روز دوم عملیات است. صبح جای خود را به ظهر میدهد و هواپیماهای دشمن شناسایی خود را به پایان میبرند. شیرجهها شروع میشود. یکی پس از دیگری. بیشتر عقبه را بمباران میکنند. خیلی شدید و سریع. جادههای تدارکاتی ما مورد حمله جنگندههای عراقی قرار میگیرند. جادهها خیلی ناامن میشوند. تعداد زیادی کامیون و خودرو و تانک در زیر بمبارانها، منهدم میشوند. روی ارتفاع هم امنیت وجود ندارد. اینجا هم بمباران میشود. از ارتفاع بالا. چون اگر پایین بیایند پدافندهای مستقر در ارتفاع آنها را میزنند. فقط صدای هواپیما را میشنوی. اما پدافندها خوب کار میکنند. از همه طرف گلوله به آسمان میریزند. دو لول، چهار لول، اولویکن و… پدافند بچههای شجاعی دارد. زیرا هنگام بمباران، هواپیماهای دشمن سعی میکنند اول همین پدافندها را بزنند و برای این منظور به حالتهای مختلف شیرجه میآیند و بمبهای زیادی را اطراف آنها میریزند.
پدافند هم مثل چرخ و فلک به دور خود میچرخد و قدم به قدم هواپیماها را روی آسمان تعقیب میکند و زیبا آن هنگام است که یکی از آنها مورد اصابت قرار گیرد.
قبل از هر چیز تکبیر بچهها میتواند علامت سقوط و یا آتش گرفتن هواپیماهای دشمن باشد. به آسمان نگاه میکنی. یک خط سیاه و یک نقطهی دود آلود. همه دنبال خلبان آن میگردند. شاید با چتر نجات، قبل از انفجار به بیرون پریده باشد. ولی خبری نیست. بعضی وقتها بچهها همین طوری آسمان را نشان میدهند و قطعات خرد شدهی هواپیما را جای خلبان اشتباهی میگیرند. همین باعث خنده و مزاح میشود.
بمبارانها همه را کلافه کرده است. معلوم نیست این همه هواپیما از کجا میآیند؟ میآیند و چند دقیقه در فضای منطقه عملیاتی میچرخند و پس از خالی کردن بمبها میروند. دوباره یک اسکادران دیگر. همین طوری ادامه دارد. انفجار حاصل از بمبارانها نیز وحشتناک است. علاوه بر صدای مهیب، کوهی از دود و آتش به وجود میآورند و گاهی اوقات نیز باعث خسارت و تلفات میشوند.
برای بیرون کردن آنها از منطقه هیچ چیز بهتر از حضور جنگندههای خودی نیست. آنها هم میرسند. نبرد هوایی شروع میشود. یک طرف میگ و سوخو و میراژ و طرف دیگر اف – 5، و اف – 14. بچههایی که این پایین نشستهاند اطلاع زیادی از قدرت مانوری و پرواز هواپیماها ندارند وقتی هواپیماهای ایرانی وارد منطقه میشوند، معمولا هواپیماهای دشمن پا به فرار میگذارند.
به احتمال قوی این ناشی از برتری هوایی جمهوری اسلامی ایران است.
البته با ایمان و تخصصی که این عزیزان در حرفهی خود دارند. غالبا تعداد هواپیماهای دشمن زیاد است ولی تاب مقابله هوایی با جنگندههای تیز پرواز ایران را ندارند.
در این حالت، برو بچههای نیروی هوایی هم خودی نشان میدهند و عقبهی عراق را بمباران میکنند و بر میگردند. این عزیزان از شیوههای خاص مخصوص به خود استفاده کرده و در مناطقی که امکان داشته باشد از پایینترین سطح پرواز میکنند و مثل اجل عراقیها را به خاک و خون میکشند و باز میگردند.
روز دوم عملیات هم برای نیروهای گردان پایان مییابد. بچههای گردان کم و بیش خسته شدهاند. تعدادشان زیاد نیست؛ شاید حدود 170 نفر. مسئول گردان هنوز کارها را هدایت میکند. با بی سیم درخواست تعویض میکند، ولی مورد موافقت قرار نمیگیرد. او هم با روحیه کامل در برخورد به پرسش بچهها که آیا عوض میشویم یا خیر؟ میگوید: بنا به دستور فرماندهی در منطقه میمانیم و تا نگفتهاند عقب نمیرویم و بعد با شوخی و خنده سعی میکند، خود را همراه و همگام با نیروها بداند.
کار او خیلی اصولی و منطقی است. اگر چه خودش متوجه خستگی مفرط نیروهایش شده و احساس میکند اگر به عقب بروند خیلی خوب است ولی در مقابل فرماندهان ارشد مطیع و فرمانبر است و میتواند وضعیت منطقه را نیز در نظر بگیرد. پس باید صبر کرد.
او به این ترتیب اطاعت از فرماندهی را درس میدهد و خود را شاگرد مکتب اطاعت از اولی الامر نشان میدهد. او خستهتر از همه است. دلش بیشتر از هر کس دیگر شکسته. معاونش شهید شده و شهادت هر کدام از نیروهای گردان، ضربهای به اوست. هر لحظه هم آمار مجروحان و شهدا را میخواهد و با شنیدن آن، دست به سر میگذارد و لحظهای به زمین نگاه میکند.
معلوم است میسوزد. اما چه کند. او باید اسوهی صبر و استقامت باشد. پس میماند و به بچهها سرکشی میکند. بچهها او را دوست دارند؛ واقعا مثل برادرشان. اما کسی در چشمان پر نفوذش خیره نمیشود. خصوصا حالا که گاهی اوقات فشار کار باعث میشود خیلی جدی باشد و از هیچ اشتباه و نافرمانی نگذرد.
