تأثیر فرهنگ شهادت طلبى در تربیت انسانها و اصلاح جامعه، مقولهاى اعجازآفرین است که در پرتو خداباورى و بندگى و طاعت خالصانه تحقق مىیابد این حقیت جاریه، متعلق به فرهنگ اسلامى است و طى هشت سال دفاع مقدس، توسط جوانان پرشور و عاشق میهن اسلامى، ابوابى از آن به روى ما گشوده شده.
است؛ اما متأسفانه به دلیل عدم درک درست و غفلت از فتوحات روشن آن، گرد و عبار غربت و بىکسى، بر چهرهى فرهنگ شهادت طلبى نشسته است و علىرغم تأثیر شگرف و اعجازگر آن در تحول انسانها، در فرهنگ عمومى و نظام آموزشى و ادارى جامعه، جایگاه واقعى خود را پیدا نکرده است. شاید این بىاعتنایى و عدم بهرهگیرى درست از فرهنگ شهادت، معلول ظرفیت ضعیف و کم حجم ما باشد. به فرمودهى امام راحل (ره(، ما باید آثار پربرکت خون شهیدان را درگذر تاریخ جستجو کنیم:
»ما براى درک کامل ارزش و راه شهیدانمان، فاصلهاى طولانى را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان، آن را جستجو نماییم.» (1).
شهادت در واقع شهر و محضر خداست؛ به طورى که اولیاى خدا از نور مشهود او ارتزاق مىکنند و از چشمهى قرب الهى شراب مىنوشند. چنانچه مولاى متقیان على «علیهالسلام» فرمودند:
ان لله شرابا لاولیائه اذا شربوا منه سکروا و إذا سکروا طربوا، و اذا طربوا طلبوا و اذا طلبوا وجدو و اذا وجدو و صلوا و اذا وصلوا اتصلوا، و اذا التصلوا لا فرق بینهم و بین حبیبهم. (2).
»خداوند متعال شراب مخصوصى براى اولیاى خود دارد که وقتى از او بیاشامند، از خود بیخود شوند و چون مست شوند، به طرب درآیند و چون به طرب درآیند، طالب مىشوند و چون طلب کنند، مىیابند و چون بیایند، به وصال او برسند و چون به وصال او رسند، به او متصل گردند و چون متصل شوند، فرقى بین آنان و حبیبشان نخواهد بود.»
البته نوع شرابى که خداوند به اولیاى خویش مىنوشاند، بر حسب مقامات آنان متفاوت است. کسانى که به بارگاه خداى متعال رسیدند، از گروه «ابرار» هستند و مزاج شراب آنان «کافورى» است؛ چنانچه در قرآن کریم آمده است:
ان الابرار یشربون من کأس مزاجها کافورا (3).
»همانا ابرار از شرابى مىنوشد که ترکیب آن کافورى است.»
اما آنانى که وارد بارگاه قرب الهى شدند، از گروه «مقربان» هستند و از شرابى مىنوشند که مزاج آن «تسنیم» است؛ یعنى، از مواد و ترکیب آن، کسى جز خداوند متعال با خبر نیست و «ختام مسکى» است که از طرف خدا مهر و موم شده است:
ختامه مسک و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون و مزاجه من تسنیم عینا یشرب بها المقربون. (4).
»شراب نابى که به مشک مهر کردهاند و تشنگانش با شوق و رغبت، براى رسیدن به آن مىکوشند. ترکیب آن شراب از عالم اعلا است. سرچشمهاى که تنها مقربان از آن مىنوشند.»
به طورى که ملاحظه مىشود، اولیاى خدا تشنه شراب الهى هستند و در هر مرحلهاى از سلوک عرفانى و معنوى، شراب مخصوص آن مرحله و مقام را مىنوشند؛ لذا تا مقام قرب الهى و فناى فى الله «شراب کافورى» مىنوشند؛ اما؛ ختام مسک» شراب کسانى است که به شهود باطنى نائل آمدهاند.
رزمندهى مجاهدى که به میدان جهاد مىشتابد و شوق لقاى حق، او را به قربانى کردن جان و مال وا مىدارد، در واقع به حسب مراتب باطنى خود، از رزق نور و شراب کافور بهرهمند شده است. به تعبیر دیگر، او وصل به بارگاه است؛ اگر چه به ظاهر در قالب تن خاکى هویداست؛ لذا شکستن قالب جسمانى در میدان نبرد، جز برداشتن مانع و حجاب از دید ما خاکیان نیست. در معنا آنان به رزق دائمى و شراب دائمى حق، حیات ابدى و زندگى پایدار را تحصیل کردهاند. امام راحل (ره(بسیار زیبا و به طرز هنرمندانهاى، این لطایف را با لسان قلم به صحیفهى طبع آراستند:
و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
»اگر نبود در شأن و عظمت شهداى فى سبیل الله این آیهى کریمه که با قلم قدرت غیب بر قلب مبارک نورانى سید رسل «صلى الله علیه و آله» نگاشته و پس از تنزل مراحلى، به ما خاکیان صورت کتبى آن رسیده است، کافى بود که قلمهاى ملکوتى و ملکى شکسته شود و قلبهاى ماوراء اصفیاء الله، از جولان در حول آن فروبسته شود. ما خاکیان
محجوب یا افلاکیان چه دانیم که این ارتزاق عند رب الشهداء چى است؟ چه بسا مقامى باشد که خاص مقربان درگاه او (جل و علاء) و وارستگان از خود و ملک هستى باشد. پس مثل من وابسته به علایق و وامانده از حقایق، چه گویم و چه نویسم….» (5).
