جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جنگ طیاره‏ها در آسمان

زمان مطالعه: 5 دقیقه

روز دوم عملیات است. صبح جای خود را به ظهر می‏دهد و هواپیماهای دشمن شناسایی خود را به پایان می‏برند. شیرجه‏ها شروع می‏شود. یکی پس از دیگری. بیشتر عقبه را بمباران می‏کنند. خیلی شدید و سریع. جاده‏های تدارکاتی ما مورد حمله جنگنده‏های عراقی قرار می‏گیرند. جاده‏ها خیلی ناامن می‏شوند. تعداد زیادی کامیون و خودرو و تانک در زیر بمبارانها، منهدم می‏شوند. روی ارتفاع هم امنیت وجود ندارد. اینجا هم بمباران می‏شود. از ارتفاع بالا. چون اگر پایین بیایند پدافندهای مستقر در ارتفاع آنها را می‏زنند. فقط صدای هواپیما را می‏شنوی. اما پدافندها خوب کار می‏کنند. از همه طرف گلوله به آسمان می‏ریزند. دو لول، چهار لول، اولویکن و… پدافند بچه‏های شجاعی دارد. زیرا هنگام بمباران، هواپیماهای دشمن سعی می‏کنند اول همین پدافندها را بزنند و برای این منظور به حالتهای مختلف شیرجه می‏آیند و بمبهای زیادی را اطراف آنها می‏ریزند.

پدافند هم مثل چرخ و فلک به دور خود می‏چرخد و قدم به قدم هواپیماها را روی آسمان تعقیب می‏کند و زیبا آن هنگام است که یکی از آنها مورد اصابت قرار گیرد.

قبل از هر چیز تکبیر بچه‏ها می‏تواند علامت سقوط و یا آتش گرفتن هواپیماهای دشمن باشد. به آسمان نگاه می‏کنی. یک خط سیاه و یک نقطه‏ی دود آلود. همه دنبال خلبان آن می‏گردند. شاید با چتر نجات، قبل از انفجار به بیرون پریده باشد. ولی خبری نیست. بعضی وقتها بچه‏ها همین طوری آسمان را نشان می‏دهند و قطعات خرد شده‏ی هواپیما را جای خلبان اشتباهی می‏گیرند. همین باعث خنده و مزاح می‏شود.

بمبارانها همه را کلافه کرده است. معلوم نیست این همه هواپیما از کجا می‏آیند؟ می‏آیند و چند دقیقه در فضای منطقه عملیاتی می‏چرخند و پس از خالی کردن بمبها می‏روند. دوباره یک اسکادران دیگر. همین طوری ادامه دارد. انفجار حاصل از بمبارانها نیز وحشتناک است. علاوه بر صدای مهیب، کوهی از دود و آتش به وجود می‏آورند و گاهی اوقات نیز باعث خسارت و تلفات می‏شوند.

برای بیرون کردن آنها از منطقه هیچ چیز بهتر از حضور جنگنده‏های خودی نیست. آنها هم می‏رسند. نبرد هوایی شروع می‏شود. یک طرف میگ و سوخو و میراژ و طرف دیگر اف – 5، و اف – 14. بچه‏هایی که این پایین نشسته‏اند اطلاع زیادی از قدرت مانوری و پرواز هواپیماها ندارند وقتی هواپیماهای ایرانی وارد منطقه می‏شوند، معمولا هواپیماهای دشمن پا به فرار می‏گذارند.

به احتمال قوی این ناشی از برتری هوایی جمهوری اسلامی ایران است.

البته با ایمان و تخصصی که این عزیزان در حرفه‏ی خود دارند. غالبا تعداد هواپیماهای دشمن زیاد است ولی تاب مقابله هوایی با جنگنده‏های تیز پرواز ایران را ندارند.

در این حالت، برو بچه‏های نیروی هوایی هم خودی نشان می‏دهند و عقبه‏ی عراق را بمباران می‏کنند و بر می‏گردند. این عزیزان از شیوه‏های خاص مخصوص به خود استفاده کرده و در مناطقی که امکان داشته باشد از پایین‏ترین سطح پرواز می‏کنند و مثل اجل عراقیها را به خاک و خون می‏کشند و باز می‏گردند.

