جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شکل ‏گیری سازمان طرح‏ ریزی و فرماندهی عملیات در سپاه

زمان مطالعه: 7 دقیقه

ورود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به صحنه طرح‏ریزی اجرای عملیات‏های وسیع و به طور کلی ورود سپاه به سیستم فرماندهی، یکی از مقاطع و رویدادهای مهم جنگ محسوب می‏گردد. با توجه به عدم بهره‏گیری سپاه از تجهیزات مناسب جنگی و بهره‏مند نبودن از آموزش سطوح بالای نظامی، پاسخ این سؤال که چرا و چگونه سپاه در جنگ تحمیلی در جایگاه طراحی و تصمیم‏گیری و هدایت قرار می‏گیرد، از اهمیت خاص برخوردار است. پاسخ این سؤال می‏تواند به درک بهتر توسعه سازمانی سپاه و تحولات آتی جنگ کمک نموده و دریچه مناسبی را در تحلیل وقایع جنگ به روی محققان بگشاید. هر چند در این نوشته ما در مقام پاسخ‏گویی و بررسی کامل این موضوع نیستیم اما وجه اشتراک این سؤال و عملیات ثامن الائمه به عنوان اولین حضور گسترده سپاه در صحنه فرماندهی جنگ ایجاب می‏نماید تا در حد امکان و نیاز به این مسئله پرداخت شود.

در این زمینه عوامل بسیاری دخیل بودند که برخی از آنان به خصوصیات شخصی مسئولان سپاه بر می‏گردد که در هدایت سپاه به این سمت تلاش بسیار کردند و با تفکر صحیح و درک واقعی توانایی‏های کشور – خصوصا درک قدرت نیروهای مردمی – در این مسیر قدم نهادند که در این جا از آنان صرف نظر کرده و به عواملی می‏پردازیم که جنبه عمومی‏تر در تحقق این واقعه مهم داشته‏اند.

اولین عامل مؤثر در درک سؤال فوق، توجه به «بینش سپاه و وسعت نبرد با متجاوز» است. نگاهی به گسترش نیروهای سپاه در طول خطوط نبرد در استان خوزستان یعنی از منطقه دهلران تا دهانه فاو، بیانگر این نکته مهم است که

مسئولان سپاه هیچ گاه در تفکر جنگ نقطه‏ای با دشمن بعثی نبوده، بلکه به یک نگاه وسیع و انقلابی فکر می‏کردند، هر چند که عده‏ای با این طرز تفکر به علت کمبود توان سپاه مخالف بودند. سردار رضایی در این باره می‏گوید:

»این تفکر و سپس پیاده شدن آن در طول خطوط، آنچه را که در ابتدا می‏توانست برای سپاه اسلام به ارمغان آورد، ماهیت ارزشمند واژه‏ای به نام «شناخت» بود. شناخت عالی از زمین و موانع آن و شناخت بسیار خوب از دشمن و ضعف موجود در سیستم دفاعی او، و این شناخت‏ها می‏توانست به عنوان دو عامل اصلی در یک طرح‏ریزی موفق محسوب گردد. در واقع این عامل با ایجاد اعتماد به نفس در تصمیم‏گیری زمینه‏ای لازم را در یک تفکر طراحی به وجود آورد.«

عامل بعدی در چگونگی ورود سپاه به صحنه طرح‏ریزی را باید در تفکر «رزم سازمان‏دهی شده» مورد مطالعه قرار داد؛ تفکری که با استفاده از تجارب درگیری‏های کردستان حاصل گردید و از همان روزهای نخستین جنگ در جنوب به عنوان یک محور اصلی مبارزه مدنظر قرار گرفت. سردار رضایی در این خصوص می‏گوید:

»نتیجه این تفکر تشکیل یک مرکز عملیاتی تحت نام «ستاد عملیاتی جنوب» با حضور جمعی از برادران سپاه می‏باشد و عمل جمع‏آوری اطلاعات (1) از محورهای مختلف و جمع‏بندی آنان و تجزیه و تحلیل اطلاعات و بررسی راه‏های گوناگون در مقابله با متجاوز و در نهایت ایجاد یک سیستم طرح‏ریزی توسط این ستاد پایه‏گذاری می‏گردد و باید گفت که اگر تفکر رزم سازمان‏دهی شده بر خطوط میدان‏های نبرد سپاه پاسداران حاکم نمی‏گردید هرگز انسجام لازم در طرح‏ریزی تحقق نمی‏یافت.«

قبل از ذکر عامل بعدی بیان این نکته لازم است که باید به یاد داشت که

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از بطن آحاد مردم انقلابی کشور برای دفاع از انقلاب اسلامی شکل گرفت و این افراد از مؤمن‏ترین، فداکارترین و معتقدترین جوانان کشور محسوب می‏شدند:

