عملیات نصر موسوم به عملیات هویزه – تنومه در چارچوب یک استراتژی نظامی به فرماندهی بنیصدر و با طراحی قرارگاه تاکتیکی نیروی زمینی در جنوب، در 16 دی ماه 1359 در جنوب غربی اهواز و سوسنگرد اجرا شد. این عملیات در دو دور و با هدف نهایی تأمین تنومه در ساحل شرقی اروند رود (شط العرب) طرحریزی شده بود و در آن علاوه بر نیروهای ارتش،نیروهای سپاه (1) و شماری از نیروهای ستاد جنگهای نامنظم به فرماندهی دکتر چمران نیز شرکت داشتند.
بر اساس این طرح، قرار بود عملیات در چند مرحله انجام شود، بدین ترتیب که ابتدا با پاک سازی شمال و جنوب کرخه کور، پادگان حمید و منطقه جفیر و سپس منطقه طلائیه و کوشک در جنوب این منطقه آزاد شود، و در مرحله بعد، پس از آزادی خرمشهر و پاک سازی کل منطقه خوزستان، نیروها بنا به دستور، میبایست در حد فاصل کوشک تا شلمچه دشمن را در خاک عراق تا شط العرب تعقیب کنند و با پاک سازی منطقه عمومی شرق بصره، در کنار این رود استقرار یابند.(2).
برابر ابلاغیه فرماندهی وقت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، عملیات در دو دور و هر دور در دو مرحله به این ترتیب انجام میگرفت:
در مرحله اول از دور اول، قرار بود تیپ 3 همدان از لشکر 16 زرهی قزوین به همراه دو گردان از نیروهای سپاه از محور ابوحمیظه – سوسنگرد حرکت کرده، منطقه شمال رودخانه کرخه را پاک سازی کرده و تیپ 1 از لشکر 16 به همراه دو گردان پیاده از سپاه از منطقه هویزه حرکت کرده، پس از پاک سازی جنوب کرخه کور، با نیروهای تیپ 3 الحاق کند.(3) در همان روز، لشکر 92 زرهی میبایست با احداث پل روی رودخانه کارون در منطقه فارسیات، به کرانه غربی رفته و با پیشروی خود، جاده اهواز – خرمشهر را برای تردد نیروهای عراقی ناامن میکرد. طبق طرح پنج گردان از نیروهای سپاه نیز تحت امر لشکر قرار میگرفتند.
در مرحله دوم از دور اول، میبایست دو تیپ یاد شده (تیپهای 1 و 3) پس از الحاق، به
سمت جفیر و پادگان حمید پیشروی و این اهداف را تأمین میکردند. لشکر 92 نیز با هجوم به سمت پادگان حمید، لشکر 16 را در تسخیر پادگان یاری میکرد.(3).
دور دوم عملیات نیز میبایست در دو مرحله انجام میشد: در مرحله اول، لشکر 92 زرهی میبایست با تصرف خط سیمرغ (4) (از روی نوار مرزی، در مقابل ایستگاه گرم دشت تا 12 کیلومتری شمال دارخوین در کناره غربی رود کارون) این خط را تأمین میکرد. لشکر 16 زرهی نیز با پیشروی از خط کرکس (4) (که از منطقه قجریه در غرب کارون شروع میشد و با عبور از شمال غربی جفیر، خط مرزی را قطع میکرد) به سمت غرب و جنوب، میبایست پاسگاههای طلائیه و کوشک را به تصرف در میآورد و سرانجام، خط عقاب (4) (که از منتهی الیه غربی خط سیمرغ شروع میشد و به فاصله سه کیلومتر از خط مرزی و به موازات آن در داخل خاک عراق به سمت شمال ادامه مییافت و از حوالی کوشک به سمت شمال غرب منحرف میشد و در نهایت به منتهی الیه خط کرکس، در حدود 20 کیلومتری جنوب غربی «یزدنو» میانجامید) را تأمین میکرد.
در مرحله دوم از دور دوم بنا به دستور، لشکر 16 زرهی مأموریت داشت به سوی غرب پیشروی کرده و ساحل شرقی شط العرب را تصرف کند و لشکر 92 نیز با تصرف خرمشهر و سپس شلمچه به سوی تنومه تک را ادامه میداد و با نیروی دیگری از همین لشکر که مأموریت پیشروی به سمت تنومه را داشت، الحاق میکرد.
