جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عملیات بازدارنده ارتش عراق

زمان مطالعه: 5 دقیقه

عملیات «فرمانده کل قوا» به دلیل نتایج حاصل از آن، مخصوصا محدود نمودن منطقه سرپل عراق در شرق کارون، در تحلیل کارشناسان نظامی دشمن از جایگاه ویژه‏ای برخوردار گردید. در اسناد به دست آمده از ارتش عراق، در تحلیل عملیات یاد شده آمده است: «اهداف مورد نظر دشمن (ایران) محقق شد. به سبب دست‏یابی آنان به خطوط اول واحدهای ما در دارخوین و وارد آوردن خسارت‏های سنگین بر آنان و این که علی‏رغم خسارت‏های وارده به نیروهای دشمن (ایران(، آنها به مواضع خود عقب‏نشینی نکردند.» در همین سند درباره محاسن عملیات آمده است: «به کارگیری نیروهای پیاده به شیوه بسیار عالی و در حد زیاد، (1) به کارگیری توپخانه سنگین به طور مؤثر.» همچنین درباره معایب آن آمده است: «ضعفی وجود نداشت.» (2).

اجرای موفق عملیات «فرمانده کل قوا» فرماندهی ارتش عراق را به جبهه شمالی

خود در شرق کارون – که توسط تیپ 8 مکانیزه حفاظت می‏گردید – (3) حساس کرد و به منظور گسترش مجدد نیروهایش به سمت شمال و جلوگیری از عملیات نهایی رزمندگان اسلام در شرق کارون، عملیاتی را علیه جبهه دارخوین طراحی و اجرا کرد. پس از گذشت دو ماه از تثبیت منطقه تصرف شده در عملیات فرمانده کل قوا،

در زمانی که نیروهای جبهه دارخوین اولین روزهای سازمان‏دهی گردان‏های عملیاتی برای اجرای تهاجم نهایی در شرق کارون را شروع کرده بودند، دشمن با استفاده از نیروهای کماندویی خود عملیات بازدارنده‏ای (4) علیه خط رضایی‏ها (جبهه مقدم دارخوین) انجام داد. هر چند در ساعات اولیه، نیروهای عراقی توانستند قسمت‏هایی از خط مقدم را تصرف کنند، اما با رشادت و از جان گذشتگی مردان مدافع جبهه اسلام، دشمن ناچار به پذیرش شکست خفت‏بار دیگری در مقابله با «یاران خط شیر» شد و با تحمل تلفات سنگین اقدام به عقب‏نشینی کرد:

»از روز قبل، آتش دشمن سنگین‏تر شده بود. این به معنای خبرهای تازه بود. عکس‏العمل فرماندهی جبهه دارخوین، ابلاغ آماده باش به سراسر خطوط دفاعی بود. ساعت 5 بعدازظهر اولین تحرکات زرهی دشمن در جناح مقابل خط دفاعی کفیشه شروع شد. حال و هوای بچه‏های مستقر در سلمانیه و محمدیه مثل نیروهای مستقر در خط، دگرگون شده بود و باید انفجارهای مداوم دشمن را تحمل می‏کردند. تا آنجا که ممکن بود و مسئول خط درخواست کرد، مهمات اضافه به خط منتقل شد و بعضی نیروهای منطقه که مسئولیت‏های مختلف داشتند برای تقویت خط دفاعی به نیروهای صحنه نبرد اضافه شدند. ساعت‏های اول شب به کندی می‏گذشت و احتمال حمله دشمن همچنان به قوت خود باقی بود.

ساعت یک بامداد آتش عراقی‏ها شدید و شدیدتر شد. بیش از هر نقطه، سنگرها و خاکریز خط مقدم مورد هجوم واقع شده بود. در تاریکی مطلق جلوی خط، هیچ چیز دیده نمی‏شد. نیروها گاهی خشاب‏های کلاش را در تاریکی جلوی خط خالی می‏کردند. کم‏کم درگیری شدت گرفت. دشمن در بعضی نقاط خود را به خط نزدیک کرده بود. آنها با استفاده از تجربه بزرگ ما یعنی حمله شبانه در عملیات فرمانده کل قوا – که متکی بر نیروی پیاده بود – عملیات شبانه را انتخاب کرده و همان تاکتیک را به کار برده بودند. اگر دشمن در این تجربه موفق می‏شد بزرگ‏ترین برگ برنده ما یعنی تکیه بر جنگ شبانه و نیروی پیاده خنثی می‏شد. باید درس عبرت آموزی به عراقی‏ها می‏دادیم لذا بچه‏های خط بر مقاومت در برابر حمله دشمن مصمم‏تر شده بودند.

