جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عملیات علیه جبهه غربی دارخوین (حد فاصل نثاره تا انرژی اتمی)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

چنان که در بحث اهمیت نظامی جبهه دارخوین ملاحظه کردیم عراق همواره تلاش می‏کرد، حدفاصل اهواز تا خرمشهر، خود را در جناح غربی به رودخانه کارون وصل نموده در حاشیه آن پدافند کند. مخصوصا در دو ماهه اول عبور از کارون که دشمن به پذیرفتن توقف کامل قانع نشده بود، تحرکاتی علیه مواضع خودی در غرب کارون داشت:

»هنوز یک هفته از استقرار ما نگذشته بود که عراقی‏ها با یک دسته تانک هجوم آوردند. ما برای این که دشمن خود را به کارون نرساند ده نفر را آن طرف کارون جلوی نخل‏ها مستقر کردیم. نیروهای ما با تانک‏های عراق درگیر شدند و «مهدی نیلفروش‏زاده» که فرمانده آنها بود با آر. پی. جی جلوی تانک‏های عراقی می‏ایستد و در همان درگیری، همراه سه نفر دیگر به شهادت می‏رسد. عراقی‏ها حتی نتوانستند سنگرهای محدودی که جلوی این نخلستان‏ها بود را تصرف کنند. پس از آن منطقه را شناسایی کردیم و بعضی مواقع عملیات‏های محدودی علیه دشمن انجام می‏دادیم.» (1).

هر چند خطوط دفاعی «نثاره» در نزدیکی «سید عبود» و «انرژی اتمی» تحت تأثیر تحرکات دشمن ناچار بود اقدامات تأمینی خود را قوت بخشد ولی مرکز اصلی فشار دشمن، به خاطر قرار داشتن در نزدیکی سه راه دارخوین – شادگان – آبادان، روستاهای دارخوین و کفیشه بود و دشمن در چند نوبت با استفاده از تانک و نفربر خود را به کارون رسانید به گونه‏ای که سربازان آنها در کنار کارون،

از تانک‏ها پیاده شده و دست و روی خود را شسته بودند و پس از دیدن عکس العمل رزمندگان با گلوله مستقیم تانک، پاسگاه و خانه‏های روستایی را زیر آتش شدید گرفته بودند که به شهادت چند زن و مرد و جراحت عده‏ای منجر شده بود. به این ترتیب به دلیل برخورد قاطع رزمندگان اسلام و عبور از کارون و درگیری مستقیم با دشمن، عراقی‏ها ناچار به عقب‏نشینی شده و در شش هفت کیلومتری کارون مستقر شده بودند:

»آن طرف کارون، یعنی جناح غربی دارخوین، تعدادی از بچه‏ها در سنگرهایی به صورت کمین مستقر بودند. قایق کوچکی با موتور 25 فوت تردد محدود آن جا را به عهده داشت، شلیک خمپاره دشمن قطع نمی‏شد و در ازاء هر 20 تا 30 گلوله دشمن، شاید یکی از جانب بچه‏ها پاسخ داده می‏شد. به آن طرف آب رفتیم. چند روز از شهادت مهدی نیلفروش‏زاده گذشته بود. حالا به محل شهادت او نزدیک می‏شدیم. کوچه باغ‏های دارخوین با نخل‏های زیادی که یواش یواش درد بی‏آبی و بی‏صاحبی چهره آنها را کدر کرده بود و خانه‏های گلی که هیچ اثری از مردم در آنها نبود. با رسیدن ما به وسط روستا، هفت هشت سگ اطرافمان را گرفتند. می‏گفتند از ترس خمپاره و دیدن بعضی صحنه‏های دلخراش به آدم پناه می‏آورند. داستان این سگ‏ها کم‏کم عجیب و غریب شد و در گشت‏ها دنبال ما می‏آمدند تا این که در طول سه چهار ماه یکی یکی با ترکش خمپاره‏های دشمن کشته شدند. در آخرین پیچ یک کوچه، که به فضای باز بعد از روستا ختم می‏شد، آن جا محل شهادت «مهدی» بود. با نزدیک شدن عراقی‏ها به کارون، مهدی در یکی از کوچه‏ها باغ‏ها جلوی تانک دشمن سبز می‏شود و پس از شلیک آر. پی. جی به طرف متجاوزین، در خون خود غوطه‏ور می‏شود. شهادت مظلومانه مهدی برای همیشه این بخش از جبهه را تأمین کرد…» (2).

در حقیقت اگر عراقی‏ها در منطقه میانی جبهه دارخوین، در حاشیه غربی کارون پدافند کرده بودند، رسیدن به عملیات بیت المقدس و پیروزی در بزرگ‏ترین عملیات جمهوری اسلامی ایران علیه عراق را حداقل یک سال به تأخیر می‏انداختند. بحث سرپل و حفظ آن به وسیله جبهه دارخوین بحث مهمی است که در جای خود باید به آن پرداخته شود.


1) مأخذ 12.

2) همان، سند شماره 453 / 498، روایت سید علی بنی‏لوحی.