بررسی محورهای عملیاتی ارتش عراق در خوزستان حاکی از آن است که هدفهای حکومت عراق در ابتدای جنگ فراتر از جبران توافقات مرزی است که به گفته سران عراق به اجبار به آن تن داده بودند و یا فراتر از سایر ادعاهای آنان همچون ایجاد امنیت برای مرزهایشان بوده است (1) مسیر این محورها نمایانگر توجه به کل جلگه خوزستان میباشد، یعنی تجزیه این منطقه از کل کشور (2) با توجه به محدودیتهای ارتباطی این منطقه که به واسطه گسترش رشته ارتفاعات زاگرس در سمت شمال و شرق خوزستان به وجود آمده است.
تنها منظور حرکت لشکرهای 1 و 10 ارتش عراق در دستیابی به جاده و شهر اندیمشک را میتوان در قطع راه ارتباطی جلگه خوزستان با استانهای شمالی و مرکزی کشور به عنوان مهمترین گلوگاه این جلگه دانست، چرا که غیر از این هیچ هدفی برای به کارگیری دو لشکر در منطقه شمال اهواز متصور نبود. شهر اهواز به عنوان مرکز استان و مهمترین گره مواصلاتی این جلگه، با توجه به نیروهای اختصاص یافته در تصرف آن، هدف اصلی ارتش عراق در منطقه بود، زیرا لشکر 5 در جنوب این شهر از منطقه طلائیه – جفیر و لشکر 9 از سمت سوسنگرد مأموریت تصرف آن را به عهده داشتهاند ضمن این که حرکت لشکر 1 برای قطع راه ارتباطی شمال اهواز و محاصره این شهر از این مسیر، میتوانست کمک بسیار مؤثری در موفقیت لشکرهای 5 و 9 باشد. از این دیدگاه، شهرهای خرمشهر و آبادان اهمیت کمتری در اهداف نظامی دشمن داشتهاند.
با توجه به مطلب فوق، در هفته اول نبرد، در جنوب اهواز لشکر 5 با به کارگیری یک تیپ تحت امر خود در محور خرمشهر از طریق طلائیه – جفیر وارد خاک ایران شد و با تمرکز عمده توان خود به سمت اهواز، بدون برخورد با مانعی جدی و ضمن تصرف پادگان حمید، به دیوارهای جنوبی شهر اهواز رسید. اما لشکر 3 زرهی که تا این هنگام با مقاومتهای مردم در اطراف پل نو مواجه شده بود نتوانست از پل بگذرد، لذا در اطراف آن (پل نو) و در کنار نهر عرایض مستقر گردید. در همین حال لشکر 1 و لشکر 10 زرهی با اشغال سریع منطقه وسیع غرب شوش و دزفول خصوصا پادگان مرزی عین خوش، خود را به رودخانه کرخه رساندند. لشکر 9 نیز با تمامی تلاشی که برای نزدیک شدن به اهواز کرد، در اطراف سوسنگرد از صفوف رزمندگان اسلام نتوانست بگذرد و سرگرم نبرد با آنان بود.
عملکرد عراق در این مدت بیانگر هراس آنان از ورود به شهرها و رویارویی با مقاومتهای مردمی در یک جنگ شهری بود طوری که لشکر 9 نیز بر اثر مقاومت دلیرانه نیروهای انقلابی مردم در سوسنگرد، از داخل شدن به شهر بازماند و این تعلل و کندی لشکر 9 سبب ایجاد شکاف بین لشکرهای 5 و 1 گردید.
در نظر گرفتن این احتمال که مردم خوزستان و سایر نقاط کشور در دفاع از ارزشهای انقلاب به مقاومت در مقابل تجاوز ارتش عراق میپردازند، سبب
شد که طراحان نظامی، اهداف نظامی را در جهت تجزیه استان خوزستان تعریف کنند، اما بر اثر مقاومت سخت و پایدار مردم در این استان علاوه بر این که یگانهای دشمن نتوانستند سریع و آسان به هدفهای تعیین شده دست یابند، سرعت اولیه آنها نیز گرفته شد.
