه انتخاب میگردد. دو گام جلوتر، بعد 10 گام و حالا در خط دشمن قرار داری و باید شرایط و وضعیت را ثبت کنی. سنگر به سنگر. جادهها، مسیرهای ارتباطی، سنگر مهمات، سنگر اجتماعی و استراحت. کمی عقبتر. جادهی تدارکاتی، مقر خمپاره انداز، محل پارک جیپ 106 م. م. سنگر فرماندهی، منبع سوخت، منبع آب. مواظب نگهبان باش. پنهان شو. همه طرف را به خوبی نگاه کن.
اگر چه همه چیز در اختیار توست و میتوانی یک آتشبازی حسابی به راه بیندازی، ولی نباید خطا کنی. تو برای کار دیگری آمدهای. انهدام این اندک بیفایده است. تو باید مقدمات را برای انهدام همهی اینجا فراهم سازی. احساسات را کنار بگذار. به راحتی نفس بکش. هر صدای نابجایی یعنی خطر برای تمام عملیات. شاید اسارت تو و افشای عملیات. تعیین میزان نفوذ و شناسایی به عهدهی مسئول و فرمانده توست. اینجا هم باید مطیع باشی. با حرکت دست با یکدیگر صحبت کنید. از کید دشمن غافل نباشید.
شناسایی در شبهای متوالی صورت میگیرد و ممکن است هر تکه از شناسایی چندین شب طول بکشد، ولی به هر حال اطلاعات مورد نیاز جمع آوری میشود و از انبوه گزارشها، توجیه منطقه تهیه میشود. جزئیات به اطلاع فرماندهان طرح و برنامه و مسئولان عملیات میرسد و آنها برای ادامهی کار تصمیم میگیرند. تو هنوز یک سربازی. وظیفهات را انجام میدهی و منتظر ادامهی دستور میمانی. شاید لازم باشد کار گستردهتر شود و شاید تعطیل کار اصلح باشد.
هیچ شناسایی بدون خطر نیست. اکثر شناساییها همراه با تلفات است. رفتن روی مین، هدف تیر سرگردان عراقی قرار گرفتن، گاهی آتش خمپارههای خودی.
اگر چه غالبا هماهنگی لازم صورت میپذیرد. شاید شهادت بهترین دوست در زیر سنگر عراقیها و حمل آن به عقب در انتظار باشد. تعداد زیادی از بهترین نیروهای اطلاعات و عملیات در مراحل شناسایی به شهادت رسیدند و یا مجروح شدند و تعدادی نیز در ادامه کار و شب عملیات به عزیزان پیوستند.
گردانها ابتدا در اختیار نیروهای اطلاعات و عملیات قرار میگیرند و حتی در مراحل بعدی نیازمند راهنماییهای آنان هستند و همیشه به عنوان نیروهای اطلاعات و عملیات قرار میگیرند و حتی در مراحل بعدی نیازمند راهنماییهای آنان هستند و همیشه به عنوان نیروهای مجرب مورد احترام سایر نیروهایند.
اینجا جبهه اسلام است. همه برای پیروزی حق بر باطل تلاش میکنند. این جنگ نعمتی است که خداوند برای وحدت بیشتر در میان امت ایران قرار داد، و الحق که این مردم خوب از این نعمت استفاده میکنند و برادری و اخوت در میان آنها رو به ازدیاد است. همه یکدیگر را برادر خطاب میکنند و به عنوان یک مؤمن به یکدیگر احترام میگذارند. اما این دوستیها و صمیمیتها در قسمتهای مختلف، کم و زیاد است. معمولا در نیروهای رزمنده و آنانی که سلاح در دست گرفتهاند و قرار است در شب و یا روز عملیات، آتش گلولههای دشمن را به جان بخرند، روحیههای دوستی و صمیمیت و برادری بیشتر است، و در مراحل پشتیبانی و عقبتر کمی کم رنگتر. شاید این کم و زیادی به خاطر میزان درک واقعیتهای جنگ باشد. آن واقعیتی که وقتی به زمین میخورد، شکافی بزرگ ایجاد میکند و لحظات شهادت را نزدیک میسازد.
آن که در مراتب پشتیبانی و به دور از خمپاره و آتش مستقیم دشمن است، باید از راه دل به معنویات جنگ برسد، ولی آن کس که در خط مقدم است. به طور مستقیم و با درک آتش و گلوله، خود را در قلب جنگ و نبرد مییابد و در نتیجه از لحاظ روحی و روانی آمادهتر و عارفتر است. ولی روحیات جنگ مثل آب، روان و گویاست. به هر جا میرسد، دیگران را مجذوب خود میکند. حتی آنهایی را که در شهرها نشستهاند، چه برسد به کسانی که لباس رزم پوشیدهاند،
ولی بنا به مقتضیات و شرایط در جایی غیر از گردان و خط اول قرار گرفتهاند، و اساسا هر عملیات نظامی نیاز به پشتیبانی و تدارکات دارد. و نیروهایی که کمی عقبتر نشستهاند، نیروهای رزمنده را تجهیز میکنند.