یگانهای این جبهه مأموریت داشتند با عبور نیروهای خود از دو محور اصلی (خط رضاییها در تک جبههای و نهر شادگان(، ضمن انهدام نیروهای دشمن در حاشیه کارون و عمق منطقه تا 7 کیلومتری، پل قصبه را تصرف و در حاشیهی شرقی کارون پدافند کنند و سپس با نیروهای محور فیاضیه – که مسئولیت تصرف پل حفار را به عهده داشتند – در حدفاصل پل قصبه تا پل حفار الحاق نمایند. جبهه دارخوین به دلیل استفاده از مسیر نهر شادگان و توان رزم بالای نیروهای تکور، نسبت به دیگر جبههها از امکان بیشتری برای رسیدن به صد در صد اهداف خود در کمترین زمان ممکن برخوردار بود. ضمن این که دشمن در این منطقه، مخصوصا در مقابل نهر شادگان و محدودهی مارد در عمق
منطقه سرپل، کاملا حساس شده و آمادگی کامل دفاع همه جانبه را برای خود ایجاد کرده بود. اقدامات اصلی که در این محور برای نیل به اهداف صورت گرفت، عبارت بود از:
الف) طرح آتش زدن کارون: در حالی که نیروهای هر دو محور درگیری با دشمن را شروع کرده بودند و پیشروی نیروهای اسلام در حاشیه کارون به دلیل موانع مین و استحکامات دفاعی دشمن به کندی صورت میگرفت، اصابت گلوله خمپاره در محل انتقال نفت به رودخانه کارون باعث آتشسوزی گسترده در منطقه سلمانیه و محمدیه گردید که مشکلات زیادی را در سیستم فرماندهی و هدایت این جبهه و همچنین مسیر عبور رزمندگان در حاشیه کارون به دنبال داشت:
»همه کارها مطابق برنامه اجرا شده بود. نفت سیاه حجیمی به ضخامت 1 تا 2 سانتیمتر سطح رودخانه کارون را پوشانده بود. لیکن در ساعت 2 بعد از نیمه شب بر اثر اصابت
گلوله توپ یا خمپاره به منبع ذخیره نفت، ناگهان زبانههای آتش همه جا را فراگرفت و به تدریج اطراف منطقه در هالهای از آتش قرار گرفت. اثر این اقدام اگر چه بعضا باعث نگرانی ستاد فرماندهی و هدایت عملیات شد اما در مجموع دست آوردهای مثبتی را در بر داشت زیرا با روشنایی هوا، همه شاهد دود بسیار غلیظ سیاه رنگ (متصاعد شده) از سوخت مواد نفتی بودیم که کاملا منطقه عملیاتی را در برگرفته بود؛ بویژه در بخش شمالی منطقه درگیری، و همین باعث رکود قابل ملاحظهای در نقل و انتقالات واحدهای پشتیبانی و آماد رسانی – نظیر مهمات رسانی و یا بهداری و… در حدفاصل جاده سلمانیه و محمدیه شد و این در حالی بود که تعدادی از نیروهای خودی بر اثر شدت درگیری مجروح و یا شهید شده و در منطقه باقی مانده بودند. تشویش و نگرانی فرماندهان زمانی شدت بیشتری به خود گرفت که جریان حرکت باد به سمت جنوب باعث شد تا مرکز فرماندهی و هدایت عملیات تیپ 3 ارتش در هاله غلیظی از دود قرار گیرد و عملا توان فعالیت را از نیروها سلب کند و آنها ناچار به سنگر فرماندهی سپاه که در 200 تا 300 متری مقر تیپ 3 قرار داشت، نقل مکان کرده و با در اختیار گرفتن یکی دو بیسیم به هدایت نیروها مشغول شدند.
هوا کاملا تاریک و سیاه به نظر میرسید. جریان باد به تدریج دودهای منتشر شده در هوا را به سمت تنها سنگر فرماندهی عملیات نزدیک و نزدیکتر میکرد. دود به 100 متری سنگر رسیده بود و تمام فضای کارون و قسمتهایی از جنگلهای حاشیه آن را به آتش کشیده بود. بروز بحران جدیتر شده بود. همه برادران در نگرانی و التهاب به سر میبردند، و در حال تضرع از خدا طلب کمک و یاری میکردند که ناگهان – خدا شاهد است – باد عجیبی شروع به وزیدن گرفت؛ که تا به حال در منطقه سابقه نداشت، به طوری که فیبرهای نصب شده روی سنگر از جا کند و دودهای متصاعد شده را، تا ارتفاع 100 متری از سطح زمین بالا برد و مانند یک طاق از بالای سر ما گذشت (1).