در چنین اوضاعی سران عراق به جست و جوی یافتن راههای جدید برای ادامه نبرد پرداختند. مقامهای عراق که تا آن زمان از سقوط کامل خوزستان و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی سخن به میان میآوردند، اعلام کردند که با جمهوری اسلامی از طریق سازمانهای بینالمللی وارد مذاکره شده و آتشبس یک جانبه اعلام کردند. اما در مقابل، جمهوری اسلامی با درک واقعی دسیسههای سیاسی، (3) اعلام کرد که تا وقتی که یک سرباز عراقی در خاک جمهوری اسلامی ایران باقی است، حاضر به مذاکره با عراق نمیباشد. این موضعگیری قاطعانه با توجه به زمینگیر شدن ارتش عراق، جنگ را وارد مرحله جدیدی کرد که از ویژگیهای این مرحله میتوان تغییرات اساسی در اهداف نظامی ارتش عراق را نام برد؛ بدینسان که خرمشهر و جزیره آبادان به عنوان مهمترین هدفهای ارتش عراق در ادامه نبرد مطرح گردیدند و از این پس هر چند دشمن در منطقه سوسنگرد به تلاش خود برای پیشروی به سمت اهواز ادامه میداد لیکن توجه بیشتر خود را به تصرف جزیره آبادان معطوف کرد لذا چنان که در فصل قبل اشاره گردید، از 7 / 7 / 1359 تلاش خود را در منطقه خرمشهر برای ورود به آن مضاعف کرد.
در تصرف اهداف مطرح شده، تنها معبر طبیعی که زمین به فرماندهان ارتش عراق میداد مسیری بود که از شلمچه وارد خرمشهر میشد و سپس با
استفاده از پل خرمشهر بر کارون وارد جزیره آبادان میگردید، لیکن مقاومت شدید رزمندگان در دروازههای خرمشهر و اطراف پل نو، همچون سدی استوار در مقابل تمرکز توان عراق در این محور ظاهر شد. نظامیان عراق با توجه به درک ارزش تصرف منطقه آبادان و خرمشهر، پس از 17 روز نبرد حتی موفق به ورود به شهر خرمشهر نیز نگردیده بودند، لذا طبیعی بود که به دنبال راههای جدید برای رسیدن به حداقل اهداف ممکن یعنی جزیره آبادان باشند تا خود را از بن بست دروازههای شهر خرمشهر نجات دهند.
دو راه کار جدید میتوانست عراق را وارد آبادان کند و از این بن بست نجات دهد: نخست، عبور از رودخانه خروشان اروند؛ دوم، عبور از رودخانههای کارون و بهمن شیر.
ضعفهای موجود در ارتش عراق و از سوی دیگر ویژگیهای خاص رودخانه اروند که عبور از آن را برای هر نیرویی بسیار مشکل میساخت سبب شد که فرماندهان ارتش عراق عبور از اروند را برای ورود به جزیره آبادان در معادلات خود در نظر نگیرند (4) خصوصا حضور نیروهای مردمی و رزمنده در جزیره آبادان به طور حتم میتوانست در زمان عبور عراقیها از اروند لطمات جبرانناپذیری را بر آنها وارد آورد. اما عبور از رودخانه بهمن شیر با توجه به ضعف شدید سازمانهای نظامی در دفاع از مناطق سرزمینی میتوانست به سهولت انجام پذیرد و این عبور از بهمن شیر به هیچ عنوان نمیتوانست با عبور از اروندرود قابل قیاس باشد، لذا فرماندهان ارتش عراق عبور از کارون را در دستور کار خود قرار دادند و این عبور میتوانست این نتایج را در ادامه نبرد در منطقه عمومی آبادان دارا باشد:
1- بستن راه تدارکاتی شهر خرمشهر که تنها راه ارتباطی این شهر از طریق آبادان و آن هم از طریق جاده اهواز – آبادان و بندر ماهشهر – آبادان صورت میگرفت. قطع این راه ارتباطی، محاصره کامل خرمشهر محسوب میگردید.
2- ایجاد یک فضای مانوری جدید در شرق کارون برای دسترسی به جزیره آبادان.
3- تقسیم قدرت دفاعی خرمشهر در دو منطقه (5).
4- خارج کردن صحنه نبرد از جنگهای خیابانی به مناطق باز. با توجه به تجهیزات و آموزش رزمندگان، تا آن زمان تجربه ثابت کرده بود که مقاومتها تنها در سکونتگاهها شکل میگیرد، یعنی جایی که انسانهای متعهد بتوانند در پناه حفاظی با استفاده از سلاحهای انفرادی و سبک و همچنین وسایل دستساز چون کوکتل مولوتف به دفاع بپردازند.