پس امشب هم همین جا هستیم. نماز میخوانیم و شامی هم میخوریم. شام داغ. مرغ با پلو. در کیسههای نایلونی. امشب میهمان ارتش هستیم. آشپزخانههای صحرایی ارتش، این غذا را درست کرده و حتی المقدور سعی کرده گرم به بالای ارتفاع برسانند. دستشان درد نکند. چند روزی است که غذای گرم
نخوردهایم. یک غذای حسابی، با دستان نشسته. روی زمین، فارغ از هر گونه تجمل و تشریفات. بهترین نوشابهها، آب است. قمقمه هم پر از آب است.
جایی برای استراحت و خواب هم فراهم میشود. نیروهای گردان دیگر در خطوط اصلی پدافند قرار گرفتهاند و مراتب نگهبانی و آماده باشی نوبتی برقرار میشود. در این گردان نیز قرار است به نوبت نگهبانی بدهیم. ولی حالا موقع استراحت است.
آتش خمپارهها و توپها به طور پراکنده منطقه را روشن و خاموش میکند. عراقیها براساس گرایی که در روز به دست آوردهاند شلیک میکنند. اهداف در شب کور هستند. دقیقا معلوم نیست گلولهها کجا میخورند. پس هر لحظه امکان دارد یک گلوله هم مأموریت بیابد و کنار تو فرود آید. منتظر باش. این اتفاقی است که ممکن است در یک ثانیه اتفاق بیفتد. اما این احتمال نباید باعث اضطراب و دلهرهی کامل شود. الان استراحت مورد نیاز است. ممکن است عراقیها امشب حمله کنند. درگیری هنوز ادامه دارد. صدای تیراندازی و رگبار قطع نمیشود. پس باید چشمها را بر هم گذاشت ولی با گوش رد پای هر صدایی را با دقت دنبال کرد. البته خواب هم به آن معنای کامل وجود ندارد. یک لحظه خواب و یک لحظه بیداری. صدای انفجار خیلی زیاد و بلند است و هر بار میتواند تو را به راحتی از خواب بپراند. محل که مناسب نیست. کنار سنگر و روی زمین سفت و خشن. ولی رزمنده یعنی تحمل همهی سختیها.
نماز صبح در هوای نسبتا سرد، نیاز به همتی زیبا دارد. همتی که در دل رزمندگان اسلام وجود دارد و آنها پس از یک شب درگیری و هیجانهای شبانه، با خلوص کامل رو به قبله میایستند و نماز میخوانند. منطقه تقریبا آرام شده، و شاید گلولهای منفجر نمیشود. ما هم ساکت شدهایم. گویی اینجا جنگ نبوده است. عراقیها خوابیدهاند ما هم استراحت میکنیم. تمام شب عراقیها از ترس حمله ما بیدار بودهاند و حالا که صبح شده، خوابیدهاند. ما هم از دست دیوانه بازیها و آتشبازیهای آنها راحت شدهایم و استراحت میکنیم. این دو
ساعت صبح را خیلی بهتر از تمام شب میخوابیم.
اما این حالت زیاد ادامه نمییابد و حدود ساعت 10 صبح گلولههای فراوانی به سوی خطوط استقرار رزمندگان اسلام روانه میشود. شاید بتوان گفت ما در موضع انفعال قرار دادیم و ابتکار عمل در دست عراقیهاست. و اگر این گونه هم نباشد ما دوست نداریم شروع کننده باشیم.
عراقیها با داشتن تجهیزات و امکانات بی پایان، محدودیتی در اجرای آتش ندارند و اگر بخواهند میتوانند ساعتها و روزها منطقه را زیر باران توپها و خمپارهها داشته باشند. این عدم محدودیت، در پروازهای مکرر هواپیماهایشان دیده میشود. عراق از طرف دولتهای بزرگ متخاصم تجهیز و آماده میشود و هیچ مشکلی در تأمین مهمات و سلاح و… ندارد. ولی در این سو مشکلات زیادی وجود دارد. تعداد تانکها و نفربرها و هواپیماها و سلاحها و حتی گلوله توپ و خمپاره محدودیت دارد و از این جهت باید محاصره اقتصادی و نظامی و سیاسی ایران در نظر گرفته شود. میخواهند ما در تنگنا قرار بگیریم. به ما مهمات و سلاح نمیدهند و به طور رسمی در یک تحریم اقتصادی قرار گرفتهایم.
اما آنچه در این سو وجود دارد ایمان و اخلاص در پیروان پیر جماران است که ضعف تسلیحات و مهمات و.. را به خوبی جبران میکند.
اینجا جبهه اسلام است و سهمیه هر قبضه خمپاره یا توپ برای شلیک تعیین شده است. هر کدام محدودیت خاص خود را دارد. تقریبا تعداد شلیکها کنترل شده است. البته برادران ارتشی با آن تخصص و تعهدی که برای آنها به وجود آمده، معمولا عهده دار امور توپخانهها و هواپیماها و تانکهای پیشرفتهاند و زحمت زیادی را متقبل میشوند. مثلا در همین منطقه آتشبارهای ارتش غوغا میکند و وقتی دعوا خیلی جدی میشود، سنگ تمام میگذارند. گلولهها را روانه میکنند. خطوط عقب و پشتیبانی دشمن را به خاک و خون میکشند. شدت حملات عراقیها غیر قابل انکار است و در جنگ تسلیحات پیشرفته
دارای تواناییهای خاصی هستند که البته تمام آن ناشی از کمکهای بی دریغ ابر جنایتکاران است.