کمتر روزی است که اتفاق خاصی در گردان نیفتد. البته این اتفاق نباید همیشه غیرطبیعی باشد، بلکه منظور این است که هر روز گردان مثل یکدیگر نیست و هر روز برنامهای جدید برای نیروهای گردان پیش میآید.
یکی از این رویدادهای جالب، همراهی و همکاری نیروهای گردان برای ساخت امکانات و وسایل برای گردان است. مثل ساخت حسینیه و محوطهی صبحگاه و جمعآوری زبالهها و…
از روزی که گردان به اردوگاه منتقل شده، مسئولان و نیروها در فکر ساخت یک حسینیه هستند. تا به حال چند طرح مختلف به تبلیغات ارائه شده ولی هنوز نمازها و مراسم بر روی مقداری موکت در وسط محوطه انجام میشود و شکل یک محل مناسب را به خود نگرفته. خصوصا هنگامی که باد میوزد کار مشکل میشود. همچنین شبها، نماز شبخوانها بیشتر دوست دارند در محل مسقف و پوشیده و محدودی نماز بخوانند.
خلاصه، امروز تصمیم گرفته شد و قرار شد با کمترین هزینه، حسینیه ساخته شود. هر دو خودرو گردان به شهر رفته و با تعداد زیادی چوب و الوار بازگشتهاند. چوبها توسط نیروهای مشتاق خالی شد. همهی آنها یک اندازه نیستند.
مسئول دستهی دو، هماهنگ کنندهی جریان است. گویی تمام طرح و نقشه مربوط به خود اوست. شاید حدود نصف نیروهای گردان منتظر دستور هستند. بیلها در زمین فرو میرود و در اندک زمانی محوطهی زیرین حسینیه صاف و هموار میشود. سپس بر روی خاک زیر و رو شده آب میپاشند و روی آن فشار میآورند تا سفت و محکم شود.
حالا نوبت پایهها و خرکهای این بنای ابتدایی است. چند چاله و گودال در اطراف محوطهی موردنظر حفر میشود و تعدادی از چوبها به موازات یکدیگر در زمین کاشته میشود. در وسط محوطه هم یک ردیف چوبهایی کار گذاشته میشود که نسبت به چوبهای اطراف کمی بلندتر هستند. چند نفر هم روی این ستونهای چوبی رفته و تیرکهای افقی را کنار یکدیگر میچینند و انسان را به یاد فیلم » محمد رسول الله » میاندازد. آنگاه که رسول الله (ص) تصمیم گرفت مسجد قبا را با حداقل امکانات در مدینه بنا کند تا پایگاه سیاسی و نظامی و علمی و دینی شود. اینجا هم مقداری چوب و میخ در حال شکلدهی به حسینیهی گردان است تا پس از این شاهد راز و نیازهای خالصانهی رزمندگان اسلام باشد. تعاون و همکاری در حد اعلا وجود دارد. یک نفر میگوید و دیگران هم عمل میکنند. گاهی اوقات نیز بچهها چیزی به ذهنشان میرسد و مطرح میکنند.
چند ساعت بعد اسکلت حسینیه برپا شده و چوبهای تراشیده شده و سفید، آماده پوشیدن لباس و تنپوش میشوند. کمی آنطرفتر چند نفر مشغول دوختن زیرانداز چادرها به یکدیگرند. زیرانداز چادرها صاف و بزرگ است و میتوان هر چند تا از آنها را به وسیلهی سوراخها و حلقههایی که در اطراف آنها تعبیه شده به یکدیگر وصل کرد و یک چادر بزرگ و دلخواه به وجود آورد.
حالا نوبت انداختن این چادر بزرگ بر روی این اسکلت چوبی است. تمام تلاشها به کار گرفته میشود و بیلها به زیر چادر میرود و چادر کمکم جلو میرود تا آنکه تمام سقف و اطراف حسینیه را میپوشاند. یعنی چادر از بالا بر روی سقف قرار گرفته و به اطراف نیز آویزان شده. حالا محوطهی مسقفی به وجود آمده
و میتوان به این فضای 400 متری گفت حسینیه.
بچهها خیلی زحمت کشیدهاند و عرق از سر و روی آنها سرازیر است ولی وقتی میبینند که حسینیه حاضر شده، خستگی از تنشان خارج میشود. کمی دورتر میروند و با لبخند به آن نگاه میکنند اما گویی تازه اول کار است. چادرها باید از بیرون محکم شود که وقتی باد میآید تکان نخورد. پس طناب و سنگ به کار گرفته میشود و چادرها را محکم به زمین میبندند. وارد حسینیهی تازه تأسیس میشوی. خنک و تازه است. فکر میکنی کوچک است ولی وقتی در آن قدم بزنی و در ذهن خود صفوف نماز را ترسیم کنی، میبینی برای 400 نفر کافی است.
یک ردیف جعبهی مهمات جلوی در ورودی چیده میشود تا کسی با پوتین و کفش وارد نشود. و نظافت آن مثل مساجد و حسینیههای شهرها پاک و مطهر باقی بماند. داخل حسینیه هم با چند موکت و پتو فرش میشود.
