واکنش اولیه نظامی ایران در برابر عراق، بیشتر، حملات گسترده هوایی به شهرهای عراق و درگیری در دریا بود که در مقایسه با واکنش زمینی، تا اندازهای برجسته مینمود و این درک و تصور را به وجود آورد که استراتژی جنگی ایران، «جنگ عمومی» است. این باور اساسا متأثر از نحوه سازماندهی حملات هوایی و دریایی ایران به مراکز استراتژیک عراق در 24 ساعت اول بود. در هر صورت، واکنش اولیه ایران سبب شد، کلیه تحلیلهای موجود درباره ناتوانی نظامی ایران تغییر کند.
نیروی زمینی به دلیل کاهش نیروی انسانی، دچار ضعف و سستی بود، (1) و نظر به این که سرنوشت جنگ در زمین تعیین میشود و نقطه برتری عراق نیز در جنگ زمینی بود، لذا مرور – هر چند اجمالی – عملکرد نیروی زمینی ارتش در منطقه جنوب، با استناد به گزارش منتشره از نیروهای زمینی ارتش، (2) ضروری است.
بنابر گزارشهای نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، تیپ 2 از لشکر 92 زرهی همراه با تیپ زرهی 37 شیراز در غرب رودخانه کرخه در مجموع هفت روز مقاومت کردند. (3).
نیروهای تیپ 37 شیراز در این مقاومت نقش برجستهای داشتند، به گونهای که اسرای دشمن نیز به آن اعتراف کردند. تأخیر در انتقال لشکر 16 زرهی قزوین یکی از مسائل مهم در عدم مقابله مؤثر با پیشروی دشمن بود.
تیپ 3 از لشکر 92 که در منطقه «الله اکبر» استقرار داشت تنها یک روز در برابر دشمن مقاومت کرد و در روز دوم سازمان تیپ عملا متلاشی شد. افراد این تیپ در مجموع سه روز در پدافند فعال شرکت داشتند. پیشروی نیروهای دشمن در هفته اول جنگ به سمت اهواز – که با شبیخون برادران سپاه به فرماندهی شهید غیور اصلی (4) مجبور به عقبنشینی شده بودند – پس از متلاشی شدن سازمان این تیپ انجام گرفت.
تیپ 1 از لشکر 92 زرهی در منطقه حسینیه (کیلومتر 25 در شمال خرمشهر) مستقر
بود. گردان 151 دژ و همچنین نیروهای منطقه 3 دریایی خرمشهر نیز در این محور در منطقه مأموریتی خود استقرار داشتند. نیروهای دشمن در این محور با عبور از کیلومتر 25 (حسینیه، در روز سوم مهر نیروهای خودی را عقب راندند و به این ترتیب، خرمشهر از شمال محاصره شد. نیروهای دشمن همچنین از منطقه جنوب غربی به سمت اهواز پیشروی کردند که سرانجام در منطقه «نورد» متوقف شدند. بنابراین گزارش، یگانهای تحت امر لشکر 92 زرهی حداقل یک روز و حداکثر شش روز مقاومت کردند.
تلقی و درک نیروهای نظامی از اهداف دشمن، در واکنش نیروهای ایران تأثیر تعیین کنندهای داشت؛ فرمانده وقت نیروی زمینی بر این باور بود که هدف عراق تصرف گلوگاه خوزستان و استقرار در ارتفاعات شمال اندیمشک میباشد، لذا تمام تلاش نیروهای خودی به حفظ گلوگاه معطوف شد. شهید سرلشکر فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش نیز اعتقاد داشت، اهواز گلوگاه است و باید توان ارتش را برای حفظ آن متمرکز کرد. در این میان، خرمشهر و آبادان تقریبا از دست رفته تصور میشد، به ویژه این که نیروهای نظامی مشخصی جز گردان 151 دژ و دو گردان زرهی و مکانیزه برای دفاع از منطقه اختصاص نیافته بود.
این نوع برداشتها نشان دهنده نداشتن تصوری مشخص و یکسان از اهداف و تلاش اصلی دشمن در جنوب بود که در نتیجه، عدم اتخاذ تصمیم یکسان و واکنش مشخص برای رویارویی با دشمن را در پی داشت. این وضعیت، زمینه را برای تداوم پیشروی دشمن فراهم کرد. حال آن که در صورت درک اهداف و تلاش اصلی دشمن و عکسالعمل مناسب، امکان ممانعت از پیشروی دشمن بهتر از آنچه انجام شد، امکانپذیر بود.
