جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عملیات نصر در هویزه

زمان مطالعه: 8 دقیقه

عملیات نصر موسوم به عملیات هویزه – تنومه در چارچوب یک استراتژی نظامی به فرماندهی بنی‏صدر و با طراحی قرارگاه تاکتیکی نیروی زمینی در جنوب، در 16 دی ماه 1359 در جنوب غربی اهواز و سوسنگرد اجرا شد. این عملیات در دو دور و با هدف نهایی تأمین تنومه در ساحل شرقی اروند رود (شط العرب) طرح‏ریزی شده بود و در آن علاوه بر نیروهای ارتش،نیروهای سپاه (1) و شماری از نیروهای ستاد جنگ‏های نامنظم به فرماندهی دکتر چمران نیز شرکت داشتند.

بر اساس این طرح، قرار بود عملیات در چند مرحله انجام شود، بدین ترتیب که ابتدا با پاک سازی شمال و جنوب کرخه کور، پادگان حمید و منطقه جفیر و سپس منطقه طلائیه و کوشک در جنوب این منطقه آزاد شود، و در مرحله بعد، پس از آزادی خرمشهر و پاک سازی کل منطقه خوزستان، نیروها بنا به دستور، می‏بایست در حد فاصل کوشک تا شلمچه دشمن را در خاک عراق تا شط العرب تعقیب کنند و با پاک سازی منطقه عمومی شرق بصره، در کنار این رود استقرار یابند.(2).

برابر ابلاغیه فرماندهی وقت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، عملیات در دو دور و هر دور در دو مرحله به این ترتیب انجام می‏گرفت:

در مرحله اول از دور اول، قرار بود تیپ 3 همدان از لشکر 16 زرهی قزوین به همراه دو گردان از نیروهای سپاه از محور ابوحمیظه – سوسنگرد حرکت کرده، منطقه شمال رودخانه کرخه را پاک سازی کرده و تیپ 1 از لشکر 16 به همراه دو گردان پیاده از سپاه از منطقه هویزه حرکت کرده، پس از پاک سازی جنوب کرخه کور، با نیروهای تیپ 3 الحاق کند.(3) در همان روز، لشکر 92 زرهی می‏بایست با احداث پل روی رودخانه کارون در منطقه فارسیات، به کرانه غربی رفته و با پیشروی خود، جاده اهواز – خرمشهر را برای تردد نیروهای عراقی ناامن می‏کرد. طبق طرح پنج گردان از نیروهای سپاه نیز تحت امر لشکر قرار می‏گرفتند.

در مرحله دوم از دور اول، می‏بایست دو تیپ یاد شده (تیپ‏های 1 و 3) پس از الحاق، به

سمت جفیر و پادگان حمید پیشروی و این اهداف را تأمین می‏کردند. لشکر 92 نیز با هجوم به سمت پادگان حمید، لشکر 16 را در تسخیر پادگان یاری می‏کرد.(3).

دور دوم عملیات نیز می‏بایست در دو مرحله انجام می‏شد: در مرحله اول، لشکر 92 زرهی می‏بایست با تصرف خط سیمرغ (4) (از روی نوار مرزی، در مقابل ایستگاه گرم دشت تا 12 کیلومتری شمال دارخوین در کناره غربی رود کارون) این خط را تأمین می‏کرد. لشکر 16 زرهی نیز با پیشروی از خط کرکس (4) (که از منطقه قجریه در غرب کارون شروع می‏شد و با عبور از شمال غربی جفیر، خط مرزی را قطع می‏کرد) به سمت غرب و جنوب، می‏بایست پاسگاه‏های طلائیه و کوشک را به تصرف در می‏آورد و سرانجام، خط عقاب (4) (که از منتهی الیه غربی خط سیمرغ شروع می‏شد و به فاصله سه کیلومتر از خط مرزی و به موازات آن در داخل خاک عراق به سمت شمال ادامه می‏یافت و از حوالی کوشک به سمت شمال غرب منحرف می‏شد و در نهایت به منتهی الیه خط کرکس، در حدود 20 کیلومتری جنوب غربی «یزدنو» می‏انجامید) را تأمین می‏کرد.

در مرحله دوم از دور دوم بنا به دستور، لشکر 16 زرهی مأموریت داشت به سوی غرب پیشروی کرده و ساحل شرقی شط العرب را تصرف کند و لشکر 92 نیز با تصرف خرمشهر و سپس شلمچه به سوی تنومه تک را ادامه می‏داد و با نیروی دیگری از همین لشکر که مأموریت پیشروی به سمت تنومه را داشت، الحاق می‏کرد.