حالا نوبت محراب و منبر است. سمبل تقدس. نشانه بحث و وعظ. گودالی به اندازهی محراب کنده میشود و با یک پتوی سیاه اطراف آن را میپوشانند تا از ریزش خاک جلوگیری کند.
چند جعبه مهمات را به صورت پلهای روی یکدیگر سوار میکنند و با میخ و تخته آن را محکم میکنند. آن را نیز با یک پتوی سیاه و ساده میپوشانند و در گوشهای از حسینیه قرار میدهند. نمیدانم عود از کجا آمد. ناگهان بود عود و اسپند و صدای صلوات مطهرکنندهی حسینیه شده و انسان خود به خود احساس میکند باید با وضو در اینجا بایستد.
برق شادی و خوشحالی در چشمان بچهها برق میزند و خشنود از ساخت حسینیه گردان میشوند تا سریع برای نماز ظهر حاضر شوند. چادر تبلیغات هم راهی برای ورود به حسینیه باز میکند و خیلی زود بوق و بلندگوها وصل میشود و صدای مؤذن، از داخل حسینیه همه را به نماز میخواند.
چقدر زیباست، مسجدی که با کمترین امکانات و با دست و بازوی توانای
رزمندگانی ساخته شود که میخواهند برای احیای همین مساجد با دشمن خود پیکار کنند. چقدر مقدس است نمازی که از آب وضو و عرق حاصل از خستگی مربوط به ساخت این حسینیه خوانده میشود.
اکثر گردانها دارای حسینیهاند و علاوه بر اقامهی نماز جماعت و مراسم عزاداری، از آن به عنوان محل گردهمایی نیز استفاده میکنند. هر گردانی با توجه به امکاناتش حسینیهاش را ساخته. یکی کوچک و یکی بزرگ. یکی با چوب و دیگری با بلوک سیمانی و تعدادی نیز با چادرهای پیوسته. اما آنچه که در همهی آنها دیده میشود، صفا و سادگی است. این حسینیهها بهترین شاهد برای خلوص و پاکی رزمندگان است. هیچ یک از آنها سکوت و خلوتی را نمیبینند. نماز بالاترین فریادست. نماز شب بهترین راه برای سلوک الی الله است. سینهزنی و عزاداری تجلی تولی و تبری است. گریههای شبانه عشق میآورد. تلاوت قرآن قلب را در دین خدا ثابت و استوار میکند. هیچ گردانی بدون حسینیه نیست. اگر چنین باشد جهاد در راه عقیده از بین میرود. اینجا همه در راه اعتقادهای عمیق مذهبی سلاح به دست گرفتهاند. اینجا کسی تک بعدی نیست. اینجا کسی فقط ملیگرا نیست. ما کماندوهای بیایمان نیستیم. ما مسلمانان رزمندهایم. حسینیه یعنی نماز یعنی نیاز، یعنی گریه، اشک، اطاعت، اسارت، شهادت، رفتن به میدان و دیگر برنگشتن، حسینیه یعنی سقایی تشنگان، یعنی شاهد آتشسوزی خیمهها، یعنی نی، یعنی تلاوت قرآن. حسینیه یعنی قیام، یعنی نوای غربت، یعنی فدای خدا شدن، حسینیه یعنی یا خدا، یا علی، یا حسین، یا زهرا، یا زینب، یا عباس، یا مهدی. حسینیه یعنی تن بیسر، سر بیتن. حسینیه یعنی پوتین، لباس رزم، کولهپشتی، فانسقه، بند حمایل، نارنجک، فشنگ و انفجار، حسینیه یعنی رزم شبانه، سکوت در شب، ستون نظامی، حرکت، رفتن و حمله.
هیچ رزمندهای نیست که حسینیه را نشناسد. هیچ مسلمانی نباید از حسینیه دور باشد. هر کس از حسینیه جداست، مسلمان نیست. حسینیه مأمن مردان خداست. هیچ مردی نیست که حسینیه را ندیده باشد. اصلا کسی که با حسینیه
بیگانه است، مرد نیست. باید مردانه زیست پس بهتر است با حسینیه زندگی کرد. باید حسینیه را ساخت و در آن زندگی کرد و برای آن مرد.
حسینیه محل شروع جهاد و ایمان است. حسینیهای یعنی انسان مسلمان، مسلمان بهشتی. پس ای حسینیه تو شاهد باش که این مردان، برای تو آمدهاند و برای تو میروند و برای تو میجنگند. حسینیه! چهرهی این جوانان را خوب به خاطر بسپار و تو شاهد باش که اینها آمدهاند و میروند و تنها خاطرهای از آنها باقی خواهد ماند.
هر گردان باید حسینیهای داشته باشد. پس چه فرق میکند که این محل از چه ساخته شده باشد. مهم این است که همهی آنها رو به قبلهاند و مردان خدا را در آغوش میگیرند. حسینیه روح نبرد است.