پیروزی در عملیات ثامن الائمه (ع) که برجستهترین تحول نظامی در سال اول جنگ بود. زمینه تبیین استراتژی جنگ را با هدف آزادسازی مناطق اشغالی، فراهم کرد. در این حال، تحولات سیاسی که بر روند تحولات نظامی اثر داشت، خود نیز از این تحولات متأثر بود.
امام خمینی با شناخت خود از روند تحولات، چند حرکت را به موازات هم اداره و هدایت کردند. امام، انتخاب ریاست جمهوری را به عنوان «یک امر حیاتی برای جمهوری اسلامی«(1) ارزیابی کرده و حضور مردم را در صحنه ضروری و تعیین کننده خواندند. ایشان در دیدار با فرماندهان نظامی – پس از سقوط هواپیمای فرماندهان نظامی – فرمودند:
»به انتخابات نظر کنید میفهمید که ایران پایدار خواهد ماند… وقتی میتوانند کودتا یا حمله کنند که ملت در صحنه نباشد،ولی وقتی ملت در صحنه بود، چه کاری از آنان ساخته است و در این جنگ فهمیده شد که ملت بیطرف نیست. ملت و ارتش ما قوی است و به خوبی مملکت را میتواند حفظ کند.«(2).
امام در 17 مهر 1360 – 10 روز پس از عملیات ثامن الائمه (ع) و سقوط هواپیمای فرماندهان نظامی – در حکم تنفیذ ریاست جمهوری، آیت الله خامنهای، فرمودند:
»شرکت بیسابقه مردم کشور امید بدخواهان را مبدل به یأس و طمع آزمندان را برای همیشه برید.«(3).
امام در جای دیگری از این حکم فرمودند:
»شرکت عمومی ملت شجاع و متعهد در انتخابات و پیروزیهای پیدرپی قوای مسلح در جنوب و غرب و حضور مداوم ملت در سرتاسر کشور… کاخهای تخیلی آنان را فرو ریخت.«(2).
امام، حضور گسترده و سرنوشتساز مردم را در انتخاب ریاست جمهوری به مثابه گذار از مرحله بیثباتی حاصله از مناقشات سیاسی به مرحله جدید ارزیابی کردند. ایشان در پاسخ به تلگرام فرماندهان در مورد پیروزی در عملیات ثامن الائمه (ع(، پیامی صادر فرمودند که در واقع چارچوب و خط مشی قوای نظامی را مشخص کرد؛ امام اظهار امیدواری کردند:
»آخرین پیروزمندی را که بیرون راندن نیروهای متجاوز کافر از سرزمینهای میهن ما است. ملت شریف به زودی مشاهده کند.«(4).
با تبیین استراتژی جنگ تأثیرات ناشی از تحولات سیاسی – نظامی به تدریج در حوزه نظامی نمایان شد؛ از یک سو، با افزایش حضور نیروهای مردی، سپاه تلاشهای جدیدی را برای گسترش سازمان رزم انجام داد و از سوی دیگر، نیروهای ارتش و سپاه استراتژی آزادسازی مناطق اشغالی را طرحریزی کردند. سردار محسن رضایی در این زمینه میگوید:
»دو کار اساسی انجام شد؛ یکی در عملیات و یکی در سازماندهی. در عملیات، طرحریزی سلسلهوار صورت گرفت، یعنی در حقیقت استراتژی نظامی شکل گرفت، دوم در سازماندهی، سپاه رفت به دنبال این که یک سازمان رزم برای خودش فراهم کند. این دو از اولین تحولات پس از عملیات ثامن الائمه (ع) است.«(5).
سردار غلامعلی رشید نیز در مورد سازمان رزم سپاه و اقداماتی که انجام شد، میگوید:
»سال دوم جنگ را سال رشد و تثبیت سپاه نامگذاری کردیم. بعد از عملیات ثامن الائمه (ع(، کلاهدوز شهید شد. (6) آقا رحیم رفت تهران که مسئول طرح عملیات بشود، من هم به حکم
فرمانده کل سپاه مسئول عملیات جنوب شدم… یادم هست که با شهید باقری نشسته بودیم به فکر تشکیل تیپ افتادیم و این که بعد از این، برای انجام عملیات بعدی (طریق القدس) ما نیروی زیادی نیاز داریم و باید تیپ درست کنیم.«(7).