با نگاهی بسیار اجمالی، به سهولت می‏توان دریافت که تأمین چنین اهدافی با این گونه مرحله‏بندی و با استعداد تنها دو لشکر زرهی نمایانگر وجود اشتباهات اساسی در استراتژی نظامی، استراتژی و در نتیجه در تاکتیک‏های عملیاتی است. گفتنی است، عملیات بیت المقدس بعدها (اردیبهشت و خرداد 1361) در این منطقه با همین هدف اجرا شد و به آزادی خرمشهر انجامید، با این تفاوت که در عملیات بیت المقدس، ارتش و سپاه با همه توانایی خود و با هماهنگی کامل و بر اساس یک استراتژی مناسب اقدام به عملیات کردند که به فتح خرمشهر انجامید ولی در این عملیات (نصر) – غیر از روز اول عملیات که با موفقیت‏هایی همراه بود – عراق ابتکار عمل را به دست گرفت و با انهدام نیروها و تجهیزات خودی، لطمه‏های روحی و روانی سختی بر رزمندگان ما وارد ساخت.

عملیات نصر در ساعت 10 صبح 16 / 10 / 1359 و پس از اجرای 15 دقیقه آتش تهیه، آغاز شد. تیپ 3 همدان در حوالی ظهر با موفقیت از رودخانه کرخه‏کور عبور کرد و تیپ 1 قزوین نیز با حرکتی کند به سمت این منطقه، در حال پیشروی بود در این روز، نیروهای خودی 30 کیلومتر پیشروی کردند(5) و 800 تن را به اسارت گرفتند.

عملیات در محور فارسیات – که قرار بود هم زمان با سایر محورها آغاز شود – با 20 دقیقه تأخیر آغاز شد. نیروهای عبور کننده با سه ساعت تأخیر از رودخانه عبور کردند. با آن که سپاه، لشکر 92 زرهی را از وجود مین در منطقه مطلع کرده بود اما برای پاک سازی و ایجاد معابر، اقدامی نشد که به همین دلیل، سه تانک روی مین رفت و حرکت ستون در جناح راست متوقف شد، جناح چپ نیز با کمی پیشروی متوقف شد. نیروها تا 300 متری غرب رودخانه پیشروی کردند ولی نتوانستند جاده را برای دشمن ناامن کنند. در روز اول یک تیپ زرهی و دو گردان پیاده دشمن منهدم شد و غنایم زیادی به دست آمد که از منطقه خارج نشد. در روزهای بعد با از دست دادن منطقه، غنایم بار دیگر در اختیار دشمن قرار گرفت.

تأثیرات روحی ناشی از پیروزی‏های اولیه و عدم پیش‏بینی‏های لازم برای تأمین منطقه با اقدامات مهندسی و عدم تحکیم مواضع، موجب شد که پیروزی‏های به دست آمده به شدت در معرض آسیب قرار گیرد. از سوی دیگر، چون طبق طرح عملیات، منطقه جفیر می‏بایست در مرحله سوم تصرف می‏شد، عقبه‏های دشمن آسیب ندیده بود، در نتیجه دشمن از تحرک و قدرت جابه‏جایی بسیاری برخوردار بود. گزارش‏های رسیده، از تجمع تانک‏ها و نفربرهای نیروهای دشمن خبر می‏داد. در این حال، مرحله دوم از دور اول عملیات در ساعت 8 صبح روز 16 دی ماه 1359 آغاز شد. پس از پیشروی‏های اولیه در این روز، با تشدید آتش دشمن، پیشروی به تدریج کند شد و سرانجام در بعد از ظهر در حالی که نیروهای سپاه در خط مقدم درگیر بودند، نیروهای زرهی ارتش عقب‏نشینی کردند!

عقب‏نشینی یگان‏ها علاوه بر تأثیر نامطلوب بر روحیه نیروها، موجب از بین رفتن سازمان انسجام نیروهای خودی شد. نیروهای پیاده سپاه نیز که 5 / 1 تا دو کیلومتر جلوتر از نیروهای ارتش قرار داشتند، به علت عدم آگاهی از عقب‏نشینی، در محاصره دشمن قرار گرفته و تعدادی از آن‏ها مظلومانه به شهادت رسیدند.

برابر گزارش سپاه، 140 تن از نیروهای انقلابی که شماری از آن‏ها دانشجویان پیرو خط امام بودند به شهادت رسیدند. این دانشجویان پس از تحویل گروگان‏های امریکایی به دولت جمهوری اسلامی، عازم جبهه‏های نبرد شده بودند.

