»موقعیت برتر نظامی ایران» و «اوضاع سیاسی – اجتماعی کشور» به عنوان دو ویژگی در ارزیابی موضعگیری احتمالی ایران در خصوص پایان جنگ و یا ادامه آن، مورد توجه رسانههای خبری جهان قرار داشت؛ خبرگزاری رویتر به نقل از منابع دیپلماتیک گزارش داد:
»ایرانیان به این دلیل که پیروزند، حاضر به مذاکره نمیباشند.«
این خبرگزاری از قول یک دیپلمات افزود:
»خونهای ریخته شده در این جنگ و تنفر ایجاد شده، بیش از آن است که دیگر جایی برای مذاکرات صلح باقی بماند.«(1).
رادیو بی.بی.سی نیز گفت:
»هیچ کس در ایران صرفا به پایان دادن به جنگ پس از خروج عراقیها رضایت نخواهد داد«(2).
هنری تانر، روزنامهنگار امریکایی نیز طی گزارشی در نیویورک تایمز نوشت:
»در ایران اکثریت با ادامه جنگ و نفوذ قوای ایران به داخل عراق موافقند.«(3).
در ادامه این گزارش آمده است:
»ایران از قدرت برخوردار بوده، ولی هنوز تصمیم قطعی گرفته نشده و تنها به وسیله یک مرد، آیت الله خمینی، این تصمیم اتخاذ میشود. دیپلماتهای خارجی میگویند که این فشار عمومی برای کامل کردن پیروزی را نباید سهل پنداشت خصوصا که از طرف صدیقترین پیروان دولت و بالاخص پاسداران و بسیج میباشد. سخنگوی مجلس و بسیاری از مقامات جوان دولت خواستار پیشروی هستند.«(4).
در حالی که افکار عمومی کشور متأثر از درک برتری نظامی ایران بود،تصمیمگیری برای مسئولان بسیار پیچیده و دشوار شده بود. در این میان،مواضع برخی از مسئولان بسیار قابل توجه است؛ آقای هاشمی – رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در مجلس اعلام کرد:
»ما هیچ جاهطلبی ارضی نداریم ولی برای احقاق حق خود مصمم هستیم. ایران از هیچ یک از حقوق خود صرف نظر نخواهد کرد، ما آخرین دینار حقوقمان را خواهیم گرفت و بزرگترین حق ما سقوط صدام است.«(5).
وی چند روز بعد در نماز جمعه تهران به غرب و حامیان صدام خطاب کرد:
»آیا معتقدید که ما در مرز جغرافیایی خود خواهیم نشست و به امید دریافت غرامت به آنها فرصت میدهیم که شهرهای ما را از داخل[خاک]خود گلوله باران کنند؟«(6).
نخست وزیر وقت ایران، میر حسین موسوی نیز گفت:
»جنگ زمانی پایان مییابد که تمام شرایط ما پذیرفته شده باشد.«(7).
شرایط ایران برای پایان دادن به جنگ شامل خروج بیقید و شرط نیروهای عراقی از سرزمینهای اشغالی، مجازات متجاوز و پرداخت غرامت جنگی بود.(8) بنابر گزارش مفسر
رادیو لندن، پیگیری این خواستها برای ایران حیاتی بود و حتی کسانی که مایل به ادامه جنگ تا سرنگونی صدام نبودند و تا اندازهای عملیتر فکر میکردند نیز به چیزی کمتر از این خواسته نمیتوانستند راضی شوند.(9).
با توجه به این ملاحظات، ایران سه راهحل فرا روی خود داشت: نخست آن که بدون در نظر گرفتن خواستههای خود و تنها بر اثر فشارهای بینالمللی و در حالی که نیروهای عراقی همچنان در مناطق اشغالی حضور داشتند. (10) آتشبس را به عنوان پیش شرط هر گونه اقدام دیگر میپذیرفت. (11) در این صورت، مذاکرات سیاسی تنها راهحل ایران برای پیگیری خواستههایش بود. راهحل دوم، ترک مخاصمه بدون اتمام جنگ بود؛ بدین معنا که ایران آتشبس را نپذیرد ولی در عین حال از ورود به داخل خاک عراق خودداری کرده و در مرزهای خود استقرار یابد. راهحل سوم، «تلاش نظامی برای تأمین صلح شرافتمندانه» بود.