با نگاهی بسیار اجمالی، به سهولت میتوان دریافت که تأمین چنین اهدافی با این گونه مرحلهبندی و با استعداد تنها دو لشکر زرهی نمایانگر وجود اشتباهات اساسی در استراتژی نظامی، استراتژی و در نتیجه در تاکتیکهای عملیاتی است. گفتنی است، عملیات بیت المقدس بعدها (اردیبهشت و خرداد 1361) در این منطقه با همین هدف اجرا شد و به آزادی خرمشهر انجامید، با این تفاوت که در عملیات بیت المقدس، ارتش و سپاه با همه توانایی خود و با هماهنگی کامل و بر اساس یک استراتژی مناسب اقدام به عملیات کردند که به فتح خرمشهر انجامید ولی در این عملیات (نصر) – غیر از روز اول عملیات که با موفقیتهایی همراه بود – عراق ابتکار عمل را به دست گرفت و با انهدام نیروها و تجهیزات خودی، لطمههای روحی و روانی سختی بر رزمندگان ما وارد ساخت.
عملیات نصر در ساعت 10 صبح 16 / 10 / 1359 و پس از اجرای 15 دقیقه آتش تهیه، آغاز شد. تیپ 3 همدان در حوالی ظهر با موفقیت از رودخانه کرخهکور عبور کرد و تیپ 1 قزوین نیز با حرکتی کند به سمت این منطقه، در حال پیشروی بود در این روز، نیروهای خودی 30 کیلومتر پیشروی کردند(5) و 800 تن را به اسارت گرفتند.
عملیات در محور فارسیات – که قرار بود هم زمان با سایر محورها آغاز شود – با 20 دقیقه تأخیر آغاز شد. نیروهای عبور کننده با سه ساعت تأخیر از رودخانه عبور کردند. با آن که سپاه، لشکر 92 زرهی را از وجود مین در منطقه مطلع کرده بود اما برای پاک سازی و ایجاد معابر، اقدامی نشد که به همین دلیل، سه تانک روی مین رفت و حرکت ستون در جناح راست متوقف شد، جناح چپ نیز با کمی پیشروی متوقف شد. نیروها تا 300 متری غرب رودخانه پیشروی کردند ولی نتوانستند جاده را برای دشمن ناامن کنند. در روز اول یک تیپ زرهی و دو گردان پیاده دشمن منهدم شد و غنایم زیادی به دست آمد که از منطقه خارج نشد. در روزهای بعد با از دست دادن منطقه، غنایم بار دیگر در اختیار دشمن قرار گرفت.
تأثیرات روحی ناشی از پیروزیهای اولیه و عدم پیشبینیهای لازم برای تأمین منطقه با اقدامات مهندسی و عدم تحکیم مواضع، موجب شد که پیروزیهای به دست آمده به شدت در معرض آسیب قرار گیرد. از سوی دیگر، چون طبق طرح عملیات، منطقه جفیر میبایست در مرحله سوم تصرف میشد، عقبههای دشمن آسیب ندیده بود، در نتیجه دشمن از تحرک و قدرت جابهجایی بسیاری برخوردار بود. گزارشهای رسیده، از تجمع تانکها و نفربرهای نیروهای دشمن خبر میداد. در این حال، مرحله دوم از دور اول عملیات در ساعت 8 صبح روز 16 دی ماه 1359 آغاز شد. پس از پیشرویهای اولیه در این روز، با تشدید آتش دشمن، پیشروی به تدریج کند شد و سرانجام در بعد از ظهر در حالی که نیروهای سپاه در خط مقدم درگیر بودند، نیروهای زرهی ارتش عقبنشینی کردند!
عقبنشینی یگانها علاوه بر تأثیر نامطلوب بر روحیه نیروها، موجب از بین رفتن سازمان انسجام نیروهای خودی شد. نیروهای پیاده سپاه نیز که 5 / 1 تا دو کیلومتر جلوتر از نیروهای ارتش قرار داشتند، به علت عدم آگاهی از عقبنشینی، در محاصره دشمن قرار گرفته و تعدادی از آنها مظلومانه به شهادت رسیدند.
برابر گزارش سپاه، 140 تن از نیروهای انقلابی که شماری از آنها دانشجویان پیرو خط امام بودند به شهادت رسیدند. این دانشجویان پس از تحویل گروگانهای امریکایی به دولت جمهوری اسلامی، عازم جبهههای نبرد شده بودند.