برقراری پیوند عمیق سپاه و نیروهای مردمی در آن مقطع و انگیزههای بسیار بالای آنان در دفاع عاشورایی در مقابل قوای تجاوزگر آن چنان بود. (6) که برادران ارتشی مستقر در شهر را نیز کاملا دگرگون ساخته و آنان نیز جنگ عاشورایی را به محاسبات مادی ترجیح داده بودند (7) و در کربلای خرمشهر و آبادان به دفاع از انقلاب پرداخته و توکل بر خدا و انجام تکلیف الهی را در سرلوحه تدابیر خود قرار داده بودند. (8).
این وحدت به وجود آمده در بین تمامی نیروهای مدافع خرمشهر، سبب شد عراق به سمت کارون حرکت کند و به اجرای علمیات عبور از رودخانه کارون تن در دهد. عراق در این عبور بسیار محتاطانه عمل کرد و همواره به دنبال ایجاد تأمین برای نیروهای عبور کننده بود.
منطقه عبور از رودخانه کارون در منطقه میان روستای «مارد» و روستای «سلمانیه» انتخاب گردید که در منطقه به آن «قصبه» گفته میشود. البته دلایل ارتش عراق در انتخاب این محل میتواند پارامترهایی همچون نزدیکی به جاده اهواز – آبادان و وجود یک جاده خاکی در رسیدن به رودخانه کارون و فاصله مناسب از رودخانه بهمن شیر به منظور توسعه سرپل را دربرگیرد.
شب 19 مهرماه نیروهای شناسایی عراق از رودخانه کارون – که هیچ گونه دفاعی از آن صورت نمیگرفت – به راحتی عبور کردند و تا روستای مارد را مورد شناسایی قرار دادند. (9) وقتی آنان از نبودن نیروهای ایرانی در منطقه اطمینان حاصل کردند، (10) فرمانده تیپ 6 زرهی را که مسئولیت عبور از کارون را داشت، آگاه ساختند و این فرمانده نیروهای کماندویی تیپ 33 نیروی مخصوص را که در اختیار تیپ 6 زرهی بود، به منطقه اعزام کرد. حضور نیروهای کماندویی عراق در شرق کارون امنیت لازم را برای ورود قسمتی از توان زرهی تیپ 6 فراهم آورد، لذا سپیده دم روز 19 مهرماه، عراق با نصب پل نظامی بر رودخانه کارون، یگانهای رزمی خود را به شرق این رودخانه منتقل کرد و آنها
را در جناحهای مختلف گسترش داد. با حضور این نیروها در شرق کارون، حدود ساعت 7 صبح همان روز (19 مهر) جاده اهواز – آبادان بسته شد و تعدادی اتوبوس مسافربری که روی جاده در حال تردد بودند، به دست عراقیها افتاد و سرنشینان آنها نیز اسیر شدند.
خبرگزاری پارس در این باره گزارش داد:
»نیروهای دشمن با احداث پلی روی رودخانه کارون در نزدیکی دارخوین، اوایل صبح امروز[19 / 7 / 1359]از کارون گذشته و جاده اهواز – آبادان را قطع کردند و عده زیادی (حدود 900 نفر) را که غالبا غیر نظامی و از اهالی آبادان و خرمشهر بودند، به اسارت درآوردند و پس از بردن آنها به غرب کارون، مردان را از زنان جدا کردند. مردان را راهی عراق و زنان را آزاد میکنند.«
همچنین اطلاعات سپاه اهواز در ساعت 20:30 همین روز گزارش داد:
»نیروهای عراقی در 15 کیلومتری آبادان هستند. مردم و جوانان بسیج شهر آماده دفاعاند. به نظر میرسد به خاطر مقاومت رزمندگان، عراقیها قصد دارند با تمرکز فشار در این محور خرمشهر را تصرف نمایند.» (11).
فرماندهی ارتش عراق نیز که اخبار نظامی خود را در قالب بیانیه به اطلاع رسانهها و مردم عراق میرسانید، در بیانیه 72 خود اعلام کرد:
»نیروهای قادسیه در ساعت 8 مورخه 19 / 7 / 1359 (11 / 10 / 1980) بر طبق محاسبات دقیق که دشمن را غافلگیر ساخت، از رودخانه کارون عبور کردند. نتیجه خسارات مشهور به دشمن در این روز چنین بوده است:
نیرو: 50 کشته، 536 اسیر نظامی، 20 اسیر از پاسداران[امام]خمینی.