در مجموع، عدم آمادگی جنگی ایران به دلیل فقدان قرارگاه فرماندهی عملیات در مناطق مرزی و عدم استقرار کلیه یگانهای نظامی در طول مرز، کاملا آشکار بود. به عنوان مثال ایران هیچ گونه آرایش نظامی در مناطق بسیار حساس نزدیک خرمشهر و آبادان نداشت و حتی اعلامیههای نظامی عراق حاکی از آن بود که ارتش عراق در یکی دو روز نخست جنگ با مقاومت چندانی روبهرو نشد. بنابراین، تمام شواهد نشان میداد، این عراق بود که با آمادگی لازم و به کارگیری نیروهای نظامی، تهاجم همه جانبهای را علیه ایران سازمان داد در حالی که ایران حتی از آمادگی دفاعی کافی نیز برخوردار نبود.(5).
با این حال، به نظر میرسد که آتش توپخانه و حملات هوایی نیروی هوایی ایران و نیز فعالیت هلیکوپترهای هوانیروز در پشتیبانی آتش و لجستیکی، در مقایسه با تحرکات نیروی
زمینی ارتش از برجستگی خاصی برخوردار بودند، به گونهای که علاوه بر اعتراف عراقیها، (6)، رسانههای خارجی نیز بر این امر صحه گذاشتند. نیروی دریایی ارتش ایران نیز به لحاظ برتری بالایی که در برابر عراق داشت با تحرکات آفندی در دریا، عملا عرصه دریا را برای نیروهای عراقی به شدت محدود کرد. به ویژه عراق به دلیل محدودیت سواحلش در خلیج فارس قادر به حضور فعال در دریا نبود. این که نیروهای عراقی در مناطق مرزی ایران موفق به پیشروی شدند، نمایانگر وجود کاستیها و نقصهایی (7) در نیروی زمینی ارتش بود. در اینجا به چند نمونه از این ضعفها اشاره میشود:
1- در گذشته، استراتژی دفاعی ایران اساسا بر حمایتهای نظامی، لجستیکی و مشاورهای امریکاییها متکی بود، به همین دلیل، با پیروزی انقلاب اسلامی و خروج ایران از مدار سیاستها و منافع غرب و نیز مبارزه با امریکا و همچنین تصفیه عناصر خائن در رأس ارتش، عملا استراتژی پیشین کارآمدی لازم را از دست داد و در این فاصله (از پیروزی انقلاب تا آغاز جنگ(، استراتژی جدیدی نیز شکل نگرفت. این ضعف چنان اهمیتی داشت که نمیتوان تأثیراتش را بر دست نیافتن تلاشهای نظامی ایران به نتیجهای مطلوب از جمله مقابله با پیشروی نیروهای عراقی نادیده گرفت.
2- افزایش حملات هواپیماهای ارتش ایران به خاک عراق، به ویژه بغداد، انعکاس وسیعی داشت، ولی با توجه به پیشروی ستونهای نظامی عراق در عمق سرزمین جمهوری اسلامی، عملا بر پیشروی عراقیها تأثیری نگذاشت. در واقع، حملات هوایی ایران هیچ ارتباطی با مقابله در برابر پیشروی نیروهای زمینی عراق و پشتیبانی از مقاومت نیروهای خودی در زمین نداشت، حال آن که در این زمینه – با توجه به ضعفهای اولیه
نیروی هوایی ارتش عراق – نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی میتوانست تلفات بسیاری بر نیروهای عراق در میدانهای نبرد وارد سازد. (8).
3- با آن که از مدتها پیش بنیصدر به عنوان فرمانده کل قوا فعالیت میکرد و اطلاعات نسبتا فراوانی از احتمال تهاجم عراق در اختیار داشت، امااقدام مناسبی در این زمینه انجام نداد. به همین دلیل با وجود آمادگی کشور برای مقابله و بسیج امکانات، فرماندهی و مدیریت به نحو مناسبی اجرا نشد.
4- سرعت پیشروی اولیه عراقیها در برخی از محورها نمایانگر عدم آمادگی برای مقابله با تهاجم دشمن بود، حال آن که ارتش عراق هر گاه با اندکی مقاومت روبهرو میشد، از شتاب و سرعت اولیه خود میکاست، در این خصوص؛ میتوان از مقاومت تیپ 37 زرهی شیراز در محور فکه یاد کرد که به دلیل اهمیتش حتی دشمن زبان به اعتراف گشود.