عراقی‏ها غیر از تاریکی و آتش تهیه سنگین، از حجم نیروهای زیادی استفاده کرده بودند. نیروی مستقر در خط ما نسبت به دشمن بسیار کمتر بود. نیروهای ما می‏توانستند 200 نفر از نیروهای مهاجم را در مقابل خط و در حاشیه جاده آسفالت به درک واصل کنند، اما اگر تعداد آنها بیش‏تر بود چه اتفاقی می‏افتاد؟ لشکر 3 زرهی از تاکتیک مناسبی استفاده کرده بود، اول آتش پرحجم آنها کار را بر مدافعان اسلام سخت کرد آنگاه با هجوم سریع یک تیپ پیاده مکانیزه، قسمتی از خط دفاعی در جناحین جاده آسفالت سقوط کرد. بچه‏ها با دشمن قاطی شدند. جنگ تن به تن اوج گرفت. جای ایستادن و نگاه کردن نبود. مردان خودساخته‏ای چون (شهید) «علی قوچانی» و (شهید) «علی موحددوست«، کسانی نبودند که به این سادگی تسلیم شوند. حیات ما بستگی به انهدام دشمن داشت. درگیری تن به تن به شهادت دوازده نفر از نیروهای خط انجامید و بالاخره دشمن با تلفاتی بسیار سنگین در پشت و جلوی خط دفاعی، مجبور به فرار یا تسلیم گردید. در این عملیات فرمانده خط (رضا بالایی) و معاون او (محمود شالباف) به شهادت رسیدند.» (5).

عملیات بازدارنده عراق علیه جبهه دارخوین (28 / 5 / 1360 / 19 اوت 1981) را یکی از افسران عراقی که در عملیات شرکت داشته است، این گونه تشریح می‏کند:

»در یکی از شب‏ها، نیروهای ما با پشتیبانی آتش شدید توپخانه اقدام به پیش‏روی کردند. ما بدون مواجهه با مقاومت قابل توجهی به نخستین خاکریز نیروهای اسلام دست یافتیم. جالب اینجاست که نفرات ما در رسیدن به این خاکریز از یکدیگر سبقت می‏گرفتند، چرا که «اداره توجیه سیاسی» به ما ابلاغ کرده بود چنانچه سربازی خود را به خاکریز نیروهای اسلام برساند به دریافت درجه افسری نایل خواهد شد. همچنین به ما اطلاع داده بودند که فقط تعداد معدودی از سربازان اسلام در آن منطقه استقرار یافته‏اند و نه بیش‏تر. بعد از رسیدن نیروهای ویژه کماندو به خاکریز مزبور از ما خواسته شد به سمت خاکریز دوم پیش‏روی کنیم. چند قدمی پیش نرفته بودیم که متوجه شدیم نیروهای اسلام برای ما کمین گذاشته‏اند. بلافاصله پراکنده شدیم. با این حال آتش از هر طرف به رویمان گشوده شده بود. مانده بودیم که چه باید کرد؟ دچار اضطراب شدیدی بودیم. تمام اینها باعث شد تا با حالتی آشفته عقب‏نشینی کرده و چند کشته و مجروح بر جای گذاریم. با تحمل این شکست خود را به موضع اصلی رساندیم. حاصل نبرد سلمانیه متجاوز از 300 کشته بود که در بین آنها جنازه 10 افسر از نیروهای ویژه به چشم

می‏خورد. این نبرد که موجب بروز واکنشی از سوی نیروهای مستقر در شرق کارون گردید، زمینه انجام عملیات بعدی را فراهم ساخت.» (6).

شکست عراق در این عملیات، جبهه متزلزل دشمن را آسیب‏پذیرتر کرد ضمن این که سبب شد فرماندهان سپاه و ارتش با اطمینان بیش‏تر، سدهای موجود در راه اجرای عملیات ثامن الائمه را شکسته و خود را برای رسیدن به پیروزی بزرگ در شرق کارون آماده سازند.


1) همان طور که در بررسی عملیات فرمانده کل قوا ملاحظه شد کل نیروی تک کننده جمهوری اسلامی ایران یک گردان پیاده بود که به خاطر استفاده از تاکتیکی مؤثرتوانستند تأثیرات عملیاتی حداقل یک تیپ را داشته باشند. تحلیل‏گران عراقی و حامیان خارجی آنها، در طول دفاع مقدس کوشیده‏اند تلاش و ایثارگری رزمندگان جبهه اسلام را با تأکید بر «امواج انسانی» و یا «نیروی پیاده بسیار زیاد» نادیده گرفته و محو نمایند.

2) اصغر کاظمی، خرمشهر در اسناد ارتش عراق، ص 37، دفتر ادبیات و هنر مقاومت، 1375.

3) تیپ‏های سازمانی لشکر 3 زرهی عراق که مسئولیت تصرف جزیره آبادان را داشتند عبارت بودند از: تیپ 8 مکانیزه در جبهه شمالی (دارخوین(، تیپ 6 زرهی در جبهه جنوبی (آبادان) و تیپ 44 پیاده در جبهه ماهشهر و منطقه میانی سرپل. این لشکر همچنین توسط یگان‏های دیگری چون گردان زرهی (شناسایی) صلاح‏الدین تقویت شده و احتیاط قابل توجهی نیز در غرب کارون تحت امر داشت.

4) عراق چنین عملیاتی را نیز در سطح وسیع‏تر در تاریخ 28 / 12 / 1360، دو روز قبل از شروع عملیات فتح المبین، علیه مواضع نیروهای خودی در جبهه شوش انجام داد که با شکست روبه‏رو گردید. این گونه عملیات که به منظور جلوگیری از اجرای عملیات آفندی توسط نیروی مقابل صورت می‏گیرد، به «عملیات بازدارنده» یا «تک مختل کننده» معروف است.

5) سید علی بنی‏لوحی، یاد ایام، (مجموعه خاطرات سال 1360(، ص 49، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1374.

6) خالد حسین النقیب، حزب بعث و جنگ، جلد 2، ص 64، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، مترجم: محمد حسین زوار کعبه.