مهمترین راه شناخت و التزام در حفظ آن، خود انسان است. اگر انسان حقیت ارزشها و فرهنگ دینى را درک کند، هم خود را از برکات آن بهرهمند مىکند و هم این که عامل انتقال آن به دیگران مىشود؛ اما اگر تمسک به ارزشهاى انقلاب و دفاع مقدس، رنگ ظاهرى داشته باشد و در دل و جان آدمى نفوذ نکند، نه تنها انسان خود را نسبت به آن متعهد نمىبیند؛ بلکه براى ترویج و تبلیغ آن نیز در خود هیچ احساسى نمىیابد بنابراین، خودسازى به عنوان محور اصلى حفظ ارزشها و ترویج دین و فرهنگ اسلامى در جامعه ضرورى است. از این جهت، امام راحل (ره) فرمودند:
»انسان تا خودش را نسازد، نمىتواند دیگران را بسازد و تا دیگران ساخته نشوند، نمىشود که کشور ساخته شود.» (1).
به طورى که ملاحظه مىشود، خودسازى مبناى دگرسازى است و سلامت جامعه، به سلامت تمام افراد آن بستگى دارد. از این رو خودسازى تنها بار فردى
ندارد؛ بلکه رویکردى اجتماعى و سیاسى دارد. اگر چه مکتب اسلام با برنامه و آیین کامل و براى تربیت و هدایت بشر نازل شده است؛ اما به کارگیرى دستورات مکتب، بویژه براى خودسازى ضرورت تمام دارد؛ در این میان، سحرخیزى و شب زندهدارى، فضایى است که سلامت خودسازى و بارورى اجتماعى آن را تضمین مىکند.
وقتى حضرت على «علیهالسلام» به تحلیل روحیهى دفاعى جامعه مىپردازد،عمدهترین صفت مدافعان و بسیجیان اسلام را سحرخیزى مىداند و
آن را صفت برجستهى یاران خود به شمار مىآورد:
أین القوم الذین دعوا إلى الاسلام فقبلوه و قرأوا القرآن فأحکموه و هیجوا إلى الجهاد فولهوا و له اللقاح إلى اولادها و سلبوا السیوف أغمادها و أخذوا بأطراف الأرض زحفا زحفا، و صفا صفا بعض هلک و بعض نجا لا یبشرون بالأحیاء و لا یعزون عن الموتى مره العیون من البکاء خمص البطون من الصیام ذبل الشفاء من الدعاء صفر الألوان من السهر على وجوههم غبرة الخاشعین اولئک إخوانى الذاهبون فحق لنا أن نظمأ إلیهم و نعض الأیدى على فراقهم (2).
»کجایند گروهى که به اسلام خوانده شده، آن را پذیرفتند و قرآن را خوانده آن را محکم و استوار ساختند. به جهاد دعوت شدند و سراسیمه به سوى آن شتافتند. شیفتگى آنان به جهاد، مانند شیفتگى شترها به اولادشان بوده است. شمشیرها را از غلاف بیرون کشیده، اطراف زمین را دسته دسته و صف به صف فراگرفتند؛ تا این که بعضى شیهد گشتند و بعضى به سلامت ماندند. از بقاى زندهها شاد نمىشدند و از مرگ شهدا، تسلیت نمىخواستند. چشمشان از گریه سفید شد و شکمشان از روزه لاغر؛ لبشان از دعا خشکیده و رنگشان از بیدارى زرد گشت و آثار خشوع در چهرههاشان هویدا بود. آنان برادران من بودند که رفتند. پس سزاوار است تشنهى ملاقات آنان بوده، از فراق و دوریشان دستها بگزیم.»
به طورى که ملاحظه مىشود، مولاى متقیان على «علیهالسلام«، روحیهى جهاد کردن، **صفحه=188@
عشق شهادت را دل داشتن، براى دفاع از اسلام و ارزشهاى آن، همواره شمشیر را برهنه نگاه داشتن و لحظه شمارى براى ملاقات با خداى تعالى را مولود خودسازى در سحر و مناجات و راز و نیازهاى شبانه مىداند. البته خداى متعال سحرخیزى را از صفات مؤمن مىداند و مىفرماید:
کانوا قلیلا من اللیل ما یهجعون و بالاسحار هم یستغفرون (3).
»و از شب اندکى را در خوابند و سحرگاهان، از درگاه خدا طلب آمرزش و مغفرت مىکنند.
بدیهى است آن کس که به هنگام سحر، خواب بر او غالب مىشود و یا در زندگى خود اعتقادى به شب نمازى و سحرخیزى ندارد، تحقیقا دلى غافل نسبت به حق تعالى دارد. غفلت و سنگینى گناه، دغدغهى شب خیز را در او کشته است. چنین کسى بیمار واقعى است. باید به فکر معالجهى خود باشد و تسبیح و سجاده دراز او را نفریبد:
اى دل آمد سحر و حال دعایى نبود
زنگ دل را به یکى قطره صفایى نبود
دلق و سجاده و تسبیح در آتش بفکن
گر ترا نیمهى شب سوز و نوایى نبود
نشوى محرم اسرار گر از مأذن دل
سحر از هاتف غیبت ندایى نبود
ما بسیجیان که وارث خون شهیدان انقلاب اسلامى و هشت سال دفاع مقدس هستیم و مأموریت تداوم خط سرخ آنان را در کوران حوادث عصر جدید بر دوش داریم، بیش از هر کس، به خودسازى و تهجد محتاجیم.تحمل مشکلات عدیده، شنیدن ملامتها و مقابله در برابر هجوم فرهنگى بیگانگان و رفاهطلبان و دین به دنیافروشان، روحیه و مقاومت عظیمى را مىطلبد که تنها در سایهى بندگى خالصانه و انس صادقانه در سحر با محبوب حقیقى به دست مىآید. روحیهى بسیجى پایدار نمىماند، مگر آن که رابطهى دائمى و پایدار با آموزشهاى سحرگاهى داشته باشیم؛ زیرا که نسیم باد صبا از کوى صفا و ترنم ارواح شهدا، روح و جان ما را سحرگاهان مىنوازد و تکلیف دیندارى و قبول مسؤولیتهاى سنگینتر و تعهد در برابر حفظ ارزشهاى دینى را در ما تقویت مىکند.
1) همان، ج 11، ص 80.
2) نهجالبلاغه، خطبهى 120.
3) سورهى ذاریات، آیههاى 18 – 17.