از دستاوردهای این واقعه، سقوط خطهای اول و دوم دشمن بود که تا نزدیک صبح همچنان مقاومت میکردند. این جریان منجر به استیصال فرماندهان عراقی در هدایت
عملیات شد، به نحوی که برابر دریافت خبرهای شنود، فرماندهان عراقی عاجز و مستأصل مانده و به رده بالاتر اظهار میداشتند که ما نمیدانیم چه کار کنیم. بدین ترتیب نیروهای خودی موفق شدند با استفاده از فرصت، خط دشمن را تصرف کنند (تعدادی از افراد دشمن را کشته و یا به اسارت درآوردند.» (2).
در هر صورت، طرح آتش زدن رودخانه باعث شد سازماندهی قوای عراق در خطوط دفاعی جبههی شمالی دچار هرج و مرج شده و رزمندگان با استفاده از این خلأ بسیار زودتر از برآوردهای زمانی فرماندهان به هدف اصلی خود یعنی پل قصبه برسند.
ب) عبور از نهر شادگان: نفوذ در عمق منطقهی دشمن و اجرای عملیات موفق، با توجه به لو رفتن مسیر و تقویت خطوط دفاعی توسط عراق، نیاز به روحیه سلحشوری مردانی داشت که مسئولیت عملیات در این جبهه را پذیرفته بودند:
»آقا رحیم اسامی عدهای را داده بود که اینها حق ندارند در گردانها خط شکن باشند. یکی از آنها «حمید سلیمانی» از بچههایی بود که تجربهی کردستان را داشت. از آن بچه طلبههای مخلص که حضور در جبهه را مقدم بر درس میدانستند و خود را وقف جنگ کرده بودند. در لحظهای که معبر نهر شادگان لو رفته بود و عراقیها منور میزدند، نیروهای گردان یک مقداری پشت سیم خاردار و موانع معطلی داشتند در این حالت حمید سلیمانی جلوتر از همه، بالای خاکریز دشمن، یک پرچم دستش گرفته بود و به گونهای حماسی فریاد میزد: «پیش به سوی کربلا» صحنهی عجیبی بود. بچهها هم معطل نکردند، سریع ریختند خاکریز و منطقهی عراقیها تصرف شد.» (3).
نیروهای محور شادگان، پس از انهدام گردان زرهی صلاحالدین، با استفاده از تنها تانک خود که توسط «رضا عسکری» و چند نفر از نیروهای قدیمی هدایت میشد با سرعت در عمق منطقه شروع به پیشروی کردند و در ساعات اولیه خود را به جاده آسفالت اهواز – آبادان رساندند:
»درگیری شدید بود و بچهها در دشت پخش شده بودند ما جلوتر از همه، و نزدیک به نیروهای زرهی دشمن بودیم. مانده بودیم که چکار کنیم. جلوی ما پل مارد بود. در این شرایط که درگیری شدت داشت ناگهان حسین خرازی را دیدیم که آن جلو روی خاکها نشسته و از روی نقشه محل خودی و دشمن را کنترل میکند. ما را توجیه کرد
و حرکت نهایی ما به طرف عمق منطقه دشمن شروع شد. عسکری با تانک خود بلایی سر عراقیها درآورده بود که قابل بیان نیست… حالا به نزدیکی پل قصبه رسیده بودیم. وحشتناک بود. یک ستون بسیار زیاد تانک و نفربر عراقیها در حال فرار به سمت پل قصبه بودند. حدود سه ربع، یک ساعت بعد، تک و توک نیروهایی که از خط رضاییها حمله کرده بودند به ما رسیدند و الحاق کردیم.» (4).
ج) تصرف پل قصبه: تلاش همه رزمندگان در این جبهه، رسیدن به پل قصبه و بستن عقبه دشمن بود لذا فرماندهان جبههی دارخوین مانند (شهیدان) خرازی، ردانیپور، سلیمانی، عسکری، سلیمانپور که به خاطر اهمیت محور نهر شادگان همه از این مسیر در عملیات شرکت کرده بودند، پس از جمعآوری نیروهای پراکنده تلاش خود را برای تصرف پل قصبه متمرکز کردند و پس از چند دقیقه در زیر شدیدترین آتش ممکن، پل قصبه تصرف گردید:
»از نتایج دیگر، تصرف پل قصبه بود و این در حالی بود که به سبب اختلال بیسیمی، ارتباط با فرمانده نیروهای عمل کننده به سختی صورت میگرفت. و آنان به دلیل دشت باز بودن جبهه، موفق نشده بودند الحاق نیروها را برقرار کنند. اما خبر الحاق نیروهای جبهه شمالی با نیروهای جناح سمت چپ (محور نهر شادگان) و تصرف پل قصبه در ساعت 5 / 6 صبح دریافت شد.» (5).