بنیصدر که امید بسیاری به پیروزی در عملیات داشت، پس از شکست، به منظور توجیه علل این ناکامی، در نامهای به امام چنین نوشت:
»دشمن حمله متقابل در پنج نوبت کرد با دو لشکر. نیروهای ما امروز چهارمین روز مقاومتشان است. این طور که میگویند یک لشکر دشمن از بین رفته است. اما به ما هم بسیار صدمه خورده است. حمله بدون نیروی احتیاط نتیجه نمیدهد. روز اول، پیروزی بود، روز دوم ساعت 4 بعد از ظهر پشت به جبهه کردند، وقتی با خبر شدم، نیم ساعتی از این عمل میگذشت.«(6).
گرچه بنیصدر در این نامه به ضعفهای فکری، مدیریتی و همچنین اشتباههای استراتژی نظامی و تاکتیکها اشاره نکرد، ولی موضوع مهم این بود که به ناچار، شکست را پذیرفت. تضعیف موقعیت سیاسی بنیصدر بر اثر این ناکامی از جمله مسائلی بود که ناظران و تحلیلگران خارجی نیز به آن توجه داشتند. کردزمن در کتاب خود درباره تأثیر این عملیات در کاهش توان زرهی ایران مینویسد:
»یک نمونه از این گونه اشتباهات در جریان نخستین ضد حمله عمده ایران در جنگ رخ داد که طی آن سه تیپ تانک کم توان نیروی زمینی ایران در 5 ژانویه 1981 میلادی (15 دی 1359) بدون برخورداری از پشتیبانی پیاده نظام به نیروهای عراقی در جنوب سوسنگرد حمله کرده و به سختی شکست خوردند یگانهای تانک بخشی از نیروهای زمینی ارتش بودند و تحت فرماندهی رئیس جمهور وقت (بنیصدر) قرار داشتند و به نظر میرسید که فقدان پشتیبانی پیاده نظام ناشی از سیاست داخلی ایران بوده باشد… بنیصدر یا عمدا تلاش کرده است تا قدرت نیروی زمینی ارتش را با فرستادن تانکها به خطوط مقدم به نمایش بگذارد و یا این که رهبری مذهبی ایران[از در اختیار قرار دادن]پیاده نظام پاسدار خودداری کرده است. بسیاری از تلفات و ضایعات ایرانیها در نبرد 5 ژانویه 1981 به دلیل عدم توانایی آنها در اجرای مانور و تدارک مجدد در گل وارد آمد. قوای زرهی ایران در این حمله بیش از آن که در اثر آتش عراق دچار شکست شود، در پی فرو رفتن[در گل]و رها کردن[تانکها]از هم پاشید… در مجموع، خسارتهای ایران در این عملیات سنگین بود و حدود 100 دستگاه تانک ام – 60 و تانکهای چیفتن نابود شد و 150 دستگاه هم به دست عراقیها افتاد. عراق هم حدود 50 تانک تی – 62 خود را از دست داد.«(7).
رادیو لندن نیز طی تفسیری در مورد هدف بنیصدر از این عملیات گفت:
»این واقعیت که حملات تهاجمی ایران چنین سریع صورت گرفته، در محافل بینالمللی این سخن را به وجود آورده است که ابوالحسن بنیصدر در مقام فرماندهی کل نیروهای مسلح ایران بیشتر به منظور کسب امتیازات سیاسی و نه نظامی، این حملات را تدارک دیده است.«(8).
مفسر رادیو لندن با توجه به مقاصد سیاسی بنیصدر و ابعاد نظامی عملیات و اهداف آن، چنین تجزیه و تحلیلی را بیان کرد. نیویورک تایمز نیز در همین زمینه نوشت:
»چنان که ادعای پیروزی ایران در محافل سیاسی مورد توجه قرار گیرد، میتوان دریافت که بنیصدر به پیروزی در عرصه نبرد نیاز داشته تا بتواند مبارزهای را که برای احراز قدرت سیاسی در جریان است، ادامه دهد.«(9).
رادیو اسرائیل نیز به نقل از مقامات عراقی گفت:
»مقامات عراقی ادعا کردهاند که حمله اخیر چیزی جز یک حمله نافرجام نیست که رئیس جمهور برای ادامه حکومتش به آن دست زده است.«(10).