»مصطفی ردانی‏پور، روحانی پرشور و حماسه آفرینی بود. دست مرا گرفت و به طرف یک نیسان وانت برد. در سراشیبی جاده باریک ساختمان گلف که نام «پایگاه منتظران شهادت» را بر خود داشت، چند اسیر عراقی، خاکی و خسته عقب وانت نشسته بودند و دست‏های آنها با طناب، محکم بسته شده بود. اسیر عراقی و دیدن سرباز عراقی برای من تازگی داشت و جالب بود. آنها را برانداز کردم. ظاهرشان مثل خودمان، آدم بود ولی با سبیل‏های پهن و قیافه‏های ویژه یک اسیر. دو جنازه عراقی هم وسط وانت بین اسرا بود. مصطفی می‏گفت: این‏ها نمونه عملیات دیشب و شکست عراقی‏ها در دارخوین است. برای من همه چیز جالب بود. بالای گلف برگشتیم. بلیزری زوزه‏کشان از سربالایی خود را به ساختمان رساند. یک خودروی نسبتا بزرگ، و یک راننده جمع و جور و لاغر با لباس کار سپاه از آن خارج شد. با خود گفتم: ماشین به این بزرگی را به یک بچه نمی‏دهند! به نظرم 18،17 ساله می‏رسید. شاید هم کمتر. مصطفی خود را جمع و جور کرد و با احترام به او سلام کرد، و او با لبخندی ملیح و دوست داشتنی از دور جواب داد. حالا مرد مصمم و کار کشته‏ای با هیبت خاصی به نظر می‏رسید. با پوشه‏ای در دست از پله‏ها بالا رفت

– او کی بود؟

– حسن باقری، از فرماندهان اصلی در خوزستان، مسئول اطلاعات عملیات در جنوب کشور است.

برایم جالب بود. به سرعت دنبال حسن راه افتادم. دیدن یک فرمانده بزرگ برایم افتخار بود. به سرعت به او رسیدم، از چند قدمی او، وارد سالن شد و به طرف اتاق آخر رفت، اندکی صبر کرد و بازگشت و وارد یک راهرو نیمه کاره و تاریک شد. چند اتاق سمت چپ راهرو بود. اتاق اول نه، اتاق دوم، این جا محل کار حسن باقری بود، با یک موکت کف آن، آخر راهرو در یک اتاق کوچک، بی‏سیم‏چی مرتب طرف مقابل خود را صدا می‏زد:

یاسر یاسر. یاسر، عمار. یاسر، عمار.» (2).

وجود انگیزه بسیار قوی و روحیه عالی از شاخص‏ترین خصوصیات این افراد در صحنه‏های مبارزه بود که تأثیر بسزایی در توان آنان ایجاد می‏کرد. با توجه به این خصوصیات و عقاید نشأت گرفته از اسلام ناب محمدی (ص) خصوصا عشق به عاشورای حسینی و توجه به درس‏های این واقعه در مبارزه با دشمنان انقلاب آنان به هیچ عنوان تحت تأثیر کمبودهای مادی قرار نگرفته و یأس و ناامیدی در آنان ظهور نمی‏کرد و همواره در جهت ادای تکلیف الهی و انجام فرامین رهبر انقلاب حضرت امام خمینی گام می‏نهادند:

»… یک ساعت بعد، «کوت عبدالله» بودیم و سپس جاده اهواز – دارخوین، کیلومتر 75 سه راهی شادگان است. مستقیم به آبادان، سمت چپ شادگان و سمت راست جاده‏ای شنی و ناهموار که ما را به روستای دارخوین می‏رساند. از میان نخلستانی زیبا عبور می‏کنیم و پالایشگاهی قدیمی و متروکه، و هر زمان انفجار خمپاره‏ای، که بی‏اختیار سر ما را به جلو پرتاب می‏کند و لحظه‏ای بعد ورود به پاسگاه دارخوین که پاسگاه ژاندارمری بوده است و اکنون ستاد فرماندهی در جبهه دارخوین. اولین دیدار با مصطفی ربیعی و اصغر صبوری است که سرها را تراشیده‏اند و این نمادی از دوری از دنیاست. و برای من، که اولین لحظات حضورم در حاشیه کارون را شروع کرده‏ام و شاهد چهره‏های سوخته از آفتاب یاران قدیمی هستم احساس پاک در درون و آرامشی در همه وجود، و این جا، همان جایی است که امام انتظار دارد. دیگر هیچ کاری در هیچ کجای دنیا ندارم.» (3).

مجموع این شرایط واژه «بن بست» در مبارزه و جهاد را از دایره تفکرات و عقاید آنان خارج می‏نمود.

عامل دیگر که از درون تشکیلات سپاه، مسئولان را به شدت تحت فشار قرار داد، خواسته‏های مکرر رزمندگان سپاه اسلام در اجرای عملیات علیه دشمن تجاوزگر بود، چرا که حضور نیروهای عراق در سرزمین ایران اسلامی همانند خنجری در قلب این دلاور مردان عرصه جهاد، زجرآور می‏بود و اینان نمی‏توانستند حضور این نیروها را تحمل کرده و ساکت در سنگرهای خود نظاره‏گر حضور آنان باشند. لذا همواره مسئولان خود را در خصوص علت عدم اجرای عملیات، مورد مؤاخذه و سؤال قرار می‏دادند:

»در اواخر سال 59 بر و بچه‏های جبهه دارخوین جهت اجرای عملیات علیه مواضع دشمن به مسئولان فشار می‏آوردند. آنها معتقد بودند عملیات نکردن در راستای خواسته بنی‏صدر است و بیش‏تر بوی مصالحه و ترس دارد و با توجه به توان عملیاتی که داشتند موفقیت در یک عملیات علیه خطوط اول و دوم عراقی‏ها را قابل دسترسی می‏دانستند. بنابراین شد که یکی از مسئولان مرکز عملیات جنوب به دارخوین بیاید و مطالب بچه‏ها را گوش کند. برادران حرف‏های خود را یکی کردند و به اصطلاح می‏خواستند هر کس آمد از چپ و راست او را بمباران کنند.