تصرف پل قصبه باعث بروز اخلال جدی در تصمیمگیری فرماندهان عراقی شد زیرا ناچار بودند، تردد خود اعم از فرار یا پاتک را در تنها پل باقی مانده در منطقه حفار متمرکز کنند و از این لحظه به بعد بود که نیروهای ماهر و قدیمی دیدهبانی در جبهه دارخوین با نزدیک شدن به پل حفار و هدایت آتش مؤثر روی آن، دشمن را دچار گیجی و بحران بیشتری کردند:
»پس از رسیدن به پل قصبه و توجیه نسبت به چگونگی وضعیت آن، چند نفر از دیدهبانها از جمله حاج آقا احمدی (6) مسئول دیدهبانی منطقه، به سمت پل حفار حرکت
کردند. در یک کیلومتری پل حفار، حاج آقا از یک درخت بالا رفت و با دیدهبانی دقیق جناح شرقی و غربی پل، آتش مؤثری را روی منطقه دشمن روانه کرد. آتش سنگین توپخانه در پل حفار – که محل عبور و مرور نیروهای عراقی بود – باعث گردید سازمان آنها در بدو ورود به شرق کارون از هم پاشیده شود.» (7).
د) انهدام پل قصبه: نیروهای دشمن که از جهنم کارون گریخته بودند، با استقرار در جناح غربی پل قصبه و به دست آوردن آرامش نسبی، اقدام به شلیک مستقیم گلولههای تانک میکردند و با توجه به تحرکات آنها در پل حفار، فرماندهی رده بالا به نیروهای حاضر در آن سوی قصبه فشار میآورد که مجددا اقدام به تصرف سرپل نمایند. قبل از عملیات، موضوع انهدام پل عراق که از نوع پی. ام. پی (P.M.P) بود طرح شد و آمادگی برای انهدام آن وجود داشت، لذا (شهید) مرتضی تیموری فرماندهی تخریب منطقه موظف گردید سریعا به انهدام پل اقدام نماید:
»با مرتضی سوار جیپ میول شدیم و به سرعت به طرف دارخوین حرکت کردیم. تعدادی مین ام – 11 (11 M) ضد تانک داشتیم. شاید نیم ساعتی از طلوع خورشید گذشته بود. دو نفری به سرعت مینها را عقب جیپ قرار داده حرکت کردیم. مرتضی وسایل لازم برای تلهگذاری مینها را همراه آورده بود. به سرعت به محمدیه رسیدیم. برای اولین بار لازم نبود وارد دستاندازهای سلمانیه شویم. مستقیم روی جاده آسفالت حرکت کردیم. عراقیها از آن طرف کارون روی جاده دید داشتند و ماشین را به گلوله تیربار بستند ولی چون فاصله آنها زیاد بود مؤثر واقع نمیشد. از جادهی شنی نزدیک مارد، پایین آمدیم و مرتضی جیپ را در میان یک خاکریز بلند پارک کرد. نیروهای تخریب مثل مسعود مافی که در همان عملیات شهید شد و چند نفر دیگر منتظر بودند. بچههای تخریب بدون معطلی راه افتادند. ساعت حدود 9 صبح بود.» (8).
با انهدام دو سه قطعه از پل قصبه در جناح شرقی و به زیر آب رفتن قسمتهایی از آن، امید دشمن برای استفاده مجدد از این پل به کلی از بین رفت و به دنبال آن نیروهای مهندسی که از صبح زود خاکریز حاشیه کارون را تقویت کرده و جلو آمده بودند، خاکریز کنار سرپل قصبه را هم ترمیم کردند و پدافند در حاشیه کارون پس از طوفانی یک ساله، با آرامش شروع شد.
ه) حرکت به سمت پل حفار: بروز مشکلات عبور در جبههی فیاضیه باعث گردید
نیروهای آن محور نتوانند خود را به پل حفار برسانند و لذا بخشی از نیروهای جبهه دارخوین پس از تصرف اهداف خود که ساعت 30: 6 صبح به اتمام رسیده بود اقدام به پیشروی به سمت پل حفار کردند. یکی از رزمندگان اسلام که در عملیاتهای بعدی به درجه جانبازی 70 درصد رسیده و از ناحیه نخاع دچار آسیبدیدگی شده است، میگوید:
»حدود ساعت 10 صبح بود که یک دهنه از پل قصبه را منهدم کردند. پس از آن به ما گفتند که عراقیها در حال فرار از پل حفار هستند. ما هم به طرف پل حفار حرکت کردیم. نیروهای عراقی در پل حفار با ذلت فرار میکردند و ما با آنها درگیر شدیم. منطقه از جنازههای عراقیها پر بود. ما تا ساعت 5 بعدازظهر در پل حفار ماندیم تا این که نیروهای آبادان بعد از این که ساعتها با نیروهای عراقی درگیری داشتند به پل رسیدند و ما به طرف پل قصبه برگشتیم.» (9).