5- ضعف آموزش نظامی و از هم پاشیدگی مدیریت کلان ارتش موجب شد که به تناسب امکانات و یگانهای زرهی مستقر در منطقه جنوب کشور، مانور زرهی مناسب در برابر دشمن انجام نشود. حتی بعدها نیز این ضعف ادامه یافت تا آن جا که ارتش قصد کرد با ستون کردن تانک روی جاده ماهشهر – آبادان در هوای روشن دست به عملیات بزند که کمترین نتیجه آن، انهدام امکانات و تجهیزات نظامی بود!
6- ناتوانی در اجرای اصول جنگ و روشهای کلاسیک (9) به هنگام مقاومت در برابر نیروهای عراقی و بعدها در عملیات آفندی علیه ارتش عراق، بخش دیگری از ضعفهای ارتش بود که ناکامیهایی را در پی داشت.
7- استقرار نیروهای دشمن در مواضع نامناسب و توجیه نبودن آنها به منطقه، فرصت مناسبی را برای اجرای عملیات ایذایی در شب فراهم ساخته بود، اما این امر به هیچ وجه
مورد توجه نیروهای کلاسیک قرار نگرفت و بیشتر این عملیاتها را نیروهای مردمی و انقلابی اجرا میکردند. عدم رویارویی با دشمن به شیوه چریکی به این دلیل بود که در آیین نامههای ترجمه شده از منابع ارتش امریکا، چنین عملیاتهایی پیشبینی نشده بود و ارتش ایران نیز در این زمینه آموزش لازم را ندیده بود.
8- کمبود نیرو و عدم سازمان دهی مناسب نیز به چشم میخورد، ارتش نه تنها روند تحولات نظامی دشمن را پس از انقلاب به درستی مورد توجه قرار نداد، بلکه توانایی لازم را نیز برای سازماندهی نیروهای مردمی نداشت، لذا پس از شروع جنگ، نیروهای منقضی خدمت سالهای قبل جذب شدند.(10) و البته با این تعداد نیرو (80 هزار تن) امکان سازماندهی پنج لشکر پیاده وجود داشت، لیکن اقدام مناسبی در این زمینه انجام نگرفت و تنها نیروهای فدائیان اسلام به فرماندهی شهید مجتبی هاشمی و نیروهای ستاد جنگهای نامنظم به فرماندهی شهید چمران که در آبادان و سوسنگرد – الله اکبر و کرخه کور – مستقر بودند، از نظر لجستیک و فرماندهی تحت امر ارتش قرار گرفتند.
با این حال، ایران در برخی زمینهها از برتری قابل توجهی در برابر عراق برخوردار بود. مانند عمق استراتژیک شهرهای ایران، وجود ارتش بزرگ و به جا مانده از قبل که به سیستمهای تسلیحاتی مدرن مجهز بود، وجود نیروهای مسلح نیمه آموزش دیده، وجود شور انقلابی که در تقویت روحیه نیروهای نظامی ایران بسیار مؤثر بود، در اختیار داشتن مقدار فراوانی تکنولوژی بسیار پیشرفته و وجود ذخایر نسبتا مناسب ارزی که با افزایش قیمت نفت تا اندازهای بهبود یافته بود.(11).
1) آقای هاشمی رفسنجانی در کنفرانس بینالمللی «دفاع و تجاوز» در این زمینه میگوید: «با از بین رفتن رژیم سابق، ارتش ایران که توسط کارشناسان و مستشاران امریکایی و انگلیسی آموزش میدید و هدایت میشد، مدیریت خود را از دست داد و تخصصهای بالایی که در ارتش وجود داشت، در ایران هنوز آماده بهرهبرداری نبود. علاوه بر این، بسیاری از سران ارتش خود از مهرههای امریکا و ضد انقلاب بودند. بنابراین، با وجود امکانات فراوان در ایران، این امکانات برای مردم و انقلاب به صورت نقد و آماده بهرهبرداری نبود، در حالی که همه عوامل برای عراق آماده بود. در ایران به زمان نیاز داشتیم تا انقلاب و نیروهای مخلص ارتش که طبقات پایینتر و پیکره اصلی ارتش بودند، بتوانند بر اوضاع مسلط شوند. ما هنوز مشغول تصفیه ارتش بودیم. افراد ارتش فرار کرده و بسیاری از آنان محبوس بودند و جای کارشناس امریکایی را که از ایران رفته بودند، کسی نگرفته بود. تعداد زیادی از قراردادهای تسلیحاتی که مکمل قدرت ارتش بود، در همان روزهای قبل از انقلاب توسط بختیار لغو شده بود و بسیاری از امکانات بدون پشتیبانی مانده بود و نیروی نظامی دیگری نیز هنوز در ایران شکل نگرفته بود«(دبیرخانه کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع، بازشناسی جنبههای تجاوز و دفاع، جلد اول، تهران، چاپخانه سپهر، 1368، ص 46(.
2) نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران گزارشی را تحت عنوان «دفاع مقدس» در اسفند 1371 منتشر کرد که در این بحث مورد بهرهبرداری قرار گرفته است.
3) البته اسرای دشمن اظهار میدارند، ظرف چهار روز به ساحل رودخانه کرخه رسیدند.
4) شهید غیور اصلی از برادران ارتش بود که به سپاه پیوست و مسئولیت آموزش سپاه خوزستان را بر عهده گرفت.
5) مأخذ 9، ص 54.
6) اسرای عراقی در اعترافات خود، حجم آتش توپخانه را مناسب و باعث تلفات در نیروهای عراقی ذکر کردهاند تلاش هلیکوپتر و وارد کردن تلفات در برخی محورها به واحدهای زرهی عراقی به ویژه در محور عین خوش، امامزاده عباس و در گیلان غرب نیز مورد تأکید اسرا بود. همچنین روزنامه انقلاب اسلامی 17 / 7 / 1359 به نقل از روزنامه لوماتن چاپ فرانسه در مورد نیروی هوایی مینویسد: «ورزیدگی و هوشیاری نیروی هوایی ایران تعجب همگان را برانگیخته است.«.
7) سرلشکر محسن رضایی فرمانده وقت سپاه میگوید: «برای دفاع از بخشهای جنوبی خوزستان باید در شمال حسینیه متمرکز میشدیم تا در دو جبهه اهواز و خرمشهر بتوانیم دفاع کنیم. متاسفانه، تجزیه و تحلیل دقیقی از جنگ نداشتیم لذا در عین حالی که ارتش عراق در راه بود، همچنان آرایش ما به طور سنتی و با رعایت پوشش مرز بود تا با درک دقیق از اهداف عراق و احتمالات، بنابراین، نیروهای کلاسیک ما در گسترش عملیاتی و تاکتیکی دچار نقص و کاستی بودند و تلاش اصلی ارتش عراق را تشخیص ندادند، ضمن این که معابر را مسدود نکردند و از گسترش گردانی مناسب هم برخوردار نبودند. بنابراین، نیروهای کلاسیک در سطح استراتژی و سطوح عملیاتی و تاکتیکی دچار ضعف و کاستی بودند.«.
8) ویلیام اف هیکمن یکی از فرماندهان نیروی دریایی امریکا در مقاله «ارتش از هم پاشیده و از نو متولد شده ایران در سال 1982 میلادی» از انتشارات مؤسسه برنامه مطالعات سیاست خارجی بروکینگز، در این باره معتقد است: «حملات نیروی هوایی ب هدفهای دور از مناطق درگیری به دلیل ارزشهای سیاسی و روانی آن، تصمیم عاقلانهای بود زیرا انجام دادن عملیاتی از قبیل پوشش هوایی برای نیروی زمینی به وجود هم آهنگی نیروها نیاز داشت و ایران در آن اوضاع فاقد آن بود.«(ترجمه گروه تحقیق خبرگزاری جمهوری اسلامی، 20 / 12 / 1363(.
9) در این زمینه در کتاب ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس، جلد سوم، بهار 1373، ص 166 آمده است: «اصلا «ارتش جمهوری اسلامی در شرایطی با تجاوز عراق و ادامه آن روبهرو شد که اجرای برنامههای کلاسیک نظامی مقدور نبود««.
10) روزنامه انقلاب اسلامی، مهر ماه 1359، مقاله روزها بر رئیس جمهور چه میگذرد؟، نوشته ابوالحسن بنیصدر.
11) مأخذ 9، صص 56 – 55.