روز دوم عملیات هم برای نیروهای گردان پایان می‏یابد. بچه‏های گردان کم و بیش خسته شده‏اند. تعدادشان زیاد نیست؛ شاید حدود 170 نفر. مسئول گردان هنوز کارها را هدایت می‏کند. با بی سیم درخواست تعویض می‏کند، ولی مورد موافقت قرار نمی‏گیرد. او هم با روحیه کامل در برخورد به پرسش بچه‏ها که آیا عوض می‏شویم یا خیر؟ می‏گوید: بنا به دستور فرماندهی در منطقه می‏مانیم و تا نگفته‏اند عقب نمی‏رویم و بعد با شوخی و خنده سعی می‏کند، خود را همراه و همگام با نیروها بداند.

کار او خیلی اصولی و منطقی است. اگر چه خودش متوجه خستگی مفرط نیروهایش شده و احساس می‏کند اگر به عقب بروند خیلی خوب است ولی در مقابل فرماندهان ارشد مطیع و فرمانبر است و می‏تواند وضعیت منطقه را نیز در نظر بگیرد. پس باید صبر کرد.

او به این ترتیب اطاعت از فرماندهی را درس می‏دهد و خود را شاگرد مکتب اطاعت از اولی الامر نشان می‏دهد. او خسته‏تر از همه است. دلش بیشتر از هر کس دیگر شکسته. معاونش شهید شده و شهادت هر کدام از نیروهای گردان، ضربه‏ای به اوست. هر لحظه هم آمار مجروحان و شهدا را می‏خواهد و با شنیدن آن، دست به سر می‏گذارد و لحظه‏ای به زمین نگاه می‏کند.

معلوم است می‏سوزد. اما چه کند. او باید اسوه‏ی صبر و استقامت باشد. پس می‏ماند و به بچه‏ها سرکشی می‏کند. بچه‏ها او را دوست دارند؛ واقعا مثل برادرشان. اما کسی در چشمان پر نفوذش خیره نمی‏شود. خصوصا حالا که گاهی اوقات فشار کار باعث می‏شود خیلی جدی باشد و از هیچ اشتباه و نافرمانی نگذرد.

پس امشب هم همین جا هستیم. نماز می‏خوانیم و شامی هم می‏خوریم. شام داغ. مرغ با پلو. در کیسه‏های نایلونی. امشب میهمان ارتش هستیم. آشپزخانه‏های صحرایی ارتش، این غذا را درست کرده و حتی المقدور سعی کرده گرم به بالای ارتفاع برسانند. دستشان درد نکند. چند روزی است که غذای گرم

نخورده‏ایم. یک غذای حسابی، با دستان نشسته. روی زمین، فارغ از هر گونه تجمل و تشریفات. بهترین نوشابه‏ها، آب است. قمقمه هم پر از آب است.

جایی برای استراحت و خواب هم فراهم می‏شود. نیروهای گردان دیگر در خطوط اصلی پدافند قرار گرفته‏اند و مراتب نگهبانی و آماده باشی نوبتی برقرار می‏شود. در این گردان نیز قرار است به نوبت نگهبانی بدهیم. ولی حالا موقع استراحت است.

آتش خمپاره‏ها و توپها به طور پراکنده منطقه را روشن و خاموش می‏کند. عراقی‏ها براساس گرایی که در روز به دست آورده‏اند شلیک می‏کنند. اهداف در شب کور هستند. دقیقا معلوم نیست گلوله‏ها کجا می‏خورند. پس هر لحظه امکان دارد یک گلوله هم مأموریت بیابد و کنار تو فرود آید. منتظر باش. این اتفاقی است که ممکن است در یک ثانیه اتفاق بیفتد. اما این احتمال نباید باعث اضطراب و دلهره‏ی کامل شود. الان استراحت مورد نیاز است. ممکن است عراقیها امشب حمله کنند. درگیری هنوز ادامه دارد. صدای تیراندازی و رگبار قطع نمی‏شود. پس باید چشمها را بر هم گذاشت ولی با گوش رد پای هر صدایی را با دقت دنبال کرد. البته خواب هم به آن معنای کامل وجود ندارد. یک لحظه خواب و یک لحظه بیداری. صدای انفجار خیلی زیاد و بلند است و هر بار می‏تواند تو را به راحتی از خواب بپراند. محل که مناسب نیست. کنار سنگر و روی زمین سفت و خشن. ولی رزمنده یعنی تحمل همه‏ی سختیها.

