جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فرهنگ شهادت طلبى

زمان مطالعه: 7 دقیقه

تأثیر فرهنگ شهادت طلبى در تربیت انسانها و اصلاح جامعه، مقوله‏اى اعجازآفرین است که در پرتو خداباورى و بندگى و طاعت خالصانه تحقق مى‏یابد این حقیت جاریه، متعلق به فرهنگ اسلامى است و طى هشت سال دفاع مقدس، توسط جوانان پرشور و عاشق میهن اسلامى، ابوابى از آن به روى ما گشوده شده.

است؛ اما متأسفانه به دلیل عدم درک درست و غفلت از فتوحات روشن آن، گرد و عبار غربت و بى‏کسى، بر چهره‏ى فرهنگ شهادت طلبى نشسته است و على‏رغم تأثیر شگرف و اعجازگر آن در تحول انسانها، در فرهنگ عمومى و نظام آموزشى و ادارى جامعه، جایگاه واقعى خود را پیدا نکرده است. شاید این بى‏اعتنایى و عدم بهره‏گیرى درست از فرهنگ شهادت، معلول ظرفیت ضعیف و کم حجم ما باشد. به فرموده‏ى امام راحل (ره(، ما باید آثار پربرکت خون شهیدان را درگذر تاریخ جستجو کنیم:

»ما براى درک کامل ارزش و راه شهیدانمان، فاصله‏اى طولانى را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان، آن را جستجو نماییم.» (1).

شهادت در واقع شهر و محضر خداست؛ به طورى که اولیاى خدا از نور مشهود او ارتزاق مى‏کنند و از چشمه‏ى قرب الهى شراب مى‏نوشند. چنانچه مولاى متقیان على «علیه‏السلام» فرمودند:

ان لله شرابا لاولیائه اذا شربوا منه سکروا و إذا سکروا طربوا، و اذا طربوا طلبوا و اذا طلبوا وجدو و اذا وجدو و صلوا و اذا وصلوا اتصلوا، و اذا التصلوا لا فرق بینهم و بین حبیبهم. (2).

»خداوند متعال شراب مخصوصى براى اولیاى خود دارد که وقتى از او بیاشامند، از خود بیخود شوند و چون مست شوند، به طرب درآیند و چون به طرب درآیند، طالب مى‏شوند و چون طلب کنند، مى‏یابند و چون بیایند، به وصال او برسند و چون به وصال او رسند، به او متصل گردند و چون متصل شوند، فرقى بین آنان و حبیبشان نخواهد بود.»

البته نوع شرابى که خداوند به اولیاى خویش مى‏نوشاند، بر حسب مقامات آنان متفاوت است. کسانى که به بارگاه خداى متعال رسیدند، از گروه «ابرار» هستند و مزاج شراب آنان «کافورى» است؛ چنانچه در قرآن کریم آمده است:

ان الابرار یشربون من کأس مزاجها کافورا (3).

»همانا ابرار از شرابى مى‏نوشد که ترکیب آن کافورى است.»

اما آنانى که وارد بارگاه قرب الهى شدند، از گروه «مقربان» هستند و از شرابى مى‏نوشند که مزاج آن «تسنیم» است؛ یعنى، از مواد و ترکیب آن، کسى جز خداوند متعال با خبر نیست و «ختام مسکى» است که از طرف خدا مهر و موم شده است:

ختامه مسک و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون و مزاجه من تسنیم عینا یشرب بها المقربون. (4).

»شراب نابى که به مشک مهر کرده‏اند و تشنگانش با شوق و رغبت، براى رسیدن به آن مى‏کوشند. ترکیب آن شراب از عالم اعلا است. سرچشمه‏اى که تنها مقربان از آن مى‏نوشند.»

به طورى که ملاحظه مى‏شود، اولیاى خدا تشنه شراب الهى هستند و در هر مرحله‏اى از سلوک عرفانى و معنوى، شراب مخصوص آن مرحله و مقام را مى‏نوشند؛ لذا تا مقام قرب الهى و فناى فى الله «شراب کافورى» مى‏نوشند؛ اما؛ ختام مسک» شراب کسانى است که به شهود باطنى نائل آمده‏اند.

رزمنده‏ى مجاهدى که به میدان جهاد مى‏شتابد و شوق لقاى حق، او را به قربانى کردن جان و مال وا مى‏دارد، در واقع به حسب مراتب باطنى خود، از رزق نور و شراب کافور بهره‏مند شده است. به تعبیر دیگر، او وصل به بارگاه است؛ اگر چه به ظاهر در قالب تن خاکى هویداست؛ لذا شکستن قالب جسمانى در میدان نبرد، جز برداشتن مانع و حجاب از دید ما خاکیان نیست. در معنا آنان به رزق دائمى و شراب دائمى حق، حیات ابدى و زندگى پایدار را تحصیل کرده‏اند. امام راحل (ره(بسیار زیبا و به طرز هنرمندانه‏اى، این لطایف را با لسان قلم به صحیفه‏ى طبع آراستند:

و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

»اگر نبود در شأن و عظمت شهداى فى سبیل الله این آیه‏ى کریمه که با قلم قدرت غیب بر قلب مبارک نورانى سید رسل «صلى الله علیه و آله» نگاشته و پس از تنزل مراحلى، به ما خاکیان صورت کتبى آن رسیده است، کافى بود که قلمهاى ملکوتى و ملکى شکسته شود و قلبهاى ماوراء اصفیاء الله، از جولان در حول آن فروبسته شود. ما خاکیان

محجوب یا افلاکیان چه دانیم که این ارتزاق عند رب الشهداء چى است؟ چه بسا مقامى باشد که خاص مقربان درگاه او (جل و علاء) و وارستگان از خود و ملک هستى باشد. پس مثل من وابسته به علایق و وامانده از حقایق، چه گویم و چه نویسم….» (5).