بالاخره مسئول مورد نظر – که کسی جز حسن باقری نبود – به منطقه آمد و در یکی از اتاق‏های پاسگاه دارخوین جلسه برقرار شد. بیش‏تر بچه‏ها اولین باری بود که او را می‏دیدند. در آن جلسه آن چنان، یک تنه، همه را بمباران کرد که دیگر کسی را یاری صحبت نبود. خداوند حقیقتا حکمت را در زبان این فرزند خلف اسلام قرار داده بود. صحبت اصلی حسن در آن جلسه به این مضمون بود که: «در اجرای عملیات شکی نداریم. اما باید به گونه‏ای عملیات کنیم که صددرصد به پیروزی در آن امید داشته باشیم. عدم موفقیت در چند عملیات کلاسیک در ماه‏های گذشته دشمن را یاغی‏تر کرده است. باید عملیات آن چنان پر قدرت انجام شود که نه تنها دشمن به موضع انفعالی بیفتد، بلکه روحیه ما را برای اجرای عملیات بعدی مضاعف کند. «مطالب مورد بحث در آن جلسه، هسته اولیه طرح عملیات موفق «فرماندهی کل قوا» را به وجود آورد که چهار ماه بعد در 21 / 3 / 1360 انجام گرفت.» (3).

در آن زمان اگر نیروهای منطقه تأکید بر عملیات داشتند و در بحث‏ها اشاره به عملیاتی مثلا با عمق سه چهار کیلومتر می‏شد، باز هم نظر و نیت آنها رسیدن به شکستن حصر آبادان بود. این برداشت را داشتند که پیش‏روی به طرف پل و محدود کردن جبهه دشمن و به اصطلاح «سرپل عراقی‏ها» برای عملیات اصلی ضروری است.

در خصوص علل حضور سپاه در امر طرح‏ریزی و سپس حضور در سیستم فرماندهی جنگ، سردار «غلامعلی رشید» – که در آن زمان یکی از مسئولان ستاد عملیات جنوب بود – به این مطالب اشاره می‏کند:

»از اردیبهشت سال 60 در ستاد عملیات جنوب این بحث آغاز گردید که سپاه چه نقشی را باید در صحنه جنگ برعهده بگیرد و چگونه می‏تواند در سیستم سنتی فرماندهی جنگ

حضور یابد و انتخاب عملیات ثامن الائمه به خاطر اثبات توانایی سپاه به مسئولین نظامی کشور بود و این که اگر آنها نمی‏توانند با مسئله اشغال مقابله کنند این واقعیت را درک نمایند که افراد دیگری وجود دارند که می‏توانند از عهده این مهم برآیند.» (4).

لذا می‏توان اثبات حقانیت توانایی‏های سپاه اسلام و نیروهای مردمی را به عنوان یکی دیگر از عوامل اساسی این موضوع مدنظر قرار داد.

در هر صورت، مسئولان سپاه در اولین ماه‏های سال 60 در حالی که تجربه‏های پر ارزشی از عملیات‏های محدود شش ماهه اول جنگ انداخته بودند، با درک وضعیت جبهه جنگ و شناخت وظیفه خود در آن مقطع حساس از جنگ تحمیلی جرأت آن را یافتند که در حین دوران جوانی تشکیلات، به امر خطیر طرح‏ریزی عملیاتی وسیع مبادرت ورزند.


1) سردار محمد باقری در مورد تلاش شهید حسن باقری برای راه‏اندازی اطلاعات – عملیات در ستاد عملیات جنوب می‏گوید: «حضور او در جنگ شروعی مظلومانه داشت. برای این که او را به منطقه راه نمی‏دادند؛ با لباس عربی و دشداشه به عنوان مردم بومی وارد صحنه نبرد شد. پس از راه‏اندازی هسته‏های اولیه اطلاعات عملیات، او شخصا با افسران اسیر عراقی صحبت می‏کرد و براساس احساسات دینی و انسانی آنها را تخلیه اطلاعاتی می‏کرد. نتیجه این می‏شد که با چشمان باز، جبهه دشمن را می‏دید، تحلیل صحیح می‏کرد. خوب طرح می‏داد و جلوتر از همه حرکت می‏کرد.«(مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 453 / 498(.

2) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 453 / 498، روایت سید علی بنی‏لوحی.

3) همان.

4) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، اظهارات برادر غلامعلی رشید.