تجهیزات: یک هواپیما، یک هواپیمای فانتوم، دو هلیکوپتر ضد تانک، یک توپ 178 میلی متری…
خسارتهای ما: انهدام دو تانک و دو خودرو، 2 کشته و 11 مجروح، تعداد افراد دشمن که در خرمشهر و آبادان کشته شدهاند، بیش از هزار تن برآورد میشود. تعداد مجروحین بیش از این است.» (12).
با اطلاع سپاه آبادان از حضور نیروهای عراقی در شرق کارون، بلافاصله حدود یک گروهان نیرو به روستای مارد اعزام شد، اما دشت صاف و بیعارضه منطقه و نبود تجهیزات مناسب امکان مقابله جهت جلوگیری از توسعه رخنه را به آنان نمیدهد.
تیپ 6 زرهی با برقراری سرپلی از رودخانه کارون تا جاده اهواز – خرمشهر و به عرض حدود 2 کیلومتر، یک پل پی. ام. پی. بر رودخانه نصب کرد، سپس به تقویت منطقه شرق کارون پرداخت و پس از سه روز یعنی در شب بیست و دوم به سمت روستای مارد رفت و آن را به تصرف خود درآورد و صبح روز بعد نیز به سمت جاده ماهشهر – آبادان حرکت و با تصرف این جاده عملا جزیره آبادان را به طور کامل از زمین به محاصره خود درآورد. هر چند قصد عراق در عبور از رودخانه کارون، دسترسی به جزیره آبادان بود اما به لحاظ ایجاد امنیت در محل پلهای روی رودخانه کارون، لازم بود این سرپل در قسمت شمالی نیز توسعه یابد، لذا عراق نیروهای خود را تا چند صد متری روستای سلمانیه در قسمت شمالی منطقه گسترش داد (13).
در دسترسی آسان عراق به منطقه بسیار حیاتی شرق کارون همواره این پرسش مطرح بوده است که پس از 19 روز از شروع جنگ چرا مسئولان نظامی کشور و بنیصدر به عنوان فرمانده نیروهای مسلح، هیچ گونه آمادگی را جهت مقابله با این حرکت ایجاد نکرده بودند؟ این در حالی است که لشکر 21 ارتش بری اجرای عملیات آفندی در منطقه دزفول آماده میگردید (14) و توان لشکرهای 77 و 16 ارتش نیز در اختیار فرماندهی وقت قرار داشت، لذا علل این سهلانگاری را باید در اندیشهها و ضعف وجود سیستم فرماندهی حاکم بر جنگ خصوصا بنیصدر که با اعتماد به تئوری واگذاری زمین و کسب زمان، موضوع را تحلیل میکرد، جست و جو کرد.
به هر صورت، عراق در منطقه شرق کارون سرپل بسیار مهمی را کسب کرد (15) و
با توسعه آن، زمینه را برای دسترسی به جزیره آبادان فراهم ساخت. هر چند به طور مستقیم وجود این سرپل باعث تجزیه توان مدافعان خرمشهر، محاصره جبهه خرمشهر و آبادان و خطر سقوط این دو شهر گردید. اما به طور غیر مستقیم نیروهای مردمی و سپاه را ناچار به خروج از دیوارههای شهر و حضور در مناطق بیابانی کرد، حضوری که با توجه به نیازهای عملیاتی، سبب ایجاد زمینههای رشد سازمانی و به کارگیری جامعتر نیروهای مردمی و درک شیوههای جنگهای نامنظم گردید و نقطه آغازی در تشکیل یک نیروی نظامی مردمی در بطن جنگ شد.
1) دولت عراق در یادداشتی در مورخه 11 سپتامبر 1980 نوشته است: «ما طرحهای توسعهطلبانه در مورد سرزمینهای ایران نداریم و اگر واحدهای نظامی ما تا حدودی به اراضی ایران دستاندازی کردهاند، این اقدام نباید به مفهوم توسعهطلبی به زبان ایران تلقی شود بلکه این امر صرفا به منظور ایجاد تمهیداتی برای سلامتی واحدهای ارتش و ترتیبات دفاعی از منطقه «زین القوس» عراق میباشد.«(دبیرخانه کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع، «بازشناسی جنبههای تجاوز و دفاع«، ص 74؛ اقتباس از یادداشت شماره 13616 / 7 / 1 / 5 مورخ 11 سپتامبر 1980 دولت جمهوری عراق).Minisitry Of Foreign Affairs Of Republic Of Iraq,P.712 – &.