بنابراین، مقام شهید و شاهد فراتر از آن است که با معیارهاى مادى و دنیاى سنجیده شود؛ بلکه این مقام احرازى باطنى است که ساکنان ملک و ملکوت را در آن راهى نیست و تنها مردان الهى و سالکان ریاضت دیده‏اى به این مقام رسیده‏اند که کام جان را از هوسهاى دنیوى و لذایذ مادى بسته‏اند. امام راحل (ره) نیز در این باره چنین فرمودند:

»اذناب امریکا باید بدانند که شهادت در راه خدا، مسأله‏اى نیست که بشود با پیروزى یا شکست در صحنه‏هاى نبرد مقایسه شود. مقام شهادت خود اوج بندگى و سیر و سلوک در عالم معنویت است. نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در عوض شهادت فرزندان اسلام، تنها خرمشهر و یا شهرهاى دیگر آزاد شد. تمامى اینها خیالات باطل ملى گراهاست و ما هدفمان بالاتر از آن است.» (6).

بنابراین، آثار شهید و شهادت تنها در میدان رزم نمود پیدا نمى‏کند؛ بلکه مهمتر از آن، روح شهادت طلبى است که شهید را به شهادت تشویق مى‏کند و همه اعجاز معنوى از این روحیه‏ى بلند و اندیشه‏ى خداباور مردان فداکار و عاشق مى‏تراود؛ چه اگر جنگى هم پیش نیاید، این روحیه آثار و برکات فرهنگ شهادت را در عرصه‏ى فرهنگ جامعه و باورهاى مردم به نمایس مى‏گذارد. به عبارت روشنتر، اگر روحیه‏ى مجاهدات و شهادت طلبى نباشد، به روز حادثه، مردان از خود گذشته و جهادگر اندک خواهند بود.

اما روحیه شهادت طلبى تنها با شهود محضر ربوبى حق تعالى و خدامدارى همه جانبه در جامعه گسترش مى‏یابد. اصلا شهادت با خدا زندگى کردن و از دست او رزق نور و شراب طهور نوشیدن است. شهید کسى است که با خدا در آمیخته است و به این اعتبار انبیاى الهى و ائمه معصومین «علیهم‏السلام» جملگى شهیدند. به طورى که

پیامبر گرامى اسلام «صلى الله علیه و آله» فرمود من حتى در عالم خواب هم نزد خدا هستم. او به من مى‏نوشاند و مى‏خورداند:

ابیت عند ربى یطعمنى و یسقینى (7).

»شبها را نزد خدایم به بیدارى سحر مى‏کنم. او به من مى‏خوراند و مى‏نوشاند.»

به قول مولوى:

امت احمد! که هستید از کرام‏

تا قیامت هست باقى آن طعام‏

چون ابیت عند ربى فاش شد

یطعم و یسقى کفایت زاش شد.

بدین ترتیب، شهدا حتى با حیات جسمانى خود هم شهیدند؛ اما نور حضور آنان در حصار جسم خاکى پنهان است و تنها کسانى که در شهادت اتحاد دارند، از نور حضور یکدیگر گر باخبرند. وقتى این حصار خاکى در میدان نبرد مى‏شکند، نور وجود شهیدان شعله‏اى آشکار مى‏یابد و شمع محفل دوستان مى‏شود. البته شهیدان در حیات خود هم شمع محفل دوستانند؛ زیرا اگر آنان سوخته دل نبودند؛ نمى‏توانستند آتش به خرمن جان دشمن بزنند:

سوختم من سوخته خواهد کسى‏

تا ز من آتش زند اندر خسى‏

اگر آنان اهل داغ نبودند، امروز به باغ مبدل نمى‏شدند و اگر تنور سینه‏ى آنان گدازان نبود. امروز لاله‏هاى سرخ از خاک پاکشان نمى‏رویید. غرض این است که شهادت خونین، در استمرار حیات عارفانه و معنوى شهید است. طهارت نفس و تزکیه‏ى باطن، آنچنان عشقى را در آنان مى‏آفریند که درخشندگى و صفاى حضور آنان در زندگى فردى و اجتماعى احساس مى‏شود و نیز در نزد پروردگار متعال به محبوبیتى مى‏رسد که مصداق «ارجعى الى ربک» مى‏گردد؛ همان طور که او مشتاق خداى خویش است، خدا نیز مشتاق دیدار اوست. این گونه نیست که عشق یکطرفه باشد؛ بلکه عشق طرفینى است. عاشق طالب معشوق و متقابلا معشوق نیز طالب عاشق است به قول مولوى:

دلبران را دل اسیر بیدلان‏

جمله معشوقان شکار عاشقان‏

هر که عاشق دیدى‏اش معشوق دان‏

کو به نسبت هست هم این و هم آن‏

تشنگان گر آب جویند در جهان‏

آب هم جوید به عالم تشنگان‏

البته سخن از شهید و شهادت گفتن، احاطه بر فضاى روحانى و عروج عرفانى را مى‏طلبد که به فرموده‏ى امام راحل (ره(، بر ما خاکیان سخن افلاکیان گفتن، لافى بیش نیست:

»از شهدا که نمى‏شود چیزى گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهداء در قهقهه‏ى مستانه‏شان و در شادى وصولشان «عند ربهم یرزقون» اند و از نفوس مطمئنه‏اى هستند که مورد خطاب «فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى» پروردگارند. اینجا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسیمش بر خود مى‏شکافد.» (8).

اینک کشور ما پیام به خون خفته را به عنوان غنى‏ترین میراث فرهنگى و ذخیره‏ى معنوى در اختیار دارد و باید با الهام از خون شهیدان، راهکارهاى روشن و قابل اجرا را شناسایى کند و با انتقال آن به فرهنگ عمومى کشور، فرایند رشد ارزشهاى دینى و اخلاقى را براى نسل حاضر و آیندگان تضمین کند. کشورى که تاریخ هشت سال مجاهدت و فداکارى را بر مبناى اعتقاد دینى و الهى در اختیار دارد و پیکره‏ى شهر و روستاى او، با پیام حماسه و مقاومت شهیدان والامقامش در آمیخته است، نباید از تهاجم فرهنگى دشمن نگران باشد؛ به شرط آن که قدر ارزش‏هاى به دست آمده را بداند و در انتقال و تحکیم آن، همه‏ى امکانات و سرمایه‏هاى مادى و معنوى را به کار گیرد. و یقین بداند که اصالت و هویت او به حفظ این ارزشها بستگى دارد و استقلال و عزت همیشگى او را، راه و هدف شهیدان تضمین مى‏کند؛ چنانچه امام راحل (ره) فرمودند:

»مسلم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است؛ خون شهیدان براى ابد درس مقاومت به جهانیان داده است و خدا مى‏داند که راه و رسم شهادت کورشدنى نیست و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود.» (1).

به طورى که ملاحظه مى‏شود، بهترین راه تحکیم انگیزه‏ى دفاعى در کشور، بویژه در روحیه‏ى جوانان، نشر و توسعه‏ى فرهنگ شهادت طلبى است که از نظر امام راحل (ره) همه‏ى انتظارات فرهنگى و سیاسى ما را در پاسدارى از ارزشها و استقلال دینى این کشور مضمانت مى‏کند که اهم این اقدامات عبارتند از:

الف: خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است

ب: ایستادگى شهیدان، براى همیشه درس مقاومت به جهانیان داده است.

ج: راه و رسم شهادت کور شدنى نیست؛ همان طورى که راه شهیدان کربلاى حسینى، با گذر زمان و تاریخ از جذابیت و روشنگرى بیشترى برخوردار مى‏شود.

د: تنها راه نجات بشریت، راه شهیدان است که ملتها و آیندگان به آن اقتدا خواهند نمود.

ه: تربت پاک شهیدان تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان خواهد بود و: مزار شهیدان دارالشفاى آزادگان تاریخ خواهد شد.

معمولا عشق و شهادت صفت دل هستند نه عقل؛ زیرا عقل همیشه به حفظ جان و مال دستور مى‏دهد و مرز فداکارى و ایثار را با حفظ هستى مشروع مى‏داند؛ در حالى که شهادت از مقوله قربانى شدن و هستى را در خون شناور کردن است. بنابراین، کسانى که خردورزى را در عرصه‏ى ارزشها، بویژه شهادت، وارد مى‏کنند، یا ماهیت عقل را نمى‏شناسند یا این که حقیقت شهادت را درک نکرده‏اند. آنچه تاکنون انقلاب ما را به پیش برده و دشمن را در همه‏ى صحنه‏ها مستأصل و متحیر ساخته است، روح فداکارى و شهادت طلبى بوده است و عقل گرایى و خردورزى در این عرصه، حربه‏ى بى‏رنگى است که با شهادت در تنازع است و نه تنها مولد ارزشها نیست؛ بلکه ارزشهاى موجود را نیز تخریب مى‏کند.


1) صحیفه نور، ج 20، ص 239.

2) فیض کاشانى: الحقایق، باب محبت.

3) سوره‏ى دهر، آیه‏ى 5.

4) سوره‏ى مطفقین، آیه‏هاى 27 – 25.

5) صحیفه نور، ج 20، ص 26.

6) همان، ج 20، ص 236.

7) جامع الصغیر، ج 1، ص 116.

8) صحیفه نور، ج 21، ص 32.