ارتش مجهز و آماده عراق با اعتماد و اتکا به حمایت سیاسی، اقتصادی و نظامی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای و با ارزیابی محیط بینالمللی و اوضاع داخلی جمهوری اسلامی در پایان شهریور ماه 1359 از مرزهای ایران گذشت. صدام که از لحاظ روانشناسی سیاسی دارای شخصیتی است که همواره تلاش میکند خواستههای نفسانی خود را به عنوان یک خواست ملی تفسیر کند و آن را به صورت یک مصلحت اجتماعی به جامعه عراق و جهان عرب تحمیل نماید، با تصور این که نظام در حال گذار و انتقال قدرت ایران ساختار منعطف و آسیبپذیری دارد و قادر به مهار بحرانها و فشارهای سنگین خارجی نیست و با اطمینان از این که همه قدرتهای منطقهای و جهانی و نهادهای بینالمللی از تهاجم وی حمایت خواهند کرد، ماشین جنگی خود را به حرکت درآورد. او در افقهای دور دست نگاه استراتژیک خود اهداف عمیق، حیاتی و ارزشمندی را جست و جو میکرد. جداسازی بخشهای عمدهای از خوزستان، اتصال آزاد و امن به آبهای خلیج فارس، تبدیل شدن به یک قدرت مسلط منطقهای و رهبری جهان عرب و تضعیف یا براندازی نظام جمهوری اسلامی، همگی رؤیاهای بزرگی بودند که در ورای طرحهای راهبردی رژیم عراق به چشم میخورد.
در کنار این رؤیاهای شیرین و انگیزشزا، تضاد آمریکا، غرب، صهیونیسم و مارکسیسم با انقلاب اسلامی و نگرانی از رژیمهای عربی از آن، ساختار قدرت نوپای نظام جمهوری اسلامی و ناپایداری محیط سیاسی داخلی و وضعیت ضعیف و نامطمئن سیستم دفاعی کشور و نیروهای مسلح آن زمان و فقدان تجربه مسئولان و نهادهای نظام در مهار فشارهای سنگین خارجی توأم با
بحرانهای داخلی، اشتهای صدام را برای ارضای حس قدرتطلبی و برتریجویی خود کاملا برانگیخته بود. عراقیها خیال میکردند پس از تهاجم به مرزهای ایران، در خلأ پیشروی خواهند کرد، هیچ کس مقاومت نخواهد کرد و خواهند توانست اهداف راهبردی خود را به سرعت تأمین کنند.
در اولین گامهای تهاجم، خرمشهر و آبادان که به عنوان پایانههای مقاومت و مظاهر حیات ملی و استقلال کشور در مجاورت مرزهای عراق بودند، مورد حمله قرار گرفتند. خرمشهر و آبادان در نقطه تلاقی اروند و کارون از یک سو و از سوی دیگر در نقطهی تلاقی استراتژی نظامی دو کشور ایران و عراق قرار داشتند. وضعیت این دو شهر نمایش دهنده شرایط موازنه قوا بود. پس از نخستین روزهای هجوم سراسری دشمن، خرمشهر و آبادان معیار پیروزی و شکست شده بودند. البته این کاملا درست بود، زیرا یکی از موضوعات اساسی مورد ادعای عراق رودخانه اروند بود. اروندرود و جزیره آبادان بهانه جنگ بود، دستاویز تهاجم و منطقهای برای پایان.
در همان اولین روزهای تهاجم، پیشروی تانکها با مقاومت مردان و زنان محلی، پاسداران و بسیجیان و ارتشیان قهرمان متوقف شد. جوانانی برومند، رشید و شجاع با الهام از روح بلند یک مرد الهی، یک انسان مافوق، یک ایمان برتر و یک انسان پیوسته به رحمت لایتناهی حق تعالی، امام عزیز از درون شهرها و روستاها از دل خانهها، و از میان کلاسهای درس، از کنار همسران جوان و فرزندان کوچک و شیرین زبان و از میان همه آرزوهای دور دست و رؤیاهای شیرین زندگی، به میدان مقاومت یک ملت آمدند تا شکوه و عظمت تجلی اسلام را در یک امت بزرگ نشان دهند. عزیمت این جوانان بیادعا و نه جویای نام که جویای گمنامی و نه در جست و جوی حیات که در عشق سیر الی الله به جبهههای جنگ، به سرعت موازنه قوا را به نفع رزمندگان اسلام تغییر داد. چهره تهاجمی دشمن به یک سیمای تدافعی تغییر حالت داد و روح تدافعی رزمندگان اسلام به یک اندیشه و احساس و باور تهاجمی تغییر حالت یافت.
در میان خطوط این جبهه عظیم، شرق کارون و آبادان از موقعیتی ممتاز منحصر به فرد برخوردار بود، گویا همه چیز در نهایت به این دو ختم میشد. عبارت کوتاه و استراتژیک امام خمینی هم در نخستین روزهای تهاجم عراق،
حکایت از همین وجه امتیاز بود که: «حصر آبادان باید شکسته شود.«
جبهههای دارخوین، محمدیه، سلمانیه، کوی ذوالفقاری آبادان، فیاضیه، جاده آبادان – ماهشهر، همگی مملو از خاطرات حضور مردانی عاشورایی است که در پی پاسخ به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین (ع) و فرزندش امام خمینی به کربلای جنوب آمده بودند. با امکاناتی اندک و ابتدایی، با سلاحهایی سبک و بدون خطوط پدافندی عمیق و چند لایه، در انتظار فرجی عظیم یعنی کنده شدن از سنگرهای دفاعی و حرکت در سطح زمین باز و ورود به سنگرهای مستحکم دشمن، شکافتن میدانهای مین و سیمهای خاردار و آزاد کردن زمینهای پاک از اسارت دشمن ناپاک بودند.
سرانجام پس از ماهها درگیری و نبردهای محدود در شرق کارون و اطراف آبادان و پس از عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و فرار وی به خارج از کشور، فتح مبین فرارسید و فرج عظیم حاصل شد. رزمندگان اسلام با برداشتن گامهای بلند، برد سلاحها را افزایش دادند تا سرزمین جمهوری اسلامی را از لوث دشمن آزاد کنند. عملیات «فرماندهی کل قوا، خمینی روح خدا» بخشی از شمال آبادان را آزاد کرد. تحکیم اعتماد به خدا و اتکال به امدادهای الهی و امید به پیروزیهای بزرگتر از این جا آغاز شد. پس از آن با همت مردانی بزرگ و یاری حضرت مهدی (عج) «عملیات ثامن الائمه» به اجرا درآمد، محاصره آبادان شکست، دل امام امت شاد شد و دشمن در انتظار تهاجمی دیگر در اضطراب فرورفت. شادی و امید دنیای استکبار فروپاشید، قدرت اسلام نمایان شد و وطن احساس غرور کرد. این عملیات نقطهی اطمینان به پیروزیهای مشترک سپاه و ارتش شد و اعتماد به نفس طراحان جنگ به طرحریزی برای فتوحات بزرگتر را تقویت کرد.
این نوشتار در پی آن است تا ابعاد این پیروزیهای درخشان را به همراه نتایج و دستآوردهای مقاومت مردم و رزمندگان در شرق کارون و اطراف آبادان و خرمشهر نشان دهد. زیرا آنچه امروز به نام امنیت، آزادی، استقلال، عزت و سرافرازی وجود دارد، مرهون حماسههای بزرگ مردان جاودان عملیاتهای دفاع مقدس است. یادشان گرامی و روحشان شاد.
سید یحیی صفوی
20 / 6 / 1379