ادامه درگیری و مقاومت نیروهای خودی در محدوده سلمانیه تا مارد در مرحله اول باعث کند شدن پیشروی و سپس توقف دشمن گردید. استراتژی عراق برای تصرف آبادان و رسیدن به جناح شمالی اروندرود که در هجدهمین روز عبور از کارون، به عبور از بهمن شیر انجامید، نشان دهنده پافشاری آنها در پیشروی در جناح شمالی نیز هست. اما آنچه در هفته اول (25 / 7 / 1359) باعث توقف عراق در جبهه شمالی گردید روحیه شهادتطلبی مردان بزرگی بود که پس از آفرینش حماسههای جاودان، به تشکیل خطی دفاعی در جناح جنوبی جبهه دارخوین انجامید که به خاطر شجاعت مردان آن به «خط شیر» معروف شد.
همان گونه که قبلا اشاره شده گروههای عملیاتی مختلفی در جناح شمالی سرپل عراق با دشمن درگیر شدند. حضور هر یک از آنها در توقف نیروهای متجاوز مؤثر بود اما آنها که تأثیر تعیین کنندهای داشتند گروه هجده نفرهای از مناطق بسیج تهران بودند که پس از حضور در دارخوین و توجیه شدن به موقعیت دشمن، در روستای سلمانیه حضور یافتند و به طرف مارد حرکت میکنند. درگیری آنها با دشمن، نشان دهنده حضور خالصانه امتی است که به ندای رهبر خود لبیک گفته و تولد «جنگ مردمی» را که بر «باورهای شیعی«
استوار است، سبب گشته است. (1) برخورد رزمندگان یاد شده در سه کیلومتری جنوب سلمانیه با دشمن به یک جنگ نابرابر تانک و نفر تبدیل شده و حماسهای جاودان به وقوع میپیوندد که به شهادت مظلومانه پانزده نفر از یاران میانجامد. شهادت این مردان مرد و بازنگشتن آنها به عقب از صحنه درگیری شور و غوغایی در دل بچههایی که یک گام عقبتر منتظر دشمن هستند ایجاد میکند و باعث میشود تحت تأثیر شهادت یاران خود، از پیشروی بیشتر دشمن، حتی یک قدم، جلوگیری کنند. یکی دو روز دیگر میگذرد و دشمن پس از تلاش بسیار از رسیدن به موفقیت محروم میشود. نیروهای جبهه خودی نیز در نهر خشکیده آبی که عمود بر رودخانه کارون است موضع گرفته و در حالتی چریکی و در استتار و پوشش کامل، در وضعی دشوار به انتظار دشمن مینشینند:
»اوایل آبان ماه با حدود سی نفر از نیروها آمدیم سلمانیه و محمدیه و سپس به طرف دشمن در جنوب محمدیه پیشروی کردیم. یک نهر آبی را دیدم که سمت راست آن کارون و سمت چپ آن جاده اهواز – آبادان بود. جلوی ما به طرف مارد، عراقیها حضور داشتند. هنوز هیچ خط دفاعی جلوی دشمن تشکیل نشده بود. بچهها را آوردیم در همان نهر آب و شروع کردند به کندن حفرههای کوچک، کسی هم بلد نبود سنگر درست کند. اولین خط دفاعی تشکیل شد و ما اسمش را گذاشتیم «خط شیر«.» (2).
با گذشت چند روز، نهر خشکیده که مرور زمان آن را به دیوارهای به ارتفاع کمتر از یک متر تبدیل کرده است به خط پدافندی تبدیل میشود و به خاطر این که دارای هیچ عارضه اضافی از سطح زمین نیست و سراسر منطقه را بوتههای گز یا علف تا ارتفاع هفتاد – هشتاد سانتیمتر پوشانده است، برای دشمن بسیار ناشناخته و مرموز جلوه میکند. از آن به بعد بچهها قدر یک فشنگ را میدانند و تیراندازی به صفر میرسد.
اما دشمن در راستای استراتژی خود، برای گسترش در این جناح همچنان تلاش میکند. زمانی با حرکت نیروهای پیاده و گاهی با نفوذ هلیکوپترهای شناسایی اقدام به شناسایی منطقه میکند ولی هر بار بدون دسترسی به نتیجه مشخصی باز میگردد. از این جاست که دفاع متکی بر «جنگ چریکی» و با رشد آن زمینههای «جنگ انقلابی» شکل میگیرد.