نماز صبح در هوای نسبتا سرد، نیاز به همتی زیبا دارد. همتی که در دل رزمندگان اسلام وجود دارد و آنها پس از یک شب درگیری و هیجانهای شبانه، با خلوص کامل رو به قبله می‏ایستند و نماز می‏خوانند. منطقه تقریبا آرام شده، و شاید گلوله‏ای منفجر نمی‏شود. ما هم ساکت شده‏ایم. گویی اینجا جنگ نبوده است. عراقی‏ها خوابیده‏اند ما هم استراحت می‏کنیم. تمام شب عراقی‏ها از ترس حمله ما بیدار بوده‏اند و حالا که صبح شده، خوابیده‏اند. ما هم از دست دیوانه بازیها و آتشبازیهای آنها راحت شده‏ایم و استراحت می‏کنیم. این دو

ساعت صبح را خیلی بهتر از تمام شب می‏خوابیم.

اما این حالت زیاد ادامه نمی‏یابد و حدود ساعت 10 صبح گلوله‏های فراوانی به سوی خطوط استقرار رزمندگان اسلام روانه می‏شود. شاید بتوان گفت ما در موضع انفعال قرار دادیم و ابتکار عمل در دست عراقی‏هاست. و اگر این گونه هم نباشد ما دوست نداریم شروع کننده باشیم.

عراقی‏ها با داشتن تجهیزات و امکانات بی پایان، محدودیتی در اجرای آتش ندارند و اگر بخواهند می‏توانند ساعتها و روزها منطقه را زیر باران توپها و خمپاره‏ها داشته باشند. این عدم محدودیت، در پروازهای مکرر هواپیماهایشان دیده می‏شود. عراق از طرف دولتهای بزرگ متخاصم تجهیز و آماده می‏شود و هیچ مشکلی در تأمین مهمات و سلاح و… ندارد. ولی در این سو مشکلات زیادی وجود دارد. تعداد تانکها و نفربرها و هواپیماها و سلاحها و حتی گلوله توپ و خمپاره محدودیت دارد و از این جهت باید محاصره اقتصادی و نظامی و سیاسی ایران در نظر گرفته شود. می‏خواهند ما در تنگنا قرار بگیریم. به ما مهمات و سلاح نمی‏دهند و به طور رسمی ‏در یک تحریم اقتصادی قرار گرفته‏ایم.

اما آنچه در این سو وجود دارد ایمان و اخلاص در پیروان پیر جماران است که ضعف تسلیحات و مهمات و.. را به خوبی جبران می‏کند.

اینجا جبهه اسلام است و سهمیه هر قبضه خمپاره یا توپ برای شلیک تعیین شده است. هر کدام محدودیت خاص خود را دارد. تقریبا تعداد شلیکها کنترل شده است. البته برادران ارتشی با آن تخصص و تعهدی که برای آنها به وجود آمده، معمولا عهده دار امور توپخانه‏ها و هواپیماها و تانکهای پیشرفته‏اند و زحمت زیادی را متقبل می‏شوند. مثلا در همین منطقه آتشبارهای ارتش غوغا می‏کند و وقتی دعوا خیلی جدی می‏شود، سنگ تمام می‏گذارند. گلوله‏ها را روانه می‏کنند. خطوط عقب و پشتیبانی دشمن را به خاک و خون می‏کشند. شدت حملات عراقی‏ها غیر قابل انکار است و در جنگ تسلیحات پیشرفته

دارای تواناییهای خاصی هستند که البته تمام آن ناشی از کمکهای بی دریغ ابر جنایتکاران است.