گروههای دیگری که در مقطع زمانی خرداد تا مهر 1360، مسلح بوده و رویارویی نظامی با انقلاب اسلامی را شعار تشکیلات و سازمان خود قرار داده بودند را میتوان در سه گروه عمده خلاصه نمود: چریکهای فدایی خلق (اقلیت(، حزب دمکرات کردستان و سازمان پیکار؛ که هر کدام طی مقطع زمانی مذکور مواضع و اقداماتی داشتهاند.
سازمان چریکهای فدایی خلق (اقلیت(، کمونیستهای مسلحی که خواهان از بین رفتن انقلاب اسلامی بودند، به علل مختلف از جمله «اقلیت» بودن تعداد اعضا و هوادارانش و همچنین نداشتن پایگاه در بین هیچ یک از اقشار جامعه، به این درک رسیده بودند که قدرت جریانسازی در جامعه را نخواهند داشت از این رو سعی و تلاش این سازمان تقویت دیگر جریانات ضد انقلاب مسلح بود و به عبارت بهتر میتوان گفت که سازمان چریکهای فدایی خلق (اقلیت(، به جای مبارزه، غالبا «هواشناسی» میکرد و هر گاه احساس مینمود که شدت جریان «باد» به کدام سمت و جهتی است «پرچم» سرخ مزین به داس و چکش خود را در آن سمت و سوی قرار میداد. «اقلیتها» در این مقطع زمانی به دلیل نداشتن «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» دچار سردرگمی و به قول خودشان «زیگزاگ زدن» بودند. به طوری که در ابتدای این برهه، در 20 / 3 / 1360 طی تحلیلی که در این باره در نشریه «کار» منتشر شد، چنین اعلام نمودند:
»… مادام که به سیاست و برنامه معینی دست پیدا نکردهایم لغزشها و زیگزاگهایمان امری ناگزیر است و به خودی خود برخی ابهامات و ناروشنیهایی که وجود دارد، خود را در حرکات و موضعگیریهایمان منعکس میسازد.» (1).
»سردرگمی«، «لغزشها» و «زیگزاگهای» چریکهای فدایی (اقلیت(، در این مقطع، به این دلیل بود که نمیتوانست بفهمد در نبرد میان «لیبرالها و منافقین» با «خط امام و مردم» طرف برنده کدامیک خواهند بود. مشخص شدن طرف برنده این نبرد، بدین دلیل برای «اقلیت» حائز اهمیت بود که میخواست تحلیلها و شعارهایش را به گونهای تنظیم نماید که اگر لیبرالها و منافقین
طرف پیروز میدان بودند بتواند از آنان سهمطلبی نماید و اگر طرف دیگر پیروز شدند قلیل هوادارانش را از این معرکه سالم خارج کند. اما سرعت وقایع به گونهای بود که «اقلیتیها» را همان بدو امر، «جا گذاشت» و طوفان حوادث «پرچم» اقلیتها را دستخوش حرکت در جهتهای مختلف نمود. ذکر دو نمونه موضعگیریهای چریکهای فدایی خلق – اقلیت – طی خرداد تا مهر 1360، مبین این انفعال آشکار آنها در قبال رخدادهای زمانی مذکور میباشد.
»اقلیت«، در تیرماه 1360، که منافقین دست به جنایات سراسری در نقاط مختلف کشور زده و با انفجار هفتم تیر گروهی از مسئولان نظام را به شهادت رساندند با تصور این که کفه ترازوی نبرد در طرف لیبرالها و منافقین سنگینتر شده، به نفع آنها وارد معرکه گشته و اعلام مینماید:
»باید جوخههای رزمی را سازمان داد. باید به تسلیح خلق همت گذاشت. تودهها را به مقاومت در برابر خلع سلاح دعوت کرد. به مقابله جدی با باندهای سیاه برخاست. با دمکراتهای انقلابی (یعنی منافقین خلق) اتحادهای رزمی پدید آورد…» (2).
»هدف فوری عملیات رزمی عبارتست از مبارزه جدی علیه باندهای سیاه، درهم کوبیدن سازماندهی آنها، حمله به ارگانهای سرکوب، ترور انقلابی رهبران باندهای سیاه و خائنین به خلق، مصادرههای مالی، تأمین سلاح…» (3).
در همین شماره نیز چریکهای فدایی خلق (اقلیت) مبادرت به تحریف و تمجید فراوان از اقدامات تروریستی و ضد مردمی منافقین مینمایند و اعلام میدارند:
»امروز نیز ترورها و بمبگذاریهای سراسری که میتوان گفت با چنین ابعادی در نوع خود در تمام جهان کم سابقه است و نمیتوان آنها را صرفا کار یک مشت روشنفکر جدا از تودهها دانست، به درگیریهای مسلحانه ابعادی تازه بخشیده است.» (4).
اما شکست نسبی منافقین در اواخر شهریور ماه و اوایل مهر ماه 1360 و مسلط شدن نظام بر اوضاع، که در واقع کفه ترازوی مذکور را در طرف مردم و خط امام، سنگینتر ساخت، «اقلیت» را ناگزیر به «زیگزاگی» دیگر کشاند به طوری که هم منافقین و لیبرالها را محکوم نمود و هم عملیات رزمی جوخههای خود را!
»واقعیت آن است که ائتلافی نامیمون و نامتجانس، از دمکراتهای انقلابی (منافقین) و لیبرالها در سطح جنبش شکل گرفته و مدتی است حرکت کرده است و این آن مانع اساسی در مقابل مادیت یافتن قدرت واقعی خلق است.» (5).