در هر صورت، نقاط قوت موجود در جبهه دارخوین، اعم از قوت طرح مانور و توانایی فرماندهان و رزمندگان سبب گردید اهداف مهم عملیات یعنی تصرف پلهای قصبه و حفار به دست آنها صورت گیرد.
گزارش لحظه به لحظه عملیات در اسناد مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، تلاش جبههی دارخوین در رسیدن به اهداف و تصرف پل حفار را این گونه به ثبت رسانده است:
» 1- در ساعت 50: 1 در نهر شادگان و محمدیه درگیری شروع شد.
2- در ساعت 10: 2 برادر باقری فرمانده عملیات محور دارخوین، سقوط خط دشمن در نهر شادگان را اعلام کرد.
3- در ساعت 10: 3 برادر کیانی اعلام کرد وضعیت بسیار خوب است و پیشروی گردانهای سپاه و ارتش ادامه دارد.
4- در ساعت 20: 3 سپاه ماهشهر گزارش میدهد تیپ 3 لشکر 77 و گردانهای سپاه در حالی پیشروی به سمت اهداف میباشند و دشمن در حال عقبنشینی است و از تیپ 2 هیچ گونه خبری نیست.
5- تعداد شهدا تا ساعت 20: 3 بامداد 62 نفر میباشد.
6- در ساعت 30: 4 بامداد از شرق جاده آسفالت آبادان – اهواز تا کنار مارد سقوط کرد.
7- ساعت 04:35 فرمانده محور دارخوین اعلام کرد در اجرای طرح آتش زدن رودخانه کارون موفق بودهاند و قبل از این که به منطقه دشمن برسند مواد نفتی بر اثر اصابت گلوله توپخانه آتش گرفت و در منطقه تیپ 3 موجب بروز مشکلات زیادی گردیده است.
8- سپاه ماهشهر در ساعت 45: 8 گزارش داد شمال نهر شادگان و شرق کارون کاملا پاکسازی شده و پیشروی به سمت هدف ادامه دارد.
9- ساعت 09: 09 پل قصبه به تصرف نیروهای اسلام درآمد.[احتمالا این زمان انهدام پل است]
10- ساعت 40: 11 گزارش رسید نیروهایی که از دارخوین حمله نمودهاند بین پل حفار و پل قصبه پدافند کردهاند و روی پل حفار دید و تیر دارند.
11- در ساعت 50: 12 برادر باقری گزارش داد که فاصله نیروهای خودی با پل حفار 700 الی 1000 متر میباشد و فاصله نیروهای فیاضیه حدود 3 کیلومتر و تا کنون 30 الی 40 تانک دشمن خود را تسلیم نمودهاند.
12- ساعت 25: 14 پل حفار سقوط کرد.
13- ساعت 35: 14 نیروهای محور دارخوین و محور فیاضیه الحاق کردند و در پشت کارون در حال پدافند میباشند و قرار است پلهای قصبه و حفار منهدم شوند.» (10).
1) پس از این حادثه که همه را شگفتزده کرده بود، من به فرمانده تیپ 3 (سرهنگ پرورش) گفتم: «شما نگویید ما خرافهپرست یا خیالباف هستیم، ما به تضرع به درگاه خدا و کمکهای او امیدواریم.«.
2) مأخذ 11، ص 39 تا 41، گزارش شهید حسن باقری، 7 / 7 / 1360.
3) مأخذ 16.
4) مأخذ 16، ص 66.
5) مأخذ 11، ص 41 – گزارش شهید سرلشکر حسن باقری.
6) حجت الاسلام و المسلمین زینالعابدین احمدی از قدیمیهای جبهه بود که در شروع جنگ به دارخوین آمد و اساس دیدهبانی با برکتی را گذاشت. سردار احمدی بعدا فرماندهی تیپهای مختلف توپخانه در سپاه را پذیرفت.
7) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 453 / 502 روایت علی آستانه.
8) مأخذ 18.
9) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 453 / 506، روایت جانباز مرتضی شهرآشوب.
10) مأخذ 33.