بنابراین، مقام شهید و شاهد فراتر از آن است که با معیارهاى مادى و دنیاى سنجیده شود؛ بلکه این مقام احرازى باطنى است که ساکنان ملک و ملکوت را در آن راهى نیست و تنها مردان الهى و سالکان ریاضت دیدهاى به این مقام رسیدهاند که کام جان را از هوسهاى دنیوى و لذایذ مادى بستهاند. امام راحل (ره) نیز در این باره چنین فرمودند:
»اذناب امریکا باید بدانند که شهادت در راه خدا، مسألهاى نیست که بشود با پیروزى یا شکست در صحنههاى نبرد مقایسه شود. مقام شهادت خود اوج بندگى و سیر و سلوک در عالم معنویت است. نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در عوض شهادت فرزندان اسلام، تنها خرمشهر و یا شهرهاى دیگر آزاد شد. تمامى اینها خیالات باطل ملى گراهاست و ما هدفمان بالاتر از آن است.» (6).
بنابراین، آثار شهید و شهادت تنها در میدان رزم نمود پیدا نمىکند؛ بلکه مهمتر از آن، روح شهادت طلبى است که شهید را به شهادت تشویق مىکند و همه اعجاز معنوى از این روحیهى بلند و اندیشهى خداباور مردان فداکار و عاشق مىتراود؛ چه اگر جنگى هم پیش نیاید، این روحیه آثار و برکات فرهنگ شهادت را در عرصهى فرهنگ جامعه و باورهاى مردم به نمایس مىگذارد. به عبارت روشنتر، اگر روحیهى مجاهدات و شهادت طلبى نباشد، به روز حادثه، مردان از خود گذشته و جهادگر اندک خواهند بود.
اما روحیه شهادت طلبى تنها با شهود محضر ربوبى حق تعالى و خدامدارى همه جانبه در جامعه گسترش مىیابد. اصلا شهادت با خدا زندگى کردن و از دست او رزق نور و شراب طهور نوشیدن است. شهید کسى است که با خدا در آمیخته است و به این اعتبار انبیاى الهى و ائمه معصومین «علیهمالسلام» جملگى شهیدند. به طورى که
پیامبر گرامى اسلام «صلى الله علیه و آله» فرمود من حتى در عالم خواب هم نزد خدا هستم. او به من مىنوشاند و مىخورداند:
ابیت عند ربى یطعمنى و یسقینى (7).
»شبها را نزد خدایم به بیدارى سحر مىکنم. او به من مىخوراند و مىنوشاند.»
به قول مولوى:
امت احمد! که هستید از کرام
تا قیامت هست باقى آن طعام
چون ابیت عند ربى فاش شد
یطعم و یسقى کفایت زاش شد.
بدین ترتیب، شهدا حتى با حیات جسمانى خود هم شهیدند؛ اما نور حضور آنان در حصار جسم خاکى پنهان است و تنها کسانى که در شهادت اتحاد دارند، از نور حضور یکدیگر گر باخبرند. وقتى این حصار خاکى در میدان نبرد مىشکند، نور وجود شهیدان شعلهاى آشکار مىیابد و شمع محفل دوستان مىشود. البته شهیدان در حیات خود هم شمع محفل دوستانند؛ زیرا اگر آنان سوخته دل نبودند؛ نمىتوانستند آتش به خرمن جان دشمن بزنند:
سوختم من سوخته خواهد کسى
تا ز من آتش زند اندر خسى
اگر آنان اهل داغ نبودند، امروز به باغ مبدل نمىشدند و اگر تنور سینهى آنان گدازان نبود. امروز لالههاى سرخ از خاک پاکشان نمىرویید. غرض این است که شهادت خونین، در استمرار حیات عارفانه و معنوى شهید است. طهارت نفس و تزکیهى باطن، آنچنان عشقى را در آنان مىآفریند که درخشندگى و صفاى حضور آنان در زندگى فردى و اجتماعى احساس مىشود و نیز در نزد پروردگار متعال به محبوبیتى مىرسد که مصداق «ارجعى الى ربک» مىگردد؛ همان طور که او مشتاق خداى خویش است، خدا نیز مشتاق دیدار اوست. این گونه نیست که عشق یکطرفه باشد؛ بلکه عشق طرفینى است. عاشق طالب معشوق و متقابلا معشوق نیز طالب عاشق است به قول مولوى:
دلبران را دل اسیر بیدلان
جمله معشوقان شکار عاشقان
هر که عاشق دیدىاش معشوق دان
کو به نسبت هست هم این و هم آن
تشنگان گر آب جویند در جهان
آب هم جوید به عالم تشنگان
البته سخن از شهید و شهادت گفتن، احاطه بر فضاى روحانى و عروج عرفانى را مىطلبد که به فرمودهى امام راحل (ره(، بر ما خاکیان سخن افلاکیان گفتن، لافى بیش نیست:
»از شهدا که نمىشود چیزى گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهداء در قهقههى مستانهشان و در شادى وصولشان «عند ربهم یرزقون» اند و از نفوس مطمئنهاى هستند که مورد خطاب «فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى» پروردگارند. اینجا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسیمش بر خود مىشکافد.» (8).