بنی‏صدر که امید بسیاری به پیروزی در عملیات داشت، پس از شکست، به منظور توجیه علل این ناکامی، در نامه‏ای به امام چنین نوشت:

»دشمن حمله متقابل در پنج نوبت کرد با دو لشکر. نیروهای ما امروز چهارمین روز مقاومتشان است. این طور که می‏گویند یک لشکر دشمن از بین رفته است. اما به ما هم بسیار صدمه خورده است. حمله بدون نیروی احتیاط نتیجه نمی‏دهد. روز اول، پیروزی بود، روز دوم ساعت 4 بعد از ظهر پشت به جبهه کردند، وقتی با خبر شدم، نیم ساعتی از این عمل می‏گذشت.«(6).

گرچه بنی‏صدر در این نامه به ضعف‏های فکری، مدیریتی و همچنین اشتباه‏های استراتژی نظامی و تاکتیک‏ها اشاره نکرد، ولی موضوع مهم این بود که به ناچار، شکست را پذیرفت. تضعیف موقعیت سیاسی بنی‏صدر بر اثر این ناکامی از جمله مسائلی بود که ناظران و تحلیلگران خارجی نیز به آن توجه داشتند. کردزمن در کتاب خود درباره تأثیر این عملیات در کاهش توان زرهی ایران می‏نویسد:

»یک نمونه از این گونه اشتباهات در جریان نخستین ضد حمله عمده ایران در جنگ رخ داد که طی آن سه تیپ تانک کم توان نیروی زمینی ایران در 5 ژانویه 1981 میلادی (15 دی 1359) بدون برخورداری از پشتیبانی پیاده نظام به نیروهای عراقی در جنوب سوسنگرد حمله کرده و به سختی شکست خوردند یگان‏های تانک بخشی از نیروهای زمینی ارتش بودند و تحت فرماندهی رئیس جمهور وقت (بنی‏صدر) قرار داشتند و به نظر می‏رسید که فقدان پشتیبانی پیاده نظام ناشی از سیاست داخلی ایران بوده باشد… بنی‏صدر یا عمدا تلاش کرده است تا قدرت نیروی زمینی ارتش را با فرستادن تانک‏ها به خطوط مقدم به نمایش بگذارد و یا این که رهبری مذهبی ایران[از در اختیار قرار دادن]پیاده نظام پاسدار خودداری کرده است. بسیاری از تلفات و ضایعات ایرانی‏ها در نبرد 5 ژانویه 1981 به دلیل عدم توانایی آن‏ها در اجرای مانور و تدارک مجدد در گل وارد آمد. قوای زرهی ایران در این حمله بیش از آن که در اثر آتش عراق دچار شکست شود، در پی فرو رفتن[در گل]و رها کردن[تانک‏ها]از هم پاشید… در مجموع، خسارت‏های ایران در این عملیات سنگین بود و حدود 100 دستگاه تانک ام – 60 و تانک‏های چیفتن نابود شد و 150 دستگاه هم به دست عراقی‏ها افتاد. عراق هم حدود 50 تانک تی – 62 خود را از دست داد.«(7).

رادیو لندن نیز طی تفسیری در مورد هدف بنی‏صدر از این عملیات گفت:

»این واقعیت که حملات تهاجمی ایران چنین سریع صورت گرفته، در محافل بین‏المللی این سخن را به وجود آورده است که ابوالحسن بنی‏صدر در مقام فرماندهی کل نیروهای مسلح ایران بیشتر به منظور کسب امتیازات سیاسی و نه نظامی، این حملات را تدارک دیده است.«(8).

مفسر رادیو لندن با توجه به مقاصد سیاسی بنی‏صدر و ابعاد نظامی عملیات و اهداف آن، چنین تجزیه و تحلیلی را بیان کرد. نیویورک تایمز نیز در همین زمینه نوشت:

»چنان که ادعای پیروزی ایران در محافل سیاسی مورد توجه قرار گیرد، می‏توان دریافت که بنی‏صدر به پیروزی در عرصه نبرد نیاز داشته تا بتواند مبارزه‏ای را که برای احراز قدرت سیاسی در جریان است، ادامه دهد.«(9).

رادیو اسرائیل نیز به نقل از مقامات عراقی گفت:

»مقامات عراقی ادعا کرده‏اند که حمله اخیر چیزی جز یک حمله نافرجام نیست که رئیس جمهور برای ادامه حکومتش به آن دست زده است.«(10).