در پی ناکامی در عملیات نصر، بنیصدر نتوانست اهداف سیاسی خود را بر پایه آن استوار کند. در عین حال، با توجه به این که عملیات توکل در محور آبادان نیز پیش از این طرحریزی شده بود، بنیصدر همچنان به کسب پیروزی امیدوار بود لیکن نگرانی از شکست در عملیات نظامی و آثار سوء آن بر موقعیت سیاسیاش، سبب شد که مسائل جدیدی از جمله پایان دادن به جنگ را مجددا مطرح کند؛ هر چند پیش از این در پی طرح «حل مسئله جنگ از طریق سیاسی» از سوی او، هیئت دولت با آگاهی از ماهیت تلاشهایش، شرایطی را برای پایان بخشیدن به جنگ تعیین کرده بود. در همین زمینه، بنیصدر در نامهای به امام به مسئله قابل توجهی اشاره کرد:
»این جنگ قرار بود چند روز بیشتر طول نکشد. جنگهای زرهی امروز چند روز بیشتر طول نمیکشد. هند و پاکستان جنگ کردند چهار روزه تکلیف معلوم شد. اعراب و اسرائیل جنگشان بین 6 تا 10 روز بود. این جنگ طولانیترین جنگهای زرهی بعد از جنگ جهانی دوم است، ما در ماه چهارم هستیم، بدون این که بتوانیم از این دنیا مهمات و سلاح تهیه کنیم.«(11).
بنیصدر در این نامه – در حالی که هنوز 48 ساعت تا آغاز عملیات توکل در محور آبادان باقی مانده بود – نوشت:
»ادامه جنگ در شرایط فعلی وضع را بدتر خواهد کرد. من مأیوس نیستم و میجنگم اما جنگ در شرایط فعلی دردی را دوا نمیکند.«(11).
بنیصدر در این نامه، با استناد به دیدگاه نظامیان، پیشنهادهای خود را ارائه کرد:
»… گفتوگو با نظامیان، این طور به نظرم میرسد که اگر بخواهیم جنگ را ادامه بدهیم و قرار باشد این جانب بار مسئولیت را بدوش بکشم… به شرط این که در کار نظامی دخالت نشود و از هیچ راه فشار نیاورند بلکه به تدریج دشمن را ضعیف کنیم… بنابراین باید به جنگ خاتمه داد و یا اگر بخواهیم به جنگ ادامه بدهیم، باید طول زمان را بپذیریم و راهی به بازارهای اسلحه و مهمات باز کنیم.«(11).
بنیصدر در این نامه آشکارا، پیروزی در جنگ و بیرون راندن متجاوزان را مشروط به «جنگ طولانی» و خرید سلاح و مهمات میکند. این اظهارات که بیانگر نوعی ناامیدی بود زمینه لازم را برای اجرای عملیات توکل در محور آبادان آماده کرد.
1) سردار غلامپور در مورد استعداد نیروهای سپاه در این عملیات میگوید: «در محور هویزه سه گردان نیرو داشتیم شامل: گردان شهید علم الهدی، یک گردان از اهواز و یک گردان از سوسنگرد که با تیپ 1 زرهی از لشکر 16[قزوین]به فرماندهی سرهنگ جمشیدی در عملیات شرکت کردند. در محور کرخه کور از نیروهای سپاه حمیدیه به فرماندهی برادر شهید علی هاشمی، با تیپ 3 زرهی از لشکر 16 به فرماندهی سرهنگ جوادی و نیروهای سپاه اهواز با لشکر 92 زرهی در عملیات شرکت کردند.«.
2) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، روز شمار جنگ ایران و عراق، کتاب پنجم، هویزه آخرین گامهای اشغالگر، نوشته علیرضا لطف الله زادگان (تهران، 1373) صص 563 – 555.
3) پیشین.
4) به نقشه صفحه 111 نگاه کنید.
5) 30 کیلومتر به معنای حرکت نیروها از مبداء تا آخرین نقطه استقرار میباشد و به معنای 30 کیلومتر پیشروی در عمق به سمت جنوب نیست.
6) آنتونی کردزمن و آبراهام واگنر، درسهایی از جنگ مدرن، جلد دوم، جنگ ایران و عراق، ترجمه حسین یکتا کارشناس مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 18 / 10 / 1359، (چاپ نشده(.
7) خبرگزاری پارس، «گزارشهای ویژه«، نشریه 294، 17 / 10 / 1359، به نقل از رادیو لندن، 16 / 10 / 1359.
8) خبرگزاری پارس، «گزارشهای ویژه«، نشریه 294، 17 / 10 / 1359 به نقل از رادیو لندن، 16 / 10 / 1359.
9) خبرگزاری پارس، «گزارشهای ویژه«، نشریه 297، 20 / 10 / 1359، به نقل از نیویورک تایمز، 19 / 10 / 1359.
10) پیشین، به نقل از رادیو اسرائیل، 19 / 10 / 1359.
11) مأخذ 41.