اینک کشور ما پیام به خون خفته را به عنوان غنىترین میراث فرهنگى و ذخیرهى معنوى در اختیار دارد و باید با الهام از خون شهیدان، راهکارهاى روشن و قابل اجرا را شناسایى کند و با انتقال آن به فرهنگ عمومى کشور، فرایند رشد ارزشهاى دینى و اخلاقى را براى نسل حاضر و آیندگان تضمین کند. کشورى که تاریخ هشت سال مجاهدت و فداکارى را بر مبناى اعتقاد دینى و الهى در اختیار دارد و پیکرهى شهر و روستاى او، با پیام حماسه و مقاومت شهیدان والامقامش در آمیخته است، نباید از تهاجم فرهنگى دشمن نگران باشد؛ به شرط آن که قدر ارزشهاى به دست آمده را بداند و در انتقال و تحکیم آن، همهى امکانات و سرمایههاى مادى و معنوى را به کار گیرد. و یقین بداند که اصالت و هویت او به حفظ این ارزشها بستگى دارد و استقلال و عزت همیشگى او را، راه و هدف شهیدان تضمین مىکند؛ چنانچه امام راحل (ره) فرمودند:
»مسلم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است؛ خون شهیدان براى ابد درس مقاومت به جهانیان داده است و خدا مىداند که راه و رسم شهادت کورشدنى نیست و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود.» (1).
به طورى که ملاحظه مىشود، بهترین راه تحکیم انگیزهى دفاعى در کشور، بویژه در روحیهى جوانان، نشر و توسعهى فرهنگ شهادت طلبى است که از نظر امام راحل (ره) همهى انتظارات فرهنگى و سیاسى ما را در پاسدارى از ارزشها و استقلال دینى این کشور مضمانت مىکند که اهم این اقدامات عبارتند از:
الف: خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است
ب: ایستادگى شهیدان، براى همیشه درس مقاومت به جهانیان داده است.
ج: راه و رسم شهادت کور شدنى نیست؛ همان طورى که راه شهیدان کربلاى حسینى، با گذر زمان و تاریخ از جذابیت و روشنگرى بیشترى برخوردار مىشود.
د: تنها راه نجات بشریت، راه شهیدان است که ملتها و آیندگان به آن اقتدا خواهند نمود.
ه: تربت پاک شهیدان تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان خواهد بود و: مزار شهیدان دارالشفاى آزادگان تاریخ خواهد شد.
معمولا عشق و شهادت صفت دل هستند نه عقل؛ زیرا عقل همیشه به حفظ جان و مال دستور مىدهد و مرز فداکارى و ایثار را با حفظ هستى مشروع مىداند؛ در حالى که شهادت از مقوله قربانى شدن و هستى را در خون شناور کردن است. بنابراین، کسانى که خردورزى را در عرصهى ارزشها، بویژه شهادت، وارد مىکنند، یا ماهیت عقل را نمىشناسند یا این که حقیقت شهادت را درک نکردهاند. آنچه تاکنون انقلاب ما را به پیش برده و دشمن را در همهى صحنهها مستأصل و متحیر ساخته است، روح فداکارى و شهادت طلبى بوده است و عقل گرایى و خردورزى در این عرصه، حربهى بىرنگى است که با شهادت در تنازع است و نه تنها مولد ارزشها نیست؛ بلکه ارزشهاى موجود را نیز تخریب مىکند.
1) صحیفه نور، ج 20، ص 239.
2) فیض کاشانى: الحقایق، باب محبت.
3) سورهى دهر، آیهى 5.
4) سورهى مطفقین، آیههاى 27 – 25.
5) صحیفه نور، ج 20، ص 26.
6) همان، ج 20، ص 236.
7) جامع الصغیر، ج 1، ص 116.
8) صحیفه نور، ج 21، ص 32.