2) هم زمان با اشغال سرزمینهای ایران به وسیله ارتش عراق، صدام حسین ادعای «حقوق ارضی» کرد، مسئلهای که قبل از جنگ وجود نداشت. وی در مصاحبهای در 10 نوامبر 1980 گفت: «حقوق ما روشن است، مرزهای ما روشن است، اکنون لازم است که[امام]خمینی بگوید مرزهایش کجا هست و ایران در کجای نقشه قرار داد.» (همان منبع)- سفیر عراق در بیروت در تاریخ 3 نوامبر 1979 (12 آبان 1358) بهبود روابط ایران و عراق را به تحقق چند شرط از جمله اعطای خودمختاری به اقلیت عرب، اعلام کرد.- صدام در مصاحبه مورخ 21 / 8 / 1359 (12 نوامبر 1980) مندرج در مطبوعات عراق، در مورد اهداف کلی عراق گفته بود: «ما از تجزیه و انهدام ایران ناراحت نمیشویم و صریحا اعلام میداریم در شرایطی که این کشور دشمنی بورزد، هر فرد عراقی و یا شاید هر عربی مایل به تقسیم ایران و خرابی آن خواهد بود.«- روزنامه لوموند در مورخ 12 نوامبر 1981 به نقل از صدام نوشت: «اگر مردم عربستان[خوزستان]از ما بخواهند آن جا مستقر شویم، همچنان که مردم بلوچ، کردها و یا آذربایجانیها میخواهند، میتوانند مستقیما تصمیماتی که به آنها مربوط میشود بگیرند.«.
3) »طه یاسین رمضان» معاون اول نخست وزیر و فرمانده به اصطلاح ارتش خلقی عراق، در مصاحبه اختصاصی با روزنامه «الثوره» ارگان رسمی حزب بعث این کشور در اواخر دی ماه 1360 (ژانویه 1982) گفت: «ما بر این نکته تأکید میکنیم که جنگ به پایان نخواهد رسید مگر این که رژیم حاکم بر ایران به طور کلی منهدم شود، زیرا اختلافات اساسی بر سر چند صد کیلومتر مربع یا نصف شط العرب که سبب بروز جنگ شده بود نیست. بنابراین جنگ با ایران برخلاف آنچه بعضی از خائنین به ملت عرب ادعا میکنند یک جنگ مرزی نیست که بتوان آن را به تعلیق انداخت بلکه جنگ سرنوشت است.» (کتاب «بازشناسی جنبههای تجاوز و دفاع«) این نمونهای از تضاد در برخوردهای سران عراق برای صلح و مذاکره میباشد که نشان میدهد آنان هیچگاه قصد مذاکره نداشتهاند.
4) براساس اسناد موجود، لشکر 7 پیاده کوهستانی عراق به تمرین برای عبور از رودخانه اروند پرداخته بود اما پس از تمرینات لازم مشکل اساسی را نصب پل روی اروند با توجه به جزر و مدهای آن میدانستند، لذا عبور از آن را غیر ممکن دیده بودند.
5) برادر «لاردو» که یکی از فرماندهان سپاه آبادان بود، در مصاحبهای گفت: «ما هر روز صبح با جمعآوری برادران سپاه آبادان و نیروهای مردمی از آبادان به سمت خرمشهر حرکت کرده و به جنگ با نیروهای عراقی میپرداختیم. سپس شبانه روز در آن جا ماندیم و دفاع میکردیم اما پس از عبور عراق از کارون، این نیروها مجبور به تشکیل خطوط دفاعی در شمال بهمن شیر میگردند.» لذا مشاهده میشود که قسمتی از نیروهای مستقر در آبادان که به کمک رزمندگان و مدافعان خرمشهر میرفتند، پس از عبور عراق از کارون مجبور شدند صحنه نبرد را در شمال آبادان و جزیره آبادان ایجاد کنند.همچنین برادر «بنادری» که در آن زمان مسئول عملیات سپاه آبادان بود، گفت: «ما قبل از عبور عراق از کارون نیروهای آبادان را به صورت گروههای 110 نفره به خرمشهر میفرستادیم اما پس از عبور عراق از کارون، به سمت مارد متوجه شدیم.«.