در خط تازه شکل گرفته «شیر» سنگرسازی شروع میشود. دفاع مظلومانه در برابر هجوم پشههای نابکار و هوای شرجی، بسیار سختتر از انفجار گلولههای خمپاره 120 میلی متری است که بدون هدف توسط دشمن شلیک میشود. سنگرهایی که دهانههایی کوچک دارد و رزمندگان سینهخیز داخل آن مستقر میشوند. سنگرهای معروف به «خانه روباهی» که به اندازه نصف قد بچهها داخل زمین فرورفته است به شاخههای خرما پوشیده میشود و این حضور، تولد روزهای بزرگ را نوید میدهد:
»سنگرهای خط شیر، میعادگاه خواص بود و حرف از عشق و دلدادگی، و سیره یاران تبعیت از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) بود. خوردن، خوابیدن، عبادت و نماز شب، ظرف شستن و در رزمهای شبانه پیش قدم بودن، نگهبانی در حال و هوای خط مقدم و دهها و صدها خصوصیت دیگر، چیزهایی بود که در میان بچههای سنگرنشین به چشم میخورد. به سنگرها که وارد میشویم، در نیمه شب که هوا شرجی بود و پشهها غوغا میکردند، نماز شب خواندن چیزی مثل نماز جماعت شده بود. آتش دشمن سنگین بود و خروج از سنگر ممنوع، و آنها ناچار بودند در هوای دم کرده سنگری که ارتفاع آن از یک متر و نیم تجاوز نمیکرد، شب را به عبادت یا آمادهباش بگذرانند و گپهای باصفا داشته باشند. خواب آنها هم اول صبح بود که پشهها خسته میشدند و هوا هم
کمی رحم میکرد و رو به خنکی میرفت. حضور در چنین فضای معنوی و رزق حلال خوردن و دور بودن از هر نوع گناه و معصیت، از یاران حسین (علیهالسلام(، خط شکنانی ساخته بود که هیچ چیزی جلودار آن نبود. عملیاتهای بزرگ بستان، فتح المبین و بیت المقدس نتیجه این سنگر نشینی خالصانه است.» (3).
»خط شیر» تجلی تدین و دین باوری بسیجیانی است که اراده کردند برای امام خود «شیعه تنوری» باشند.
1) هم زمان با شکلگیری جبهههای سهگانه در شرق کارون، شهر مظلوم خونینشهر شاهد شدیدترین درگیری و «مقاومت مردمی» در قدم به قدم این سرزمین سوخته است. در این صفحه درخشان تاریخ ایران، «زنان» نقش برتری نسبت به دیگران دارند که میتواند چون «مدالی از نور» بر سینه ایرانیان، تا ابد نورافشانی کند. یکی از خواهران بزرگوار در بیان مقاومت در خونینشهر این گونه روایت میکند: «خواهران دو دسته شدند، عدهای برای مهمات و تعدادی برای بیمارستان، ما به بیمارستان رفتیم. پشت سر هم مجروح میآوردند. دست و پاها و بدنهای پاره پاره که در پتو و حصیر پیچیده بودند. اوایل جرأت نمیکردیم به آنها دست بزنیم، ولی کمکم عادت کردیم.خواهران هر کاری نیاز بود و قادر بودند انجام میدادند. تخلیه مجروحین، پرستاری، کار در آشپزخانه بیمارستان، نظافت بیمارستان، نگهبانی. زهره امینی در هفته اول جنگ پدر شهیدش را به دست خود دفن کرد و روز یازدهم مهر هم بدن قطعه قطعه شده برادرش را که در مدرسه دریابد رسایی به شهادت رسید. مدتها در سردخانه، کارمان درست کردن تابوت برای عزیزان خودمان بود. در جوار پیکرهای خون آلود و قطعه قطعه شده…«(مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، «خرمشهر در جنگ طولانی«، صص 395 تا 404(.
2) پیشین.
3) سیدعلی بنیلوحی، شور عاشقی، ص 15، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ بیستم، 1382.