بیشک، ایران با فتح خرمشهر در موقعیت برتر سیاسی – نظامی قرار گرفت و بنا به نظر امام (ره(، میتوانست از موضع قدرت سخن بگوید.(12) در این حال، تهدیدات امریکا و تلاش متحدان عراق برای حفظ صدام نیز آشکار و غیر قابل تردید بود؛ چنان که لیبراسیون نوشت:
»امریکا، اروپا و برخی از کشورهای منطقه، ابتکارات متعددی را برای پایان دادن به جنگ به کار گرفتند تا از سقوط صدام جلوگیری کنند.«(13).
ایران، در این اوضاع برای تأمین خواستههای بر حق خود، چه راهحلی را میتوانست برگزیند؟
بیگمان، راهحل نخست با توجه به ماهیت تلاشهایی که امریکا تحت پوشش برقراری آتشبس پیگیری میکرد، نمیتوانست نتیجهای برای ایران داشته باشد، زیرا امریکاییها از موقعیت برتر ایران نگران بودند و تمام تلاش خود را برای مهار و تضعیف ایران سازماندهی کرده بودند. بدین ترتیب، امریکاییها از دادن هر گونه امتیازی به ایران از جمله تعیین متجاوز و یا پرداخت غرامت که موجب تثبیت موقعیت برتر سیاسی – نظامی ایران و تشدید بیثباتی در عراق میشد، خودداری میکردند؛ بنابراین راهحل نخست به زیان ایران بود.
راهحل دوم نیز در عمل به سود عراق و امریکا بود، زیرا در صورت اقدام ایران در ترک مخاصمه توقف تهاجمات خود، عراق فرصت مییافت با حمایت امریکا، اروپا و کشورهای منطقه، تجدید قوا کرده و بار دیگر مرزهای ایران را مورد تجاوز قرار دهد. بدین ترتیب راهحل دوم نیز به زیان ایران بود. انتخاب راهحل اول یا دوم قطعا مطلوب امریکا و تمام متحدان عراق بود،زیرا آنچه این کشورها را نگران میکرد، ادامه جنگ و کشاندن آن به داخل خاک عراق به وسیله ایران و سقوط احتمالی صدام بود. بدین ترتیب، با در نظر گرفتن تمام ملاحظاتی که به آن اشاره شد، ایران در واقع به جز راهحل سوم، راهحل دیگری فرا روی خود نداشت. امام در توضیح انتخاب این راهحل فرمودند:
»ما اگر مجرم را امروز رهایش کنیم، امروزی که ما قدرت داریم… این معنای آتشبس نیست، این معنای صلح نیست.«(14).
سرانجام، جنگ با ورود ایران به داخل خاک عراق، با هدف «تنبیه متجاوز«(15) و تأمین حقوق مشروع ایران و اجتناب از فرسایش روحی و مادی و جلوگیری از حملات دوبارهی عراق به مرزهای ایران، با عملیات رمضان در 23 تیر 1361 ادامه یافت.
1) مأخذ 259، به نقل از خبرگزاری رویتر.
2) مأخذ 183، به نقل از رادیو لندن، 4 / 3 / 1361.
3) خبرگزاری جمهوری اسلامی، «گزارشهای ویژه«، 12 / 2 / 1361.
4) پیشین.
5) مأخذ 183، آسوشیتدپرس.
6) مأخذ 215، به نقل از آسوشیتدپرس.
7) مأخذ 186، به نقل از خبرگزاری فرانسه، روزنامه جمهوری اسلامی.
8) مأخذ 259.
9) مأخذ 267.
10) پس از فتح خرمشهر 5 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران در اشغال عراق بود. عراقیها با اعلام عقبنشینی از خاک ایران 2500 کیلومتر را تخلیه مابقی مناطق را که شامل ارتفاعات سرکوب و معابر نفوذی بود در اشغال نگه داشتند. این اقدام عراق بیانگر آمادگی برای جنگ بود، زیرا کشوری که به دنبال صلح است، مناطق اشغالی را برای مذاکره حفظ میکند ولی عقبنشینی، ناقص بیانگر مقاصد نظامی عراق بود.
11) دکتر رجایی خراسانی نماینده وقت ایران در سازمان ملل میگوید: «علی رغم قبول برتری ایران، تمامی اعضای شورای امنیت سازمان ملل بر این مسئله پافشاری میکردند که ایران باید ابتدا آتشبس را بپذیرد.«(مصاحبه اختصاصی نویسنده کتاب با دکتر رجایی خراسانی(.
12) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، صحیفه نور: مجموعه رهنمودهای امام خمینی، جلد 16 (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی(.
13) خبرگزاری جمهوری اسلامی، «گزارشهای ویژه«، 7 / 2 / 1361.
14) مأخذ 275.
15) مأخذ 10، سال 1374.