آنچه که بعد از تعریف انگیزهى دفاعى، دانستن و شناخت آن ضرورت دارد، منشأ و کیفیت پیدایش انگیزهى دفاعى است. به عبارت دیگر، این سؤال مطرح مىشد که روح حماسه و شجاعت، چگونه در انسان به وجود مىآید؟
اصولا سه جزء تشکیل دهندهى انگیزهى دفاعى (اعتقاد، عشق، فداکارى(، در سایهى ایمان عمیق و خالصانه به خداى متعال به وجود مىآید؛ زیرا یک مجاهد فى سبیل الله، در اندیشهى توحیدى خود به آن جا مىرسد که خود را مظهر خدا و همه چیز را در محضر او مىبیند؛ لذا اگر این مظهر، ظهور داشته باشد یا نداشته باشد، در هر حال فارغ از محضر خدا نیست و همواره او را شهود مىکند. منتهى فرق مشاهده و شهود در آن است که شهید، بىحجاب محضر را شهود مىکند؛ لکن مجاهدى که شهید نشده است، از پردهى مظاهر نظرانداز محضر ربوبى حق است و این همان دو جهتى است که در آیهى زیر آمده است:
قل هل تربصون بنا الا احدى الحسنیین (1).
»بگو به جز از دو نیکویى (شهادت یا پیروزى) مىتوانید بر ما انتظار برید؟»
بدین ترتیب، اعتقاد به محضر خدا، انسان را مؤمن مىگرداند و عشق، انسان را به
محضر خدا مىرساند و هنگامى که انسان عاشق محضر و شد و خود را در محضر خدا دید، حجاب تن را مىدرد و خود را وصل به محضر مىگرداند؛ فلذا شجاعت و فداکارى و نترسیدن از غیر حق، لازمهى روحیهى بلند و خداجوى انسان مجاهد مىشود و فداکارى را همراه با رقص مستانه و قهقههى عارفانه، زیبندهى رجعت به محضر خدا مىداند. امام راحل (ره) نیز دربارهى جوانان عاشق و خداجوى جبهههاى دفاع مقدس فرمودند:
»جوانهاى ما از خدا هستند و در راه خدا فداکارى کردند و به خدا مراجعت مىکنند.» (2).
جلالالدین مولوى هم در این باره چه زیبا گفته است:
رفتن و جولان سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستى زنند
چون جهند از نقص خود رقصى کنند
مطربانشان از درون دف مىزنند
بحرها در شورشان کف مىزنند
هین دهان بربند از هزل اى عمو
جز حدیث روى او چیزى مگو
یعنى راز این همه دلدادگى و هنرنمایى و حماسهآفرینى دیدن روى دلبر و ورود به محضر و بارگاه ربوبى اوست؛ تا جایى که خدا بر اراده و بازوان انسان مجاهد مىنشیند و او، مظهر قدرت خدا در خارج مىشود. بنابراین این جوهر مقاومت و حماسه، قدرت خداست که در وجود انسان عاشق و فداکار تجلى مىکند و در اولین تجلى خود، ترس و اضطراب از غیر خدا را در او از بین مىبرد. چنانچه خداى سبحان در قرآن کریم مىفرماید:
فلا تهنوا و تدعوا إلى السلم و انتم الاعلون و الله معکم و لن یترکم اعمالکم (3).
»در راه دین، سستى به خود راه ندهید و داعیان صلح و دشمن جنگ افروزان باشید. شما مقام والا دارید و خدا با شماست و از اعمال شما هیچ نمىکاهد.» همهى اقتدار و توانمندى شما مؤمنان، براى آن است که خداى متعال با شماست، و چون قدرت خدا در اعمال شما جلوهگر است، شکست و زبونى، در شما کارگر
نیست. امام راحل (ره(نیز با تأکید بر این مطلب فرمودند:
»این ملت را خداى تبارک و تعالى با دست عنایت خودش و با قدرت کاملهى خودش،قدرتمند کرد و متحول کرد به انسانهاى الهى، انسانهایى که براى خود قیام کردند و براى خدا ادامه مىدهند. براى خدا در جبههها جنگ مىکنند و براى خدا در خارج جبههها خدمت مىکنند.» (4).