6) درباره مقاومت عاشورایی برادران پاسدار، در کتاب «8 سال دفاع مقدس» از انتشارات ارتش جمهوری اسلامی ایران، آمده است: «گفتنی است که پس از عقبنشینی نیروهای خودی از خرمشهر هنوز تعدادی از افراد سپاه پاسداران که عده آنها حدود 200 نفر بود، در خرمشهر باقی ماندند و به دفاع از شهر ادامه دادند و هم زمان با سایر نیروها از پل عبور نکردند و به جنوب کارون عقب نیامدند و…«.
7) برادران ارتش در کتاب «8 سال دفاع مقدس» جلد 3، نوشتهاند: «از نظر مقایسه توان رزمی، استعداد نیروهای دشمن حدود 15 برابر نیروهای مدافع ایرانی در خرمشهر بود. شگفتی در این است که همین نیروهای خسته و فرسوده 15 روز دیگر در مقابل دشمن مقاومت کردند.«.
8) تیمسار (سرهنگ) کهتری که در آن موقع در جزیره آبادان فرمانده گردان بود، گفته است: «این جنگ را به هیچ عنوان نباید از ارزشهای انقلاب اسلامی همچون عاشورا و کربلا جدا کرد و با شناخت آنان باید عملکردها را در جنگ مورد بررسی قرار داد.» ایشان افزوده است: «در ابتدای جنگ و زمان محاصره شدن آبادان به من دستور داده بودند که هیچ گونه همکاری با سپاه انجام ندهم در غیر این صورت تحویل دادگاه نظامی خواهیم شد. اما من وقتی دیدم که لازم است به سپاه که در حال جنگ کردن با دشمن است، کمک کنیم، این کار را براساس وظیفه شرعی خود انجام دادم.» گفتنی است که در آن زمان مسئولیت فرماندهی نیروهای نظامی با بنیصدر بود و ایشان به شدت از همکاری ارتش و سپاه جلوگیری میکرد و اجازه حضور فعال سپاه را در جنگ نمیداد.
9) برادر «بنادری» مسئول عملیات سپاه آبادان، گفته است: «حدود ساعت 9 صبح 19 مهرماه به روستای مارد رفتیم در آن جا پیرمرد و پیرزنی و دو بچه بودند که گفتند دیشب تعدادی از نیروهای عراقی پیش ما آمدند و در مورد حضور نیروهای ایرانی در منطقه سؤال کردند.«.
10) این سؤال مطرح میشود که با توجه به اطلاع فوق، چرا نیروهای انقلابی با حداقل امکانات، از عبور عراق جلوگیری نکردهاند، زیرا عبور از کارون با توجه به این که از لحاظ نظامی «مانع عمده» محسوب میشود، حتی با یک گروهان و سلاحهای سبک قابل پیشگیری است و یا عبور را به تأخیر میاندازد.
11) مهدی انصاری و حسین یکتا، هجوم سراسری (روز شمار جنگ ایران و عراق کتاب دهم(، ص 375، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، تهران، چاپ دوم، 1375.
12) خبرگزاری پارس، نشریه «گزارشهای ویژه«، 20 / 7 / 1359، رادیو صوت الجماهیر (عراق(، 19 / 7 / 1359.
13) با توجه به هدف عراق برای گسترش نیروهای خود تا ماهشهر، دشمن تلاش میکرد بر سه راه شادگان تسلط یابد لذا، نه تنها پیشروی نیروهای لشکر 3 به سمت سلمانیه، جزء اهداف آن میباشد بلکه هماهنگ با حرکت یگانهایی در ساحل غربی روستای دارخوین عمل میکند که با شکست روبهرو میشود که در فصل بعدی به آن پرداخته خواهد شد.
14) این لشکر در 23 مهر سال 1359 در منطقه پل نادری (دزفول) اقدام به تک نموده ولی بدون کسب موفقیت به مواضع قبلی برگشت.
15) از 19 مهر ماه (عبور از کارون (تا 28 آبان 1359) آخرین عملیات عراق به منظور گسترش نیروهایش به سمت شمال منطقه) درگیریهای متعددی در شرق کارون روی داد که به تشکیل جبهههای جدید و تثبیت نیروهای دشمن در خطوطی بسیار نامطمئن انجامید که در فصل بعدی به آن پرداخته خواهد شد.