در پی ناکامی در عملیات نصر، بنی‏صدر نتوانست اهداف سیاسی خود را بر پایه آن استوار کند. در عین حال، با توجه به این که عملیات توکل در محور آبادان نیز پیش از این طرح‏ریزی شده بود، بنی‏صدر همچنان به کسب پیروزی امیدوار بود لیکن نگرانی از شکست در عملیات نظامی و آثار سوء آن بر موقعیت سیاسی‏اش، سبب شد که مسائل جدیدی از جمله پایان دادن به جنگ را مجددا مطرح کند؛ هر چند پیش از این در پی طرح «حل مسئله جنگ از طریق سیاسی» از سوی او، هیئت دولت با آگاهی از ماهیت تلاش‏هایش، شرایطی را برای پایان بخشیدن به جنگ تعیین کرده بود. در همین زمینه، بنی‏صدر در نامه‏ای به امام به مسئله قابل توجهی اشاره کرد:

»این جنگ قرار بود چند روز بیشتر طول نکشد. جنگ‏های زرهی امروز چند روز بیشتر طول نمی‏کشد. هند و پاکستان جنگ کردند چهار روزه تکلیف معلوم شد. اعراب و اسرائیل جنگ‏شان بین 6 تا 10 روز بود. این جنگ طولانی‏ترین جنگ‏های زرهی بعد از جنگ جهانی دوم است، ما در ماه چهارم هستیم، بدون این که بتوانیم از این دنیا مهمات و سلاح تهیه کنیم.«(11).

بنی‏صدر در این نامه – در حالی که هنوز 48 ساعت تا آغاز عملیات توکل در محور آبادان باقی مانده بود – نوشت:

»ادامه جنگ در شرایط فعلی وضع را بدتر خواهد کرد. من مأیوس نیستم و می‏جنگم اما جنگ در شرایط فعلی دردی را دوا نمی‏کند.«(11).

بنی‏صدر در این نامه، با استناد به دیدگاه نظامیان، پیشنهادهای خود را ارائه کرد:

»… گفت‏وگو با نظامیان، این طور به نظرم می‏رسد که اگر بخواهیم جنگ را ادامه بدهیم و قرار باشد این جانب بار مسئولیت را بدوش بکشم… به شرط این که در کار نظامی دخالت نشود و از هیچ راه فشار نیاورند بلکه به تدریج دشمن را ضعیف کنیم… بنابراین باید به جنگ خاتمه داد و یا اگر بخواهیم به جنگ ادامه بدهیم، باید طول زمان را بپذیریم و راهی به بازارهای اسلحه و مهمات باز کنیم.«(11).

بنی‏صدر در این نامه آشکارا، پیروزی در جنگ و بیرون راندن متجاوزان را مشروط به «جنگ طولانی» و خرید سلاح و مهمات می‏کند. این اظهارات که بیانگر نوعی ناامیدی بود زمینه لازم را برای اجرای عملیات توکل در محور آبادان آماده کرد.


1) سردار غلامپور در مورد استعداد نیروهای سپاه در این عملیات می‏گوید: «در محور هویزه سه گردان نیرو داشتیم شامل: گردان شهید علم الهدی، یک گردان از اهواز و یک گردان از سوسنگرد که با تیپ 1 زرهی از لشکر 16[قزوین]به فرماندهی سرهنگ جمشیدی در عملیات شرکت کردند. در محور کرخه کور از نیروهای سپاه حمیدیه به فرماندهی برادر شهید علی هاشمی، با تیپ 3 زرهی از لشکر 16 به فرماندهی سرهنگ جوادی و نیروهای سپاه اهواز با لشکر 92 زرهی در عملیات شرکت کردند.«.

2) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، روز شمار جنگ ایران و عراق، کتاب پنجم، هویزه آخرین گام‏های اشغالگر، نوشته علیرضا لطف الله زادگان (تهران، 1373) صص 563 – 555.

3) پیشین.

4) به نقشه صفحه 111 نگاه کنید.

5) 30 کیلومتر به معنای حرکت نیروها از مبداء تا آخرین نقطه استقرار می‏باشد و به معنای 30 کیلومتر پیشروی در عمق به سمت جنوب نیست.

6) آنتونی کردزمن و آبراهام واگنر، درس‏هایی از جنگ مدرن، جلد دوم، جنگ ایران و عراق، ترجمه حسین یکتا کارشناس مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 18 / 10 / 1359، (چاپ نشده(.

7) خبرگزاری پارس، «گزارش‏های ویژه«، نشریه 294، 17 / 10 / 1359، به نقل از رادیو لندن، 16 / 10 / 1359.

8) خبرگزاری پارس، «گزارش‏های ویژه«، نشریه 294، 17 / 10 / 1359 به نقل از رادیو لندن، 16 / 10 / 1359.

9) خبرگزاری پارس، «گزارش‏های ویژه«، نشریه 297، 20 / 10 / 1359، به نقل از نیویورک تایمز، 19 / 10 / 1359.

10) پیشین، به نقل از رادیو اسرائیل، 19 / 10 / 1359.

11) مأخذ 41.