بنابراین روح و حقیقت دفاع، تجلى قدرت خداى متعال در انسان مجاهد و مبارز است که در سایهى معرفت و عشق خالصانه به خدا، آن را تحصیل مىکند. به عبارت دیگر، عرفان حقیقى موجد انگیزهى دفاع و روحیهى سلحشورى است و هر کس که شناخت و عشق او به خدا بیشتر باشد، روح حماسه و جهاد در او قویتر است؛ چنانچه مولاى موحدان على «علیهالسلام» فرمود:
إنى و الله لو لقیتهم واحدا و هم طلاع الارض کلها، ما بالیت و لا استوحشت، و إنى فى ضلالهم الذى هم فیه و الهدى الذى انا علیه لعلى بصیرة من نفسى و یقین من ربى. (5).
»به خدا سوگند! اگر من تنها با ایشان (دشمنان) روبه رو شوم و آنان همهى روى زمین را پر کرده باشند. باکى به خود راه نمىدهم و از آنان نمىهراسم. من دربارهى گرفتارى آنان که گمراهى است و هدایت خودم، نیک آگاهم و از جانب پروردگارم نیز یقین و باور دارم.»
به طورى که ملاحظه مىشود، علت خوف نداشتن مولاى متقیان على «علیهالسلام» از دشمنان، یقین و باور قلبى او به خداست و همین امر موجب وحشت دشمنان از انسان موحد و عارف به خدا مىگردد؛ چنانچه امام صادق «علیهالسلام» فرمودند:
من خاف الله اخاف الله منه کل شىء و من لم یخف الله اخافه الله من کل شىء (6).
»هر که از خدا بترسد، خدا همه چیز را از او بترساند و هر که از خدا نترسد، خدا او را از همه چیز بترساند.»
بدین ترتیب، موحدان مبارزى که خوف و تقواى الهى را در دل دارند، همواره دشمنان را در هول و هراس قرار مىدهند؛ اما در هیچ شرایطى تسلیم ارعاب دشمن نمىشوند؛ زیرا در سایهى ایمان و عشق به خدا، ترس در وجود آنان راه پیدا نمىکند. امام راحل (ره(نیز در این باره فرمودند:
»ملتى که براى خدا قیام کند، از هیچ چیز نمىترسد.» (7).
امام راحل (ره) شخصیت بزرگى است که قدرت الهى در وجود مبارکش تجلى کرده بود؛ به طورى که به غیر از خدا، از هیچ قدرتى خوف و هراس به خود راه نمىداد. امام راحل (ره(با همین روحیه، طلسم شکستناپذیرى ابرقدرتها را درهم کوبید و بارقهى امید وانگیزهى مبارزه را در قلوب ملل تحت ستم تاباند؛ تا جایى که باید آغاز فصل نوین در روابط بینالمللى و حضور دین در صحنه زندگى و سیاست جهانى را، مرهون اندیشهى تابناک و بلند امام خمینى (ره) دانست.
ایمان قوى و عشق سرشار امام راحل (ره(، به خداى متعال، از او قدرتى ساخت که همهى دشمنان اسلام و بشریت از نهیب او دچار ترس و دلهره مىشدند؛ گویا مضمون این کلام که: «هر کس از خدا بترسد، همه از او خواهند ترسید«، در کلام و رفتار او عینیت یافته بود و چون شیرى شرزه (8) ، به گرگان مال و جان بشریت حملهور مىشد. مولوى در مثنوى، تمثیل زیبایى دارد و آن این که وقتى یک شیر به گله گورخرها حمله مىکند. تماما پراکنده مىشوند. شاید زور و قدرت دو گورخر براى از پاى درآوردن شیر کافى باشد؛ اما چون صفت نترسیدن از غیر، در وجود شیر ملکه شده است، موجب ترس همهى جانوران با قدرت بدنى زیاد مىشود:
نیست جمعیت به بسیارى جسم
جسم را بر باد قائم دان چون اسم
مالک الملک است جمعیت دهد
شیر را تا بر گلهى گوران جهد
صد هزاران گور ده شاخ و دلیر
چون عدم باشد به پیش صول شیر (8).
1) سورهى توبه، آیهى 52.
2) صحیفه نور، ج 13، ص 235.
3) سورهى محمد (ص(، آیهى 35.
4) صحیفه نور، ج 15، ص 228.
5) نهجالبلاغه، نامهى 62.
6) اصول کافى، ج 3، ص 110.
7) صحیفه نور، ج 13، ص 29.
8) مثنوى، دفتر ششم.