»در چنین شرایطی که ضد انقلاب (منظور مردم و نیروهای مردمی انقلاب اسلامی است) توجه وسیع و متمرکز خود را آغاز نموده، سازمانهای انقلابی در منتهای پراکندگی، فقدان وحدت عملی و سیاست مشترک به سر میبرند و تودههای بیسرپرست فاقد رهبری و چشمانداز روشن در برابر یکه تازی ارتجاع قرار میگیرد. در این میان سازمان مجاهدین خلق نیز با ارزیابی نادرست از شرایط و عدم توجه به مرحله تکامل رشد جنبش و برخی شیوههای نادرست، اسیر «پرودکاسیون» (کشاندن مردم در گروهها به فعالیتهای مرگبار از طریق فریب دادن آنها) میگردد، در دام تحریکات هیئت حاکمه گرفتار میشود، به پای مبارزه قطعی میرود و به یورش ارتجاع میدان میدهد. تودهها مرعوب میشوند و محیط رعب و وحشت بر جامعه حاکم میگردد.» (6).
گروه دیگری که آن نیز همین زیگزاگ زدنها را در مقطع خرداد تا مهر 1360 داشت «سازمان پیکار» بود. این گروه در 1360 اعلام میکند:
»… روز شنبه 30 خرداد، یک تظاهرات عظیم تودهای با ابتکار مجاهدین خلق و با شرکت نیروهای کمونیستی و بسیاری از هموطنان آگاه و مبارز تهران برگزار شد…» (7).
پیکار همچنین در 2 / 6 / 1360 در ترویج و تشویق خط ارعاب و ترور منافقین، با این تحلیل که نظام جمهوری اسلامی ایران در زیر این فشارها خرد خواهد شد، مینویسد:
»… بار دیگر ایران صحنه یکی از والاترین مقاومتها و مبارزات تودههای ناراضی و فرزندان انقلابی کمونیست آنها شده است… رژیم سرمایهداری ایران نخواهد توانست خود را تثبیت کند…» (8).
این موضعگیریها تا اوایل مهرماه 1360 ادامه داشت؛ اما اینان نیز هم چون «اقلیت» به محض مشاهده توان و قدرت مردمی انقلاب در رویارویی با تروریسم ضد مردمی منافقین و دیگر گروههای مسلح، ناچار از «زیگزاگ» شدند و در سر مقاله «پیکار» 122 مورخ 20 / 7 / 1360 لب به اعتراض نسبت به منافقین میگشاید و مینویسد:
»- آلترناتیو لیبرالی مجاهدین، به هیچ وجه قابل حمایت نیست.
– تاکتیک مسلحانه مجاهدین، ضربات مهمی بر پیکر جنبش تودهای و جنبش آگاه وارد ساخته و در تضاد با انقلاب تودهای قرار دارد.«
گروه دیگری که در طول این مقطع زمانی، مذاکرات مربوط به پیوستن خود به «شورای ملی مقاومت بنیصدر – رجوی» را طی میکرد، «حزب دمکرات کردستان ایران» به رهبری «قاسملو» بود. حزب دمکرات کردستان که بعد از مقطع زمانی مذکور مبادرت به اعلام پیوستن خویش به منافقین نمود، در زمانی که منافقین مسلح در تهران و شهرستانها به بمبگذاری و ترور و تخریب مشغول بودند، اقدام به تشدید عملیات مسلحانه خود در منطقه کردستان بر علیه نیروهای مسلح و مردمی انقلاب نمود. حزب دمکرات کردستان همچنین پس از عزل و سقوط بنیصدر، اقدام به دعوت از بنیصدر کرد. رادیو صدای آزاد در برنامه 3 / 4 / 1360 خود گفت:
»رادیو مخفی حزب دمکرات کردستان در پیامی از سوی دکتر قاسملو دبیر کل این حزب از بنیصدر خواست تا به رزمندگان کرد بپیوندد. هم اکنون بیشتر مناطق کردنشین کشور در تصرف نیروهای کرد است؛ کردها اعلام داشتهاند که هر یک از مقامهای رژیم… که مایل به مبارزه با آخوندها باشند مورد استقبال برادران کرد قرار خواهند گرفت… طی روزهای اخیر، کردها حملات خود را علیه مواضع پاسداران شدت بخشیدهاند و دهها پاسدار را به قتل رسانیدهاند.» (9).
بدین ترتیب اتحاد گروههای ضد انقلاب مسلح برای ضربه زدن به ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران و ایجاد و تعمیم جو ارعاب و ترور و انفجار در کشور طی خرداد تا مهرماه 1360 به وجود آمد.
1) مأخذ 14، ص 72، به نقل از نشریه «کار» (ارگان سازمان چریکهای فدایی خلق – اقلیت(، شماره113، 20 / 3 / 1360.
2) نشریه «کار» (اقلیت(، شماره 188، 24 / 4 / 1360.
3) نشریه «کار» (اقلیت(، شماره 122، 21 / 5 / 1360.
4) همان.
5) نشریه «کار» (اقلیت) شماره 129، 8 / 7 / 1360.
6) نشریه «کار» (اقلیت(، شماره132، 29 / 7 / 1360.
7) نشریه «پیکار» (ارگان سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر(، شماره 113، 15 / 4 / 1360.
8) نشریه «پیکار«، شماره 115، 2 / 6 / 1360.
9) خبرگزاری جمهوری اسلامی، بولتن ویژه، 4 / 4 / 1360، رادیو صدای آزاد، 3 / 4 / 1360.