همان گونه که پیش از این اشاره شد، به دلیل پیروی سپاه از اصل دو برابر شدن نیروهای عمل کننده در هر عملیات نسبت به عملیات قبلی، سازمان مناسبی برای سپاه طرحریزی شد. در عملیات ثامن الائمه (ع) نیروهای سپاه با سازمان گردان وارد عمل شدند و مفهوم تیپ پس از این عملیات شکل گرفت.(5) بر اساس تأکید سپاه در سازمان رزم، بر نیروی انسانی، تیپهای جدید شکل گرفت. درباره تشکیل تیپها و نامگذاری آنها، سردار رشید میگوید:
»بیشتر اعداد ما برای نامگذاری مایل به اعداد تیپهای عراقی بودند تا ارتش خودمان. ارتش خودمان شمارههای 92، 81، 64 و کلا اعداد بالاتر از 30، 40 را استفاده کردهاند ولی عراقیها 1 و 2 تا 12 (8) ما آمدیم بین اینها را انتخاب کنیم و حداکثر را 41 گذاشتیم، اول که حکم دادیم تیپهای 8، 25، 14 تشکیل شد.«(7).
بدین ترتیب، گسترش سازمان رزم سپاه و ارتقاء آن از گردان به تیپ (9) بر توان نظامی ایران افزود (10) و این مسئله نقش مؤثری در تبیین استراتژی جنگ و طرحریزی سلسله عملیاتهای بعدی داشت. (11).
در تبیین استراتژی جدید جنگ، دو تجربه ارزشمند که فرا روی نیروهای سپاه قرار گرفته بود، نقش داشتند: نخست، تشکیل ستاد عملیات جنوب و طرحریزی عملیات محدود و دومی، تجربهی طرحریزی عملیات ثامن الائمه (ع) و تلاش برای تصویب آن در شورای عالی دفاع و سپس هماهنگی با برادران ارتش و اجرای آن با ترکیب مشترک بود. در مرحله جدید، با توجه به تجارب به دست آمده و در پی تلاش برای تعیین هویت سپاه در طرحریزی عملیات و مشخص کردن جایگاه و نقش آن، اقدامات جدیدی برابر تدبیر فرماندهی سپاه انجام گرفت. برادر محسن رضایی در توضیح این اقدامات میگوید:
»ما بچههای سپاه را کاملا جدا کردیم و گفتیم شما یک تیمی بشوید، طراحی عملیات بکنید و برادران ارتش هم یک تیم درست کنند[و]به صورت جداگانه، طراحی عملیات کنند، ولی بعد، در جلسه مشترک نظرمان را بگوییم، آنها هم نظرشان را بگویند. علت این تفکیک به خاطر این بود که میخواستیم به سپاه شکل بدهیم، یک سازمان درست کنیم. این که همین طوری بنشینیم در جلسات و معلوم نباشد کی چه میگوید، این یعنی این که هیچ وقت سپاه راه نیفتد و سازمان رزم سپاه شکل نگیرد. بنابراین، اولین تفکیک را ما قبل از عملیات طریق القدس انجام دادیم و گفتیم سپاه با هویت سپاهیگری باید طرحریزی کند و ارتش هم با هویت ارتشیگری طرحریزی کند. برادرمان صیاد خیلی مخالف بود، ولی ما محکم گرفتیم و گفتیم نه.«(5).
گرچه آثار و نتایج اجرای این تصمیم در همان هنگام آشکار شد، ولی با گذشت زمان و به ویژه پس از تکامل اندیشه دفاعی سپاه و تلاش این نیرو در طرحریزی عملیاتهای خیبر، بدر، و الفجر 8، کربلای 5 و… ارزش این اقدام روشنتر شد. در واقع، اگر منشأ تحول در جنگ – پس از بنبست نظامی حاصله از ناکامی تفکر کلاسیک و سنتی – حضور نیروهای انقلابی و مردمی در جنگ و تبیین استراتژی جدید بود، بنابراین، در تداوم آزادسازی مناطق اشغالی نیز بیگمان، تحول جدید باید روند تکاملی خود را طی میکرد و این امر میسر نبود مگر به آنچه فرمانده سپاه در تفکیک طرحریزی عملیاتها انجام داد.
با تشکیل تیم جدید برای طرحریزی عملیات، نیروهای سپاه همچنان در پایگاه منتظران شهادت (گلف) به تلاشهای خود ادامه دادند. سردار رضایی در مورد این جلسات میگوید:
»جلسه در پایگاه منتظران شهادت – گلف سابق – گذاشته شد و با برادران صحبت کردیم که این طور درست نیست که ما میآییم برای یک عملیات این جا مینشینیم، ما باید یک سلسله عملیاتهایی را طرحریزی کنیم.«(2).
دو اصل برای طرحریزی در مرحله جدید در نظر گرفته شد: اول این که عملیاتها
مسلسلوار و پشت سر هم انجام شود و وقفه آن کوتاه باشد، دوم، در هر عملیاتی که صورت میگیرد دو تا سه برابر عملیات قبلی توان رزمی وارد صحنه شود.(2).
سردار رضایی همچنین در مورد نتیجه این تلاشها و طرحریزی سلسله عملیاتهای دوازده گانهی کربلا میگوید:
»بعد از عملیات ثامن الائمه (ع) ما وارد دوران جدید و یک استراتژی جدید شدیم که قرار شد که در این مرحله 12 عملیات شامل کربلای 1 تا 12 طرحریزی شود. این 12 عملیات اولین عملیاتهای منظمی بودند که از یک جانبی شروع میشد و به یک جایی ختم میشد و پشت سرهم انجام میگرفت. مشخص بود هر عملیات کجا صورت میگیرد، حتی اسمگذاری هم شده بود.«(12).
اهداف مورد نظر در استراتژی جدید که بر پایه ترکیب و هماهنگی (13) ارتش و سپاه تدوین شده بود، عبارت بودند از: الف) انهدام نیرو و امکانات دشمن برای کاهش توان نظامی عراق؛ ب) آزادسازی نیروهای خودی از خطوط پدافندی و تمرکز قوا برای اجرای عملیات در سایر مناطق اشغالی؛ ج) آمادگی برای حمله نهایی و تعیین کننده به دشمن.
در واقع، با تداوم تهاجمات پیدرپی به دشمن و انهدام نیرو و امکانات آن، مقدمات آزادسازی مناطق اشغالی فراهم میشد و در این صورت، با آزادسازی نیروهای خودی که در خطوط پدافندی در برابر عراق قرار داشتند، مقدمات وارد ساختن ضربه نهایی به دشمن به منظور تأمین حقوق جمهوری اسلامی، فراهم میشد. بر همین اساس، قرار شد 12 طرح تحت عنوان کربلای 1 تا 12 (14) تهیه و برای تصویب نهایی به شورای عالی دفاع ارائه شود(15) که تنها پنج تا 6 طرح آماده شد. در واقع، کلیه تحرکاتی که پس از این زمان انجام گرفت، در چارچوب استراتژی جدید و بر پایه طرحهای ارائه شده بود.
1) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، صحیفه نور: مجموعه رهنمودهای امام خمینی، جلد 15، (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی(، ص 169.
2) پیشین.
3) مأخذ 64، ص 179.
4) مأخذ 64، ص 165.
5) مأخذ 33.
6) سرلشکر محسن رضایی در مورد نقش برادر کلاهدوز در عملیات ثامن الائمه (ع) میگوید: «شهید کلاهدوز در این عملیات نقش خیلی مؤثری داشت. قبل از این عملیات حدود یک هفته یا 10 روز قبل فرمانده سپاه شد و برای این عملیات بیشترین زحمات را کشید.«(سرلشکر محسن رضایی، درسهای تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق، دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه دوره عالی جنگ، 12 / 7 / 1375(
7) مأخذ 5.
8) عراقیها بعدها از شمارههای سه رقمی برای نامگذاری نیروهای جیش الشعبی استفاده کردند. ولی یگانهای اصلی عراق در آن زمان همین شمارههای دو رقمی را داشتند.
9) در کتاب دفاع مقدس – از انتشارات نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، اسفند 1373، ص 116، در مورد تشکیل تیپ در سپاه آمده است: «سپاه پاسداران به بهرهبرداری از انگیزه علاقمندی نیروهای بسیج مردمی که متعاقب موفقیت حاصله در عملیات ثامن الائمه (ع) ایجاد شده بود، یگانهایی در سطح تیپ تشکیل و در عملیاتهای بعدی شرکت داد.«.
10) در این زمان یکی از مشکلات نیروی زمینی یگان مانوری بود. چنان که در کتاب دفاع مقدس در همین زمینه آمده است: «یکی از عمدهترین مشکلات نیروی زمینی ارتش برای اجرای عملیات آفندی گسترده و سرنوشتساز، کمبود یگانهای مانوری با توجه به عرض جبهه و گسترش یگانها در مواضع پدافندی بود (ص 130(، بنابراین، گسترش سازمان رزم سپاه عملا ضعف و کاستیهای ارتش را جبران کرد و بر توان نظامی ایران افزود.
11) سردار علی فضلی درباره تشکیل تیپ در سازمان سپاه اظهار داشت: «یکی دو ماه قبل از عملیات طریق القدس، زمان تشکیل تیپهای سپاه بود. تازه اولین باری بود که سپاه تیپهایش را تشکیل میداد و سازماندهی میکرد. من مأمور تشکیل تیپ احتیاط محمد رسول الله (ص) شدم تا آنها را برای شرکت در عملیات آماده سازم. تیپهای کربلا، امام حسین (ع) و عاشورا، تیپهای عمل کننده بودند و چون نیروهایشان کم بودند، گردانهای ما به تیپ عاشورا مأمور شدند و من هم به عنوان جانشین فرمانده به کمک سردار جعفری فرمانده وقت آن تیپ رفتم.«[مؤسسه نشر آثار امام خمینی، امام و دفاع مقدس (خاطراتی از رزمندگان و فرماندهان سپاه اسلام – خاطرات علی فضلی(، تهران، 1377، ص 114].
12) مأخذ 28.
13) سرلشکر محسن رضایی در این زمینه میگوید: «بخشی از تحول در روند جنگ متأثر از همکاری ارتش و سپاه بود. پیش از این، فضای سیاسی حاکم بر کشور و جنگ مانع از همکاری حقیقی و واقعی بود بود ولی با تغییر شرایط کشور، ارتباط تصنعی جای خود را به ارتباط متناسب با توان و قابلیتها داد به همین دلیل نتیجه این وضع سبب افزایش توان نظامی جمهوری اسلامی شد.«(سرلشکر محسن رضایی، درسهای تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق، دانشکده فرماندهی و ستاد، دوره عالی جنگ، 27 / 4 / 1374(.
14) در کتاب دفاع مقدس از انتشارات نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، صفحهی 130 در این زمینه آمده است: «در پایان سال اول تهاجم عراق لزوما با قبول ریسک و تقلیل یگانها در مناطق پدافندی و تمرکز نیروی نسبتا مناسب از یک طرف و مشارکت کامل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با سازماندهی یگانهای تیپی و لشکری از طرف دیگر، سلسله عملیاتی با نام کربلا طرحریزی و اولین آن با نام کربلای 1 یا طریق القدس در جبهه میانی صحنه عملیات خوزستان با موفقیت اجرا و…«.
15) دفتر سیاسی سپاه پاسداران، گذری بر 2 سال جنگ، (سپاه پاسداران